آینده حکمتیار و حزب اسلامی در افغانستان/گفتگو با محمدحسین جعفریان

آینده حکمتیار و حزب اسلامی در افغانستان

گفتگو با محمدحسین جعفریان

رایزن پیشین و کارشناس مسائل افغانستان

 

گلبدین حکمتیار پس از صلح با دولت افغانستان در یک سال گذشته رویکردها ی ویژه ای به سیاست این کشور داشته است. برای بررسی جایگاه حکمتیار و حزب اسلامی در افغانستان و بررسی بیشتر این امر گفتگویی با جناب محمدحسین جعفریان داشته‌ایم:

 

موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: با توجه به تقسیمات یک دههی اخیر حزب اسلامی آقای ارغندی وال و غیره، پتانسیل سیاسی- نظامی کنونی خود حکمتیار در درون حزب جدا از تقسیم بندی شخصیتی همچون هلال و غیره ، تا چه حدی نفوذ ایشان در بدنه داخلی حزب همچنان وجود دارد؟

اکنون نفوذ ایشان بسیار اندک هست به سبب اینکه عمدهی چهرههای اصلی که در کنار ایشان بودند، یا به چهرهی مستقلی تبدیل شده اند، یا اینکه رهبری ایشان را دیگر قبول ندارند. حزب اسلامی به معنای اصلی کلمه ( که اکنون به سبب دلارها و ریالهای سعودی قوی تر شده است و توانست بعضی از فرمانده های سابق خود را به  عنوان هم پول در مناطق مختلف افغانستان با خود همگام سازد با خود همسو کند البته بوسیله پول، نه با اعتماد طرفین و باور به رهبری حزب این امر تحقق یافت.) چنانچه پول از آقای حکمتیار گرفته شود، نفوذ معنوی ایشان از چنان اعتباری در افغانستان برخودار نیست که بتواند در این کشور باعث یا عدم وقوع اتفاقی در افغانستان شود.

 

موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: طی سخنرانی اخیر آقای حکمتیار در جمع پشتون نشین بدنهی حزب از منطقه پکتیا، به صورت غیر مستقیم از ارتش یک میلیونی پکتیا اشاره کرده اند، تا چه میزان حکمتیار و حزب اسلامی در منطقه پشتون نشین بخش جنوبی افغانستان (بخصوص مناطق هم مرز با پاکستان) میتواند صاحب نیروی نظامی باشد؟ به عبارت بهتر توان نظامی و بسیج آقای حکمتیار در منطقه جنوبی افغانستان تا چه میزان صحت دارد؟

اگر ایشان از چنین امتیازی برخوردار بودند، قبل از پیوستن به پروسهی صلح طی چندین تهدید ایشان به دولت در چند حملهی انتحاری (که بعدها  حزب اسلامی مسؤلیت آن را  بر عهده گرفت) خلاصه شد. اگر توانی داشت در آن زمان می توانست از آن استفاده می کرد. اگر در مناطق پشتون نشین حتی در صورت وجود جنگاوران و مسلحین باید گفت که بخش اعظم از آنها به طالبان متمایل هستند. طالبان هم با حکمتیار اختلاف و افتراق جدی دارند و بخش کوچکی از آنها ممکن هست که به داعش بپیوندند. در صورت پیوستن آن بخش کوچک پشتون نشین به داعش امکان این فرضیه وجود دارد که به حکمتیار بپوندند. چرا که رهبر معنوی آنها میتواند حکمتیار باشد و چهرهی نفوذی آنها برای رتق و فتق امور در حکومت باشد اما کثیری از این نیروها با طالبان همراهی بیشتر دارند  و این مسئله آرزوی حکمتیار هست که زبان می آورد.

 در واقع چنین مسئله‌ای صدق ندارد. بازهم تأکید می کنم که از یک سو دولت کابل اعلام می کند که ایشان برای انجام پروسهی صلح به کابل آمده است، اما ما شاهد بدترین توهینها از سوی ایشان به قهرمانی ملی کشور ی احمدشاه مسعود،( قهرمان ملی که خود دولت چنین عنوانی را به احمدشاه مسعود داده است) هستیم  و ایشان را جاسوس آی اس آی پاکستان خطاب می کند. درحالی خود حکمتیار تا دو سال پیش در پاکستان اقامت داشتند و بودجهی حزبش رسماً از آی اس آی تامین میشد. اما احمدشاه مسعود را که از هیچ دولتی کمکی با شرط و شروط برای نفوذ قبول نکرد به جاسوسی متهم می کند. پس ایشان معلوم هست که برای صلح نیامده است. بلکه برای همین مقاصد آمده است و طبیعتاً کسی که برای چنین مقاصدی آمده است از این ادعاها زیاد می کند اما اینکه تا چه میزان این ادعاها عملی هست را در گذشت زمان متوجه میشویم.

 

موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: با توجه به نوع واکنش جریان اصلی طالبان به حزب اسلامی حکمتیار در طی یکسال گذشته و پس از آمدن حکمتیار در کابل، در وضعیت کنونی نوع نگاه آقای حکمتیار به طالبان بویژه به جریان اصلی طالبان چگونه هست؟

طالبان با آقای حکمتیار حتی قبل از پیوستن به حکومت، مشکل داشت. چرا که گلبدین حکمتیار بسیار متنوع المزاج هست و پیش بینی رفتار این فرد در همان مسیری که طی می کند بسیار سخت هست. البته از قدیم گرایش‌های وهابی و سلفی تندرو در حزب ایشان آشکار بود، اما همین گرایش را از مسیرهای مختلف گاه  از طریق آی اس آی، متعهد شدن با عربستان سعودی، یا با پیوستن به القاعده پیگیری می کردند و این رفت آمد ایشان در گروههای مختلف که زیر گروه همین اندیشه و افکار طبقه بندی میشوند، سبب بی اعتمادی طالبان به حزب اسلامی و شخص حکمتیار شده است. در دورهای که ایشان به طالبان نزدیک شد و اعلام حمایت از ملاعمر را کرد و اینکه زیر مجموعهی طالبان خواهد بود، اما به زودی معلوم شد که اینطور نیست و طالبان رسماً اختلاف و افتراق خود را نسبت به حزب اسلامی اعلام کرد و حتی جنگهای میان آنها در گرفت. بعدها که گلبدین حکمتیار به حکومت پیوست، افتراق و اختلاف میان طالبان و حزب اسلامی بیشتر شد. در متنوع المزاج بودن افکار و دیدگاه حکمتیار در سخنرانیها و رفتارهای او در یک سال قبل از پیوستن به دولت به وضوح قابل مشاهده است برای مثال با رجوع به سخنرانیهای یکسال پیش ایشان و شروطی که مطرح می کردند که بیگانگان و آمریکا باید از کشور برود، اما چندی بعد به دولتی می پیوندد که خانه اش را در کابل از بودجه آمریکا تأمین می شود، این نشان از سرگشتی دارد که هیچ سنخیتی با طالبان امروز ندارد. با وجود اینکه طالبان یک گروه تروریستی نامیده می شود و نسبت به نوع مبارزهی آنان اعتراض هست، اما آنها در رأی خود ثابت هستند و دروغ نمی گویند. در حالی که حکمتیار نشان داده است که بهسادگی می تواند حرفی که قبلاً زده و به عنوان هدف خود معین کرده را تغییر بدهد و عملاً خلاف آن عمل کند.

 

موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: طی چند سال گذشته، شخصیتهای مهمی از حزب اسلامی یا به نوعی دوستان پیشینهی آقای حکمتیار همچون ارغندیوال واکنش‌های تندی نسبت به حکمتیار نشان داده اند. در وضعیت کنونی میزان نفوذ آقای حکمتیار بر شخصیتهای که قبلا در چارچوب حزب اسلامی بودند تا چه میزانی هست؟ بویژه که ایشان گفته بود رئیس جمهور آینده حتماً از حزب اسلامی خواهد بود. سخن ایشان تا چه میزان به نوعی بزرگنمایی شخصیت خود و حزب اسلامی اینکه بیشترین آرا و جایگاه در جامعه افغانستان دارد هست؟

باید پذیرفت که حزب اسلامی در افغانستان ریشه دارد و زمانی بسیار با نفوذ بوده است، بسیاری از شخصیتهای مطرح اکنون افغانستانی چه آنهایی که در بدنهی قدرت هستند و چه کسانی که در خارج از افغانستان هستند دوره هایی را در این حزب  طی کردند. بسیاری از سناتورهای فعلی مجلس، برخی از وزرای سابق و بعضی از معاونان ریاست جمهوری فعالیت هایی در این حزب داشته اند. آقای محمد خان ( معاون اول دکتر عبدالله) زمانی مسئول بخش امنیت و اطلاعات حزب اسلامی بودند. همچنین بسیاری معتقدند که استانداران فعلی افغانستان هم دورهای را در حزب اسلامی بودند، اما  بسیاری بعدها به دشمنان حزب اسلامی تبدیل شدند. چون آقای حکمتیار به قدری تک رو و خودمحور هست که در کنار حزب اسلامی آقای حکمتیار هیچ حزب دیگری دیده نمی شود. اما در کنار حزب جمعیت اسلامی  دهها حزب دیگر وجود دارد برهان الدین ربانی، دکتر عبدالله، احمدشاه مسعود، ژنرال فهیم، عطا محمد نور ، اسماعیل خان بسیاری دیگر از سرشناسان در این حزب دیده میشود، اما در حزب اسلامی فقط یک نام هست و آن حکمتیار.

 مشکل حزب اسلامی عدم انشعاب و گسترش آن در سراسر افغانستان هست. علت این موضوع این بود که آقای حکمتیار اجازه  رشد به چهرههای دیگر را نمی داد، زمانی که یکی به سطحی از رشد در درون حزب میرسید  سرکوب، تهدید یا از رأس هرم طردشان می کرد. اکنون به نوعی این ادعا صحت دارد که حزب اسلامی در درون افغانستان نفوذ بسیاری داشته است خیلی از احزاب اکنون انشعاب یافته از حزب اسلامی هست. اما اینکه آقای حکمتیار مانند گذشته صاحب نفوذ میان حزب اسلامی هست حرف گزافی بیش نیست و ایشان بسیار تنهاتر از گذشته و آنچه اکنون فکر میکند هست.

 

موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: باتوجه به رویکردهای زبانی و گفتاری آقای حکمتیار که بیشتر به نگاه بسیاری از تحلیل گران از قالب مذهبی یک فرد سلفی به نوعی یک انسان پان پشتون و فاشیست در رویکردهای فرهنگی نمود پیدا کرده است، در بعد دیگر آقای حکمتیار به دامنه نفوذ حزب اسلامی به سایر جمعیت‌های مثل تاجیک‌ها، ازبکها و غیره اشاره کرده است. در چنین وضعیتی آیا حزب میتواند نفوذ خود را به غیر پشتون ها تداوم بخشد یا خیر؟

قطعاً چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. این همان نشان سردرگمی ایشان هست که اشاره شد. تنوع مزاجی حکمتیار عاملی برای بی اعتمادی دیگران به ایشان میشود. پافشاری ایشان بر زبان و نژاد در حزب اسلامی چگونه می تواند با یک باور اسلامی که ایشان به روش افراطی از آن می کند، مماس و یکی شود . همانطور که اشاره کردید با این عمل جایگاه خود را در میان تاجیک ها، قزلباشها، ترکمنها، ازبکها، بلوچها و هزاره ها از دست میدهد. به همین دلیل به نظر می رسد که یک سناریوی از بیرون سیاست‌های ایشان را جهت دهی می کند و صرفا تفکر وی نیست.

 

موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: بسیاری معتقدند که رویکرد حکمتیار یک بازی باخت باخت هست. باتوجه به رویکرد شما چشم انداز حداقل یکسال آیندهی حزب اسلامی را چگونه مشاهده می کنید؟

به نظر من آقای حکمتیار علی رغم بیماری تا جای که بتواند به کارهای خود ادامه میدهد لااقل تا پایان دوره ریاست جمهوری آقای غنی و پیمانی که با حکومت امضا کرده است. اما بعضی از رفتارهای ایشان نظیر توهین آشکار به احمدشاه مسعود به میزان نفرت مردم از ایشان شدت می بخشد که ممکن است مردم علیه حزب اسلامی دست به سلاح ببرد. در این بین اگر کار به اینجا برسد مردم افغانستان و دنیا خواهد فهمید که کسی که با شعار صلح به کابل آمده بود در واقع هدفی جز جنگ نداشت.

به نظر میرسد که ادامهی این روند سبب تشدید دوگانگی، افتراق و شکست وحدت در افغانستان می شود و حتی امکان درگیری مسلح بین طرفین نیز وجود دارد. با آمدن آقای حکمتیار با وجود عدم نفوذ حزب ایشان در جنگ و انجام صلح، کارتی سیاسی برای انجام سیاستهای مزورانه در داخل افغانستان است که بخشی از آن در حال آشکار شدن است.

 

 

 

 ** مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت ها،مقالات و مصاحبه های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاه های موسسه نمی باشد.