نظریه ی دیالکتیکی اسلام مفاهمه ای به‌مثابه‌ی راه خروج از بحران های جهان اسلام / دکتر سید سلمان صفوی

بسمه تعالی

” نظریه­‌ی دیالکتیکی اسلام مفاهمه­‌ای به‌مثابه‌ی راه خروج از بحران­های جهان اسلام “

سخنرانی دکتر سید سلمان صفوی

مدیر مرکز بین‌المللی مطالعات صلح لندن

در همایش بین‌المللی بحران‌های ژئوپلیتیکی جهان اسلام

24 آبان 1395

 

«بسم‌الله الرحمن الرحیم و به نستعین»

عنوان سخنرانی بنده، نظریه­ی دیالکتیکی اسلام مفاهمه­ای به‌مثابه‌ی راه خروج از بحران­های جهان اسلام است. در وهله ­ی اول من لازم می­دانم که از برگزار­کنندگان این همایش تشکر کنم. کار بسیار مهم و شایسته­ ای را انجام داده­ اند. به‌خصوص تهیه و چاپ مجموعه مقالات (proceeding) همایش کار بسیار کم­ نظیری است و نشان‌دهنده‌ی مدیریت خوب این همایش هم در حوزه­ ی اجرایی و هم در حوزه­ ی علمی است. به همکاران عزیز تبریک می­گویم. اما نظریه­ ی دیالکتیکی اسلام مفاهمه ­ای به‌مثابه‌ی راه خروج از بحران­های جهان اسلام؛ این نظریه یک گفتمان بین‌رشته‌ای، بین رشته­ های اقتصاد، سیاست و فلسفه است. ما برای فهم واقعیت­های موجود و گذار از وضعیت فعلی نیاز به یک رویکرد synoptic داریم. رویکرد sequential، رویکرد جزیره­ ای خیلی پاسخگوی وضعیت پیچیده­ ی مناسبات کنونی جهانی نیست.

