خروج امریکا از سوریه، چرایی و آینده منازعات منطقه ای

 

خروج امریکا از سوریه، چرایی و آینده منازعات منطقه ای

نویسنده: منوچهر شفیعی

پژوهشگر موسسه آینده پژوهی جهان اسلام

 

در روزهای گذشته شاهد این بودیم که ایالات متحده امریکا به ریاست جمهوری دونالد ترامپ تصمیم گرفت تا نیروهای خود را از سوریه خارج کند. تصمیمی که موجب اختلاف در درون کاخ سفید شد و در نتیجه آن چندین مقام رسمی ایالات متحده امریکا از مقام خود  استعفا کردند.  آنها معتقد بودند که چنین تصمیمی بر خلاف منافع ایالات متحده امریکا است. همچنین متحدین اروپایی امریکا نیز به این تصمیم اعتراض کردند و این تصمیم با استقبال ایران و روسیه رو به رو شد. همین امر باعث شد که عمده تحلیل‌گران تصور کنند که تصمیم اتخاذ شده توسط دونالد ترامپ صرفا یک تصمیم شخصی بوده و فاقد هرگونه پشتوانه استراتژیک می باشد. چنین استدلالی به نظر صحیح می رسد که چرا ایالات متحده میبایستی پس از صرف هزینه های بسیار در کشور سوریه و حمایت از نیروهای دموکراتیک سوریه اکنون آنها را رها کرده و با وجود تاکید بر مقابله با ایران از سوریه خارج شود؟ برای پاسخ دادن به این مسئله ضروری است تاکید کنیم که برای تحلیل این اقدام بایستی عمل ایالات متحده را نه به عنوان  اقدام یک بازیگر سیستم خاورمیانه، بلکه به عنوان کارکرد بخش کنترل کننده این سیستم دید.

برای درک چنین مسئله ای پیش از هر چیز لازم است که در خصوص مفاهیم سیستم و کنترل در سیستم توضیح دهیم. میتوان هر پدیده ای را به عنوان یک سیستم در نظر گرفت. بر اساس تعاریف سنتی سیستم ها از مجموعه از اعضاء تشکیل شده اند که دارای کنش متقابل با یکدیگر هستند اما با این حال یک سیستم پدیده ای متفاوت از اجزای سازنده خود سیستم است. به همین دلیل ما روابط بین الملل و کنش متقابل بین بازیگران را به عنوان یک سیستم تعریف کرده و مورد بررسی قرار میدهیم و براین نکته تاکید میکنیم که سیستم روابط بین­الملل متفاوت از بازیگران حاضر در این سیستم است.

در این بین هرپدیده ای به عنوان یک سیستم نیازمند اعمال کنترل برفرایندهای درونی خود میباشد تا بتواند به کارکرد صحیح خود ادامه دهد.بدون وجود یک کنترل موثر و کارآمد، سیستم­ها از متغییرهای مطلوب خود فاصله گرفته و ممکن است با نابودی رو­به­رو شوند. وضعیت مطلوبی در سیستم های بین المللی حفظ صلح میان بازیگران اصلی و دولتها در عین وجود رقابت میان آنها است. در همین حال هرچه سیستم ها پیچیده میشوند، مانند سیستم های بین المللی، سطوح کنترل آنها نیز پیچیده تر شده و چند سطحی میشود.

سیستم های پیچیده و شبکه های درهم تنیده از دو مدل کنترل بهره مند هستند. یکی از انواع کنترل رایج در سیستم که توسط بازیگران منفرد به کار گرفته می شود، کنترل­های سطوح پایین است.  در این روش بازیگران برای بیشینه کردن منافع خود و یا رسیدن به اهداف مورد نظر از طریق باز­خوران و پس­خوران، با اقداماتی همچون بازدارندگی، تهدید و تحریک سعی میکنند که روند فرایندهای سیستم را به سود خود تغییر دهند. نکته اساسی در کنترل سطح پایین این است که این نوع از کنترل به صورت انفرادی اعمال میشود.

در مقابل این شیوه از کنترل گونه دیگری از کنترل وجود دارد که نه توسط بازیگران منفرد که بلکه به صورت کنش جمعی آنها و در شکل کنترل اشلون یا کنترل سطح بالای سیستم ظهور میکند. هدف از این نوع کنترل نه حفظ منافع فردی یک بازیگر یا مجموعه ای از بازیگران که در درجه اول حفظ بقا یا کارکرد صحیح سیستم است. در این کنترل کلیه کنترل های صورت گرفته در سطوح پایین از طریق کنش جمعی متقابل هماهنگ میشوند. در جهان طبیعی میتوانیم از انقراض جانداران به عنوان نمونه ای از این کنترل یادکنیم. زمانی که یک گونه جانوری به تخریب محیط اطراف خود از طریق آلودگی یا بهره برداری بیش از حد از منابع روی می آورد واکنش سیستم محدود کردن شرایط مساعد ضروری برای زیست آن موجود و نابود سازی آن است، در حالی که پس از آن سیستم مجددا خود را احیاء میکند. در سیستم های بین المللی نیز چنین شرایطی از طریق محدود سازی امکانات رشد و افزایش قدرت در سیستم برای یک بازیگر، کاهش فضای رقابت، فشار جمعی بر روی یک بازیگر و هر شکل از محدود سازی که بازیگر یا بازیگران را تحت فشار قرار دهد انجام میپذیرد.

