سیاست همسایگی، مدلی کارآمد برای جلوگیری از گسترش ناتو به شرق

محمدرضا محمدی؛ پژوهشگر مرکز آینده پژوهی جهان اسلام

پس از پیروزی متفقین در جنگ دوم، جهان به سمت بلوک¬بندی¬های شرقی و غربی پیش رفت. در این میانه کشورها یا به غرب تمایل داشتند یا به شرق و تشکیل گروه¬های به ظاهر مستقل مانند جنبش عدم تعهد نیز نتوانست این بلوک¬بندی¬ها را بشکند. در ادامه دو بلوک اقدام به شکل دهی بازوهای نظامی خود در قالب پیمان ورشو (بلوک شرق) و ناتو (غرب) نمودند. این دو بازو تا اخرین روزهای حیات نظام دوقطبی به عضوگیری مشغول بودند، اما پس از فروپاشی شوروی در دهه 90 میلادی، ناتو با محوریت مسائلی چون مبارزه با تروریسم و برقراری نظم جهان (نظم مطلوب غرب) به گسترش خود تا مرزهای روسیه، که اکنون از آشوب پس از فروپاشی به یک قدرت جهانی تبدیل شده بود گسترش پیدا کرد.
امروز و پس از اوج¬گیری نبرد روسیه در اوکراین، بار دیگر موضوع “گسترش ناتو به شرق” به عنوان یک مسئله مطرح است. پس از تمایل اوکراین به عضویت در ناتو و ورود روسیه به این کشور، فنلاند و سوئد هم برای عضویت در ناتو درخواست دادند. این در حالیست که پیشتر گرجستان هم برای عضویت در این پیمان نظامی اعلام آمادگی کردند. اما در این میان، واکنش رهبران کشورهایی چون آذربایجان تامل برانگیز است. الهام علی اف در دیدار با “ینس استولتنبرگ” دبیرکل ناتو گفت هماهنگی نظامی عملیاتی میان نیروهای مسلح جمهوری آذربایجان و ناتو در حال توسعه است. این کشور همچنین خواهان توسعه روابط با ناتو شد. در این دیدار رئیس جمهور آذربایجان گفت باکو با کشورهای عضو ناتو همکاری های راهبردی دارد. گفتنی است این کشور در سال 2021 با ناتو مانور مشترک برگزار کرد. به نظر می رسد تمایل کشورها، به خصوص جمهوری‌های سابق شوروی، طی سال‌های اخیر به عضویت در ناتو در حال افزایش است. موضوعی که مستقیما مرزهای ایران را در معرض تهدید قرار می‌دهد.
ارتباط با همسایگان نقطۀ آغاز سیاست خارجی کشورهاست. کیفیت رابطه با همسایگان، چینش یا ساختار تعاملی/تقابلی در منطقه را نیز مشخص می‌کند. مناطق پرتنش و بی‌ثبات یا محصول روابط تنش‌آمیز همسایگان است یا نتیجۀ روابط همسایگی معیوب. در نقطۀ مقابل، مناطق آرام و باثبات، محصول رژیم‌ها و قواعد مستظهر به روابط همسایگی است. روابط همسایگی و نه لزومأ روابط همسایه‌ها در یک سیر طبیعی به منطقه‌گرایی درون‌زا منجر می‌شود. صلح و ثبات نسبی، هم‌زیستی متقابل، تفاهم حداقلی پیرامون مسائل اصلی و وابستگی متقابل سیاسی و امنیتی، حتی به‌شکلی نامتقارن، از مهم‌ترین شاخصه‌های منطقه‌گرایی درون‌زا محسوب می‌شود. در این نوع از منطقه‌گرایی، مداخلات قدرت‌های برون‌منطقه‌ای نیز متعادل می‌شود؛ مداخلات منفی قدرت‌های برون‌منطقه‌ای کاهش و مداخلات مثبت آن‌ها افزایش می‌یابد. اتحادیۀ اروپا و آمریکای شمالی و آسیای شرقی، سه الگوی منطقه‌گرایی هستند که نقطۀ شروع فرایند منطقه‌گرایی در آن‌ها روابط همسایگی بوده است. برای جمهوری اسلامی ایران روابط و سیاست همسایگی اهمیتی مضاعف دارد.

صلح و ثبات نسبی، هم‌زیستی متقابل، تفاهم حداقلی پیرامون مسائل اصلی و وابستگی متقابل سیاسی و امنیتی، حتی به‌شکلی نامتقارن، از مهم‌ترین شاخصه‌های منطقه‌گرایی درون‌زا محسوب می‌شود.