 برای همین ما سه حوزه­ ی فرهنگ، سیاست و اقتصاد را باید باهمدیگر ببینیم و هرگونه راه‌حلی را با توجه به هر این سه حوزه برای برون­ رفت از وضع موجود ارائه کنیم. دومین مسئله آن است که گذشته و حال باید چراغ راه آینده باشد. ما باید یک فهم علمی و واقع­ بینانه از وضعیت گذشته داشته باشیم. دوم، شرایط موجود را به‌خوبی ببینیم. Realistic approach داشته باشیم. تحلیل کنیم، بفهمیم. دچار فهم اشتباه (misunderstanding) نشویم و بر اساس آن به نظر بنده باید تمرکز خود را برای چگونه ساختن آینده­ ی جهان و بالأخص جهان اسلام بگذاریم. سوم، نظریه­ ی اسلام مفاهم ه­ای مبتنی بر چند محور است. بر محور سنت، خرد­گرایی، دیالوگ، مدارا، وحدت در کثرت و کثرت در وحدت unity in multiplicity و unity multiplicity in. این در حوزه­ ی مسئله­ ی فرهنگی است که ریشه­ ی بخشی از مشکلات ما نوع قرائت و رویکرد ما نسبت به فرهنگ­ها و تمدن­ها است. ما با این­گونه اسلام مفاهمه­ ای که با این خصوصیات بر­شمردم، می­توانیم راه جدیدی برای ساختن آینده­ ی خود بسازیم. راهی که فرصت تنفس برای همه­ ی فرهنگ­ها و تمدن­ها و قومیت­ های موجود را باز می­گذارد و تمامیت­ خواهی را برای هیچ­کدام از فرهنگ­ها یا تمدن­ها یا قرائت­ها نمی­خواهد. سوم مسئله ­ی تعریف خود و غیر خود است. متأسفانه مشکلی که هم در غرب است و هم در جهان اسلام است، ما تعریف از خود را در تعارض با غیر معین می­کنیم. همیشه یک خودی وجود دارد و یک نا خودی. برای غربی ­ها اسلام نا خود است و یک دشمن و رقیب و برای مسلمان­ها غربی­ ها یک نا خود و یک دشمن هستند. در نظریه­ ی اسلام مفاهمه ­ای ما جهان را یکپارچه می­بینیم به‌عنوان مخلوقات خداوند. فارغ از دین و مذهب و نژاد و ملیت و جنسیت، همه­ ی ما مخلوق خدا و ساکنین این کره هستیم با خطرات و مسائل مشترک همچون مسئله­ ی محیط‌زیست، همچون مسئله­ ی تروریسم، همچون مسئله­ ی انواع قاچاق مواد مخدر و زنان و کودکان و امثال‌ذلک. با روش تعریف خود در تعارض با دیگران ما راه به‌جایی نمی­بریم. راه خروج بحران از جهان اسلام آن است که برخورد حذفی در درون خود و در بیرون از خود انجام ندهد. ما بر منافع مشترک باید تکیه کنیم نه بر افتراقات و با تکیه‌بر منافع مشترک خود و فرهنگ و ملیت خود را تعریف کنیم. هیچ­گونه تفاهمی در روابط بین ­الملل صورت نمی­گیرد بدون آن­که ملاحظات امنیتی دیگر بازیگران نیز دیده شود. یکی از مشکلات اساسی آن است که در روابط درونی جهان اسلام و در روابط جهان اسلام و جهان غرب، دو طرف فقط ملاحظات امنیتی خود را می­بینند. به همین دلیل جهان رو به وا­گرایی می­رود. ما اگر بخواهیم به‌سوی همگرایی برویم، باید ملاحظات امنیتی همه­ ی بازیگران جهان و منطقه ­ای را ببینیم و بر اساس منافع مشترک و لحاظ کردن ملاحظات امنیتی همدیگر به یک compromise یا مصالحه و تفاهمی برسیم. چهارمین مسئله­ در جهان اسلام، دوستان توضیح دادند که ما با مشکلات دیکتاتوری روبه‌رو هستیم، با مشکل فقر روبه‌رو هستیم، با عقب­ افتادگی روبه‌رو هستیم. اگر جهان اسلام بخواهد تغییر پیدا کند، تمرکز اولیه باید روی مسئله­ ی رشد علمی بالأخص در حوزه­ ی علوم پایه و high tech صورت بگیرد. جهان اسلام اگر بخواهد به‌عنوان یک بازیگر جهانی وارد تعامل سازنده با دیگر مناطق و قدرت­های جهانی شود، باید بتواند از جهت علمی نقش زاینده و پویا داشته باشد نه نقش یک مصرف­کننده. تا زمانی که جهان اسلام مصرف‌کننده است در حوزه­ ی علم، همچنان تحت نفوذ و فشار بازیگران دیگر جهانی است. این واقعیت روابط بین‌الملل است. مسئله­ ی بعد، مسئله­ ی توسعه ­ی اقتصادی پایدار است. یا توسعه ­ی پایدار می­گوییم. توسعه­ ی پایدار یک مفهوم خیلی وسیع است اما در مسئله­ ی توسعه­ ی پایدار، بنده روی جوهره­ ی آن‌که اقتصاد است، تکیه می­کنم. ما اگر بخواهیم در جهان اسلام به دموکراسی و به یک مفاهیم مشرک جهانی برسیم، نیاز به دموکراسی داریم. دموکراسی می­تواند زاییده­ ی توسعه­ ی اقتصادی باشد. با توسعه ­ی اقتصادی، دموکراسی خود را بر نظام­ های تمامیت ­خواه تحمیل می­کند و نیاز به انقلابات نیست. مناسبات جدید اقتصادی به‌طور طبیعی جامعه و دولت را رو به‌سوی اصلاحات بنیادی می­برد. بنابراین توسعه­ ی پایدار اقتصادی، تولید ثروت، توزیع عادلانه­ ی ثروت، اسباب دموکراسی و ایجاد جامعه‌­ی پایدار در جهان اسلام خواهد شد. ششم، همگرایی به‌جای وحدت. بنده معتقد هستم که با نگاه واقع ­گرایانه، وحدت (unity) محض، تقریباً نا­ممکن است. ما باید بر روی همگرایی تکیه کنیم. همگرایی در حوزه­ی منافع مشترک. و افتراقات را بگذاریم مرحله‌به‌مرحله از طریق گفتگو حل‌وفصل کنیم. اول باید بپذیریم که افتراق یک واقعیتی است که قابل‌حذف شدن نیست. تا جهان، جهان است، تا ما در عالم ناسوت هستیم، افتراقات امر ذاتی جهان ناسوت است. بنابراین با روش همگرایی، با تکیه‌بر اشتراکات، ما می­توانیم به یک تعامل سازنده باهمدیگر برسیم. به نظر من مرکز ثقل این همگرایی دولت­ها نیستند. به نظر بنده، مرکز ثقل تشکیل جریان همگرایی، شبکه‌­ی عظیم نخبگان جهان اسلام و جهان هستند. نخبگان در حوزه­‌های اقتصادی، علمی، هنری، فرهنگی و سیاسی که نماینده­‌ی خرد جامعه­‌های خود هستند و علی العموم دارای یک‌زبان مشترک هستند، می­توانند پیشتاز جریان همگرایی در جهان باشند و آن­ها پل گفتگوی بین mass society، توده، جامعه و institution power و ساختار­های قدرت باشند تا این transaction (تبادل)، تا این تغییر، به نحو مسالمت‌­آمیز صورت بگیرد. و نکته آخر مسئله­‌ی تقویت فرهنگ معنویت­‌گرایی در مقابل ظاهر­گرایی و تقویت نگاه جامع­‌نگر در مقابل نگاه ظاهری است. جامعه‌­ای که معنویت در آن قوی باشد، آن معنویت درونی در افراد، پلیس درونی می­شود و ناظر و ناظم درونی می­شود که از منازعات بیرونی جلوگیری می­کند. جنگ‌های بیرون، انعکاس(reflection) جنگ­‌های درون نفس آدمی است. اگر در درون خود به صلح و tolerance (مدارا-تحمل) برسد، در کنش بیرونی خود نیز به دنبال چنین روشی خواهد بود. ما با روش تقویت معنویت‌­گرایی در مقابل توسل به حقوق و نظام صرفی حقوق که مبتنی بر ظواهر است، می­توانیم انسجام بیشتری را در جامعه ایجاد کنیم. به امید روزی که همه­‌ی ما در جهان بتوانیم به‌عنوان ساکنین این جهان باهم روابط مسالمت­‌آمیزی بر اساس خرد، سنت، معنویت و عشق داشته باشیم.

«و ­السّلام علیکم و رحمه الله»