پیش از تصمیم ترامپ، در خاورمیانه، بحران سوریه به نقطه ای رسیده بود که سیستم امکان گسترش فضای رقابت خود را از دست داده بود و امکان برخورد بین بازیگران درگیر در بحران به حداکثر خود رسیده بود. به صورتی که گسترش هریک از بازیگران به برخورد شدید با سایر بازیگران ختم میشد. همچنان که ترکیه و نیروهای سوری در شرق فرات با حضور امریکا به عنوان مانع عملیات نظامی خود رو به رو شده اند، در ادلب ارتش سوریه با خطر برخورد با ارتش ترکیه رو به رو است. تنش بین ایران و رژیم صهیونیستی به اوج خود رسیده است و حتی ممکن بود روسیه نیز پس از سرنگون شدن هواپیمای خود به این تنش وارد شود.

در شرایطی فعلی تمام بازیگران فضای سیستمی مورد نیاز برای رقابت در سوریه را استفاده کرده اند، نیروهای نیابتی و بازیگران اصلی اکنون به حدی به یکدیگر نزدیک هستند که در مواردی همچون شرق فرات، این بازیگر اصلی است که تبدیل به بازیگر نیابتی برای پراکسی خود شده است. به بیانی دیگر روند های سیستم رقابتی به بن بست رسیده و در این شرایط تنش موجود در سیستم بازیگران را به سمت برخورد های عمدی یا غیر عمدی سوق میدهد. برخوردهایی که ممکن است حتی ناشی از ارزیابی غلط بازیگران از واکنش یکدیگر باشد.

از این رو آینده سیستم را میتوان به سمت بروز جنگ ترسیم کرد. جنگی که هدف از آن اعمال نوعی از کنترل سطح بالا یا اشلون کنترل در سیستم است که پس از آن با تضعیف بازیگران ظرفیت و فضای رقابت باردیگر در سیستم افزایش میابد. اما در مقابل جنگ، کنترل سطح بالای سیستم میتواند بازیگران را وادار به همکاری نیز کند. بازیگران در این شرایط به وضعیت خطیر سیستم پی میبرند و با درک خطر جنگ، با همکاری با یکدیگر فشارهای موجود برروی سیستم را کاهش میدهند و رقابت خود را تعقیب میکنند. از نشانه های چنین همکاری، میتوان به افزایش سفرهای دیپلماتیک در سطح منطقه و شدت گرفتن مباحث و نشست های حل بحران در قالب نشست صلح یمن، افغانستان و نشست تدوین کمیته قانون اساسی سوریه اشاره کرد.

در تصمیم اخذ شده میتوان روندی را دید که در آن رخ دادهای امنیتی خاورمیانه با دنبال کردن همگرایی در یک راستا قرار گرفته و همگی در شکل تلاش برای شکل دهی به صلح، آتش بس و مذاکرات مشابه تجلی کردند. اما با این حال این روند به این معنی نیست که بازیگران درگیر در بحران، شیوه تعامل خود را تغییر خواهند داد. بلکه این امر به این معنی است که بازیگران از طریق کاهش تنش بین خود و همچنین پرهیز از برخورد مستقیم از شدت فشار بر سیستم می کاهند. آنها درک میکنند که اقدامات آنها به تامین منافع ملی مورد نظرشان کمک نمیکند. بلکه پرهیز از جنگ و در عین حال ادامه رقابت فصل مشترک خواسته این بازیگران است و از این رو با اقدام دسته جمعی، به حفظ منافع جمعی و کارکرد سیستم کمک میکنند.

در پایان باید گفت که ادامه روند سسیستم خاورمیانه میتواند پدید آور چندین سناریو باشد:

1- افزایش فضای رقابت در سیستم و افزایش نقش بازیگران نیابتی با کاهش نقش روسیه و امریکا

2- تلفیق همکاری و رقابت در بین بازیگران ناسازگار

3- شکل گیری فضای جدید برای رقابت در سیستم و گسترش سیستم در مناطق همجوار همچون افریقا و آسیای مرکزی

4- بروز تنش در نقاط جدید و پیشین سیستم بین بازیگران اصلی در صورت ناتوانی بازیگران نیابتی و تکرار فشار برروی سیستم خاورمیانه و به بن بست رسیدن رقابت بازیگران

نتایج هر سناریو برای ایران چیست:

پیامدهای افزایش فضای رقابت در سیستم و افزایش نقش بازیگران نیابتی همراه با کاهش نقش روسیه و امریکا

1- افزایش خطر درگیری بین ایران یا نیروهای نیابتی آن با رژیم صهیونیستی:

ممکن است به دلیل خطر تنش و احتمال برخورد میان روسیه و امریکا این دو بازیگر مقداری از صحنه نبرد عقب نشینی کنند و از خطر برخورد مستقیم میان خود یا خطرات ناشی حضور در نواحی برخورد بازیگران نیابتی فاصله بگیرند. در این صورت این دو بازیگر رقابت سخت میان خود را به بازیگران نیابتی واگذار میکنند تا از این طریق همزمان از برخورد میان خود دوری کنند و در عین حال رقابت موجود را نیز ادامه دهند.

در این شرایط ممکن است این زیرسناریو مطرح شود که هدف از عقب نشینی امریکا از سوریه این امر بوده است که در کنار مدیریت تنش، آزادی عمل رژیم صهیونیستی را برای حمله به ساختارهای نظامی مرتبط با ایران در سوریه یا لبنان و همچنین گروه حماس در فلسطین افزایش دهد و با خروج از سوریه از خطرات جانبی ناشی از افزایش تنش میان ایران و رژیم صهیونیستی دوری کند. امری که افزایش تنش در خط مرزی لبنان با فلسطین و همچنین در نوار غزه و کرانه باختری ممکن است نشانه ای برای آن باشد.

2- نهادسازی در سوریه:

ممکن است امریکا به جای دنبال کردن رویکرد سخت علیه ایران، یک رویکرد تلفیقی را در پی بگیرد. از یک سو با خارج شدن از سوریه، راه را برای نهادسازی سیاسی در این کشور باز کند. به صورتی که کشورهای عرب اقدام به