اولاً، ژئوپلیتیک ایران فارغ از نوع حکومتی که بر آن حاکم است، روابط همسایگی را مسئلۀ اول سیاست خارجی قرار می‌دهد. تجربۀ تاریخی دو قرن اخیر نشان می‌دهد که آزاد‌شدن قدرت ایران در منطقه، همواره در گرو ایجاد منطقه‌ای باثبات و آرام، کاهش مداخلات خارجی و گسترش روابط همسایگی به‌منظور تحقق منطقه‌گرایی درون‌زا بوده است. اعلان بی‌طرفی ایران در دو جنگ جهانی، سیاست موازنۀ منفی مصدق، اتخاذ سیاست مستقل ملی توسط پهلوی پس از دتانتِ دو ابر قدرت در دهۀ 70، استقبال شاه ایران از خروج انگلیس از منطقه در سال 1969 و مخالفت شاه با جایگزین‌شدن یک قدرت خارجی در خلیج‌فارس به‌جای انگلیس، ازجمله رویدادهایی است که نشان می‌دهد حکومت قاجار و پهلوی نیز افزایش قدرت خود را در گرو کاهش مداخلات قدرت‌های بزرگ در منطقه می‌دانستند. همچنین منازعات ساختاری در خاورمیانه ملفوف به تقابل‌ها و تعارضات ایدئولوژیک، قومی، ژئوپلیتیک قدرت، مرزی و سیاسیِ نیازمند روابط همسایگی است. با گسترش روابط همسایگی بسیاری از تعارضات ساختاری در خلیج‌فارس و خاورمیانه قابل مدیریت‌اند. از طرفی مداخلات منفی بازیگران برون‌منطقه‌ای و قدرت‌های مداخله‌گر، به‌عنوان مهم‌ترین عامل بی‌ثباتی طی دو قرن اخیر، در گرو برساختنِ منطقه‌ای مستظهر به روابط همسایگی است.
همچنین رویکرد انقلاب اسلامی به منطقه و یکی از راهبردهای اصلی جمهوری اسلامی در سیاست خارجی، تقویت روابط همسایگی به‌منظور تحقق منطقه‌ای باثبات و اخراج قدرت‌های مداخله‌گر در خاورمیانه و خلیج‌فارس است. بنابراین، همسایگی برای جمهوری اسلامی ایران یک سیاست راهبردی محسوب می‌شود، اما با وجود سیاست‌های رسمی اعلانی جمهوری اسلامی، تحقق همسایگی در سیاست خارجی ایران همواره با موانعی جدی روبه‌رو بوده است. در این پژوهش قصد داریم با روشی علمی، ضمن توضیح نظریۀ همسایگی، مهم‌ترین موانع تحقق سیاست همسایگی برای ایران را تبیین نماییم. نباید فراموش کرد که سیاست همسایگی مانع غافل¬گیری در عرصه سیاست خارجی و به خصوص در محیط منطقه¬ای بسیار سیال غرب آسیا می¬شود. در واقع تجربه نبرد قره¬باغ و روی کارآمدن طالبان در افغانستان، به ما آموخت که باید دارای یک سیاست واحد در مورد همسایگان داشته باشیم.
گذشته از آن، چالش روسیه در گسترش ناتو به شرق، که نهایتا منجر به آغاز جنگ 2022 با اوکراین شد، در افق 10 ساله جمهوری اسلامی ایران نیز متصور است. به نظر می¬رسد رویکرد دولت¬های غرب¬گرا در کشورهای همسایه، مانند رویکردهای اخیر دولت الهام علی¬یف در آذربایجان، عضویت این کشور در ناتو را طی 10 ساله آینده قابل پیش¬بینی کرده است. این موضوع از چند جهت می¬تواند به چالشی عمده برای ایران تبدیل شود: محاصره کشور توسط ایالات متحده و متحدان غربی، افزایش نفوذ در روندهای تصمیم¬سازی در کشورهای همسایه، امکان ایجاد و گسترش پایگاه¬های نظامی در نزدیک¬ترین نقاط نزدیک به مرز ایران و تسهیل اجرای تحریم¬ها با کنترل مرزهای زمینی. معتقدند که سیاست همسایگی می¬تواند با اتخاذ سیاست¬های صحیح در قبال همسایگان، مانع جذب این کشورها به پیمان¬های امنیتی غربی مانند ناتو شود.
اما نظریۀ همسایگی مبتنی بر رویکردی هنجاری به روابط خارجی است. دکتر موسوی¬نیا معتقد است، بر اساس این نظریه کشوری که مبتکر سیاست همسایگی یا آغازکنندۀ این سیاست است، بر مبنایِ عقلانیت ارتباطی هزینه می‌‌کند تا در آینده سود مادی همسایگی را برداشت نماید. کارتلز معتقد است پیش‌نیاز اصلی سیاست همسایگی، ظرفیت فرهنگی و تمدنی بالا، تاریخ ممتد تأثیرگذاری‌ بر جوامع پیرامونی و جذابیت‌های فرهنگی و تمدنی است. براین‌اساس، می‌توان ایران را ازجمله کشورهایی نام برد که ظرفیت آغاز سیاست همسایگی را دارد. در نقطۀ مقابل، کشورهایی که فاقد وحدت قومی و تاریخی هستند یا تاریخ طولانی از خشونت و نظامی‌گری را تجربه کرده‌اند، به‌صورت بنیادی نمی‌توانند آغازگر سیاست همسایگی در منطقۀ خود باشند. همسایگی درست برخلاف راهبرد هژمونی که ابتدا بر مؤلفه‌های مادی (نظامی و سیاسی و اقتصادی) استوار است و سپس با تأکید بر ایدئولوژی فراگیر به ابعاد فرهنگی می‌رسد؛ از مؤلفه‌های فرهنگی و انسانی آغاز می‌شود و محصولی مادی و عینی می‌یابد.
دکتر موسوی‌نیا، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی همچنین بیان می¬کند به‌منظور درک بهتر سیاست همسایگی پنج پیش‌نیاز و پنج سیاست راهبردی برای مبتکر سیاست همسایگی لازم است که عبارتند از: فرهنگ اعطاگر، تمدن کهن و جاذب؛ تلقی کشور مرجع از خود، نه به‌عنوان یک دولت‌ملت، بلکه به‌عنوان یک کشورتمدن الهام‌بخش؛ اعتماد‌به‌نفس و اجماع نظر میان نخبگان سیاسی کشور برای آغاز سیاست همسایگی؛ فقدان سابقۀ تجاوزگری به کشورهای پیرامونی؛ محیط منطقه‌ای آرام و کم‌تنش.
وی معنقد است: سیاست‌های لازم برای پیشبرد سیاست همسایگی: عمل‌نکردن مانند یک قدرت منطقه‌ای برای تبدیل‌شدن به یک قدرت مقتدر منطقه‌ای در آینده؛ زایل‌کردن احساس تهدید کشورهای پیرامونی از خود؛ اعتماد ورزیدن به کشورهای پیرامونی به‌منظور جلب اعتماد آن‌ها؛ مشارکت‌طلبی، نه به‌عنوان یک ابزار، بلکه به‌عنوان یک هدف؛ ظرفیت مادی لازم برای واگذاری نقش‌های منطقه‌ای به کشورهای پیرامونی.
همان گونه که ملاحظه می‌شود، برخلاف سیاست هژمونی که عمدتاً بر مؤلفه‌های مادی ابتنا یافته است، سیاست همسایگی عمدتاً بر مؤلفه‌های ذهنی و فرهنگی متمرکز است. بدیهی است که مؤلفه‌های مادی نیز نقش مهمی در پیشبرد سیاست همسایگی دارند. آغازکنندۀ سیاست همسایگی باید دارای ظرفیت‌های اقتصادی و نظامی لازم باشد تا نقش‌های منطقه‌ای خود را به کشورهای پیرامونی واگذار کند و بدون هراس امنیتی، به آن‌ها اعتماد ورزد تا در بلندمدت اعتماد آن‌ها را به خود جلب کند. همچنین پیشبرد سیاست همسایگی نیازمند محیط منطقه‌ای آرامی است که دارای آستانۀ بالای همکاری و تنش‌های حداقلی باشد. در یادداشت‌های آتی به ترسیم مدل کارآمد برای دستیابی به سیاست همسایگی کارا، با هدف مقاله با گسترش ناتو به مرزهای کشور پرداخته خواهد شد.

***مسئولیت صحت و سقم مطلب موجود به عهده نویسنده است و انتشار آن¬ به معنی تایید یا بیانگر دیدگاه مرکز آینده پژوهی جهان اسلام نیست.