نقش سودان در جهان اسلام | جعفر قناد باشي / كارشناس مسائل آفريقا

رویکرد و نگاه سودان از آغاز استقلال به جهان اسلام

آغاز استقلال سودان به حدود نیم قرن پیش، یعنی سال 1956 بر می گردد. نقش آفرینی سودان در جهان اسلام عمدتاً به منطقه ای بر می گردد که سودان در آن قرار دارد. این منطقه در واقع شامل شمال شرق آفریقا می شود که قسمت جنوبی آن به “شاخ آفریقا” معروف است. سودان پهناور ترین کشور اسلامی بود و با هشت کشور همسایه بود. کشورهای همسایه ی سودان مصر، لیبی، چاد، اوگاندا، اتیوپی، دیپورتی، اریته، کنگوی کینشاسا یا زئیر سابق هستند. سودان در این هشت کشور نقش آفرینی به سزایی داشته است. البته بخشی از نقش آفرینی سودان در مصر بوده است، زیرا سودان و مصر در دوران های تاریخی یک کشور یا در واقع یک واحد سیاسی بودند و زمانی که سودان مستقل شد در واقع به مصر کوچکتری تبدیل شد. اما با وجود این، سودان همچنان کشور پهناور و بزرگی بود و درمقایسهباکشورهایجنوبیآفریقا فرهنگ نسبتاً غنی داشت و به غیر از مصر نسبت به سایر کشورها برتری فرهنگی زیادی داشت، لذا تاثیر به سزایی داشته است.

سودان در حقیقت وارث حرکت های بزرگ شخصیتی اسلامی به نام مهدی سودانی است. مهدی سودانی یکی از شخصیت های مهم جهان اسلام در مبارزه با استعمار است. این فرد در اوایل قرن 19، اولین و تنها رهبر کشورهای جهان سوم بود که استعمار انگلیس را در عرصه ی نظامی شکست داد و لذا انگلیسی ها به شدت نسبت به سودانی ها و خصوصاً شخص مهدی سودانی نفرت داشتند و سعی کردند شایعاتی در مورد وی به راه اندازند. این شایعات شامل ادعای امام زمان بودن وی و در حقیقت داشتن ادعای دروغین مذهبی می شد. نهایتاً، آقای مهدی سودانی موفق شد ارتش انگلیس را که وارد آفریقا شده بود، شکست دهد. در هیچ کجای جهان چنین اتفاقی رخ نداده که مردمی با تعالیم اسلامی، مبتنی بر آیین اسلامی بتوانند استعمار را شکست دهند. در واقع می توان گفت که این فرد سر سلسله جنبان حرکت های اسلامی برای مبارزه با استعمار بود. افراد دیگری مثل عمر مختار در لیبی و یا شخصیت های دیگری که در شمال آفریقا با استعمار مقابله کردند و حتی انقلاب الجزایر که در آن گروه های اسلامی با استعمار مقابله کردند، همگی افراد و گروه هایی هستند که بعد از مهدی سودانی به صحنه ی سیاسی آمدند و با استعمار مقابله کردند.

سودان به عنوان منادی فرهنگ اسلامی در شرق و جنوب و مرکز آفریقا شناخته شد. در حقیقت اگر به دهه های قبل برگردیم، آنچه باعث گسترش نام اسلام در کشورهای شرق، جنوب و مرکز آفریقا شده است، در حقیقت به نوعی متاثر از نقش آفرینی شخصیت های مذهبی و سیاسی سودان بوده است. اما متاسفانه سودان علی رغم تمام توانمندی های فرهنگی، طی سالیان درگیر جنگ های داخلی شده، توانش کاهش پیدا کرد. در حقیقت یکی از دلایل ورود به جنگ های داخلی رقابت های شرق و غرب بود. می توان به جنگ سرد به عنوان یک درگیری جهانی نیز اشاره کرد. این رقابت و جنگ به داخل سودان رسید و بخشی از سودان به نمایندگی از شرق و مرکز و شمال سودان به نمایندگی از غرب سالهای مدیدی با هم جنگیدند. دلیل افزایش این درگیری ها و اختلافات تلاش برای کاهش نقش آفرینی اسلامی در سطح منطقه ی مهم و زر خیز جنوب و مرکز و شرق آفریقا بود.

علی رغم تمام این مشکلات، رهبران سودانی مثل جعفر نمیری که به دنیای غرب وابسته بودند، ناگزیر شدند که در مقطعی، خصوصاً بعد از انقلاب اسلامی ایران، سیاست های اسلامی را به  اجرا بگذارند . لذابه دلیل گرایشات شدید مردم به اسلام و علاقه مندی مردم به تکرار آنچه در ایران در عرصه ی حقوقی و قانونی رخ داده بود،شاید بتوان سودان را به عنوان اولین کشور بعد از انقلاب اسلامی ایران مجبور به توجه به اسلام شد. در حقیقت آقای جعفر نمیری سعی کرد در پاسخ به مردم قانون شریعت را پیاده کند، و برخی از قوانین مجازات اسلامی و قوانین مربوط به مسائل و شعایر اسلامی را در سودان اجرا کند. ممنوعیت مشروبات الکلی، ممنوعیت فیلم های مستهجن، جلوگیری از رفتارهای غیر اسلامی و همچنین برخی از مجازات اسلامی نسبت به سارقین و موارد دیگری از اقداماتی بود که ایشان صورت داد. لذا در حقیقت می توان گفت که سودان در مقطعی از تاریخ، به خصوص بعد از انقلاب اسلامی، نماینده ی اجرا ی قوانین اسلامی بود.

سودان با توجه به سابقه ی اسلامی و شکست استعمار، همچنان دارای یک پتانسیل قوی اسلامی بود. لذا مسئله ی جدایی طلبی جنوب سودان و جنگ جنوب سودان و کشیده شدن جنگ سرد به داخل سودان، در واقع کوششی از جانب استعمار انگلیس بود. این تلاش به منظور ضعیف کردن سودان سازماندهی شد، تا پتانسیل اسلامی و اسلام گرایی در سودان کاهش پیدا کند. لذا سودان بعد از استقلال باز هم این پتانسیل را حفظ کرد اما رهبران همواره در خط غرب عمل می کردند و سرانجام آقای جعفر نمیری مجبور شد لباس نظامی را بیرون بیاورد و کسوت مذهبی به تن کند و قانون شریعت را اجرا کند.

سودان اولین کشوری بود که قوانین اسلامی را هر چند به طور ناقص ولی در پاسخ به درخواست مردم به اجرا گذاشت و به نوعی اثبات کرد که سودان گرایشات قوی اسلامی دارد. ولی متاسفانه این گرایشات هیچ گاه نتوانست در عرصه ی جهان اسلام نمود پیدا کند. عملاً فعالیت سودان محدود به ارائه ی تبلیغاتی به سودانی ها در کشورهای مختلف و یا کمک هایی به گروه های مختلف در آفریقاشد و نتوانست در عرصه های مهم سیاسی تاثیر گزار باشند. حتی علی رغم تمایل مردم سودان به حمایت از فلسطینی ها و مقابله با رژیم صهیونیستی، به دلیل دوری از منطقه ی فلسطین اشغالی، نتوانستند نقش آفرینی جدی داشته باشند. جعفر نمیری و تمام کسانی که بعد از استقلال زمام امور را به دست داشتند، به دلیل درگیری با مسائل داخلی و خصوصاً به دلیل وابستگی شان، هیچ گاه در عرصه ی حمایت از فلسطین نقش آفرینی نکردند. این روند  تا زمانی که آقای عمر جعفر نمیری از صحنه ی سیاسی سودان کنار رفت، ادامه داشت.

شاید نقطه ی عطف تاثیر گزاری سودان در عرصه ی سیاست جهانی از زمان آقای امرالحسن عمر البشیر بود. هر چند او با کودتای نظامی سرکار آمد ولی توانست در عرصه های اسلامی نقش آفرینی کند و حتی در عرصه ی کمک به فلسطین هم نقش آفرینی کند.

بعد از آقای عمر جعفر نمیری، آقای عمر البشیر به سلطنت رسید که وابسته به یک شاخه ی اخوانی بود و قرابتی با تمامی گروه هایی داشت که در مصر و سودان و با حماس داشت. لذا سعی کرد که خط اسلام را به اجرا بگذارد و با عرصه ی حمایت از فلسطین نیز همکاری کردند . وی با ایران نیز به دلیل اسلامی بودن، ارتباط نزدیکی داشتند و در یار کشی ها و صف بندی هایی که طی 25 سال گذشته و به صورت دقیق تر از زمان آقای عمر البشیر، یعنی سه دهه ی گذشته اتفاق افتاده در صحنه ی سیاسی سودان حضور داشت. به طور دقیق تر آقای عمرالبشیر تیرماه 1369 و یا 1368 بر سر کار آمد و از آن زمان تا کنون آقای عمر البشیر در صف بندی ها همواره در صف جهان اسلام قرار داشته و در بسیاری از تقسیمات اسلامی، در سازمان کنفرانس اسلامی، در سازمان غیر متعهد ها، در سازمان ملل متحد و در مقابله با صهیونیست و در حمایت از حماس نقش بسیار مثبتی طی دفاع از اسلام بازی کرده است.

رویکردهای فرهنگی، ایدئولوژیکی و مذهبی دولت سودان

رویکردهای مذهبی دولت را می توان با این مقدمه توضیح داد که در درون سودان دو گروه بسیار عمده وجود دارند، گروه انصار که همان گروه جنبش حزب انصار یا همان جنبش صادق المهدی از نوادگان مهدی سودانی هستند و دیگری جنبش طائفه ای  که توسط میرغنی حمایت می شود. ختمی های انصار که به آن ها ختمیه می گویند. این دو گروه ایدوئولوژیک در سودان بعضاً به عربستان نزدیک می شوند ولی از فرقه ی وهابیت نیستند . آنها به لحاظ ایدئولوژیکی به ایران بسیار نزدیک بودند اما تاثیرات آنها متفاوت بود. آقای حسن ترابی هم  به عنوان شخصیت اسلامی هم مبتکر حرکت های ضد استعماری اسلامی شناخته می شود و هم مبدع حمایت از بسیاری از گروه های آزادی بخش بود. این مجموعه به همراه گروه اخوان به رهبری عمرالبشیر توانسته بودند جلوه ی متنوعی از اسلام را ارائه دهند. زیرا گروه ختمیه و انصار تفاوت های ایدئولوژیکی داشتند و از طرفی هر کدوم از این گروه ها نیز با گروه آقای ترابی و عمر البشیر تفاوت هایی داشتند، اما در کل خط ایدئولوژیکی اصلی رسمی در سودان خط اخوان بود که هم در عرصه ی نظامی موفق به در اختیار داشتن نظامیان شده بود و ارتش سودان را در اختیار داشت. لازم به ذکر است که عمده ترین رکن ساختار سیاسی بعد از کودتا تا کنون در سودان ارتش بوده است. از طرفی هم در عرصه ی اقتصادی و مردمی توانسته بود رفاه نسبی و تحولاتی را رقم بزند لذا مردم را به عنوان رکن دوم قدرت در اختیار گرفته بود. در سودان دو رکن اصلی وجود داشت. یکی از این ارکان افکار عمومی و دیگری ارتش بود. اخوان توانسته بود این دو رکن را در اختیار بگیرد و با یک دیپلماسی بسیار قوی و بسیار متناسب با شرایط سودان توانستند در عرصه حضور پیدا کنند و درنهایت یک سیاست داخلی و خارجی مبتنی بر اسلام اخوانی را اجرا کردند، می توان گفت اگرچه اخوان در موقعیت ها و جاهای مختلف شکست خورده و دچار اشتباهات زیادی شده است ولی این کشور در واقع یک نمونه ی اخوانی کم رنگ و کم اشتباه و پر موفقیت را به اجرا گذاشته که شاید بتوان گفت نمونه ی دیگر مشابهی در این سالها ما در هیچ کجای جهان نداشتیم.

نگاه سودان به واگرایی و هم گرایی در یک دهه ی گذشته

سودان علاقه مند بود که از یک طرف با کشورهای آفریقایی رابطه داشته باشد. حتی در یک برهه ی زمانی سعی کرد که ریاست سازمان وحدت آفریقا که بعداً به اتحادیه ی آفریقا تبدیل شد را به عهده داشته باشد ، اما آمریکایی ها از این امر جلوگیری کردند. به طور کلی سودان در عرصه ی آفریقایی بسیار خوب عمل کرده است. در عرصه ی عربی نیز کوشش کرد که رهبری عرب ها را به عهده بگیرد و در یک مقطع زمانی تا ریاست اتحادیه عرب پیش رود، اما در آنجا هم آمریکایی ها مخالفت کردند. آنچه که وجود دارد این است که سودان موافق با هم گرایی بود و کشورهای مختلف نیز مایل به همکاری با سودان بودند، آنچه مانع این هم گرایی می شد، سیاست های آمریکایی ها بود که سودان را متهم می کردند  و انگلیسی هایی که اجازه ندادند که سودان موفق شود . یعنی آنچه سبب واگرایی است مربوط به سیاست های غرب بود که چهره ی بدی از سودان ترسیم می کردند و کوشش می کردند که سودان را در جنوب متهم به آدم کشی کنند و بعضاً به جنگ های دارفور دامن زدند که بر اساس این جنگ ها آقای عمرالبشیر سرکرده ی سودان را به دروغ قاتل 300 هزار نفر از مردم دارفور معرفی کردند. به تبع آن سعی کردند تحریم هایی را علیه سودان اعمال کنند. وقتی تحریم به سازمان ملل کشیده شد، کشورهای زیادی جرئت نزدیک شدن به سودان را نداشتند و در حقیقت دلیل دوری از سودان همین تحریم ها بود. اگر موانع تحریم های سازمان ملل و حکم لاهه برای دستگیری آقای عمر البشیر و ممانعت آمریکایی ها نبود، سودان در هم گرایی سیاست های موفقی داشت. هر چند علی رغم وجود این حکم ها و موانع سودان توانست با کمک یک دیپلماسی توانمند این سد ها را بشکند و بسیاری از تحریم هایی که علیه سودان وجود داشت به دلیل دیپلماسی موفق سودان شکسته شد.

اين متن حاصل گفتگو با جناب قناد باشي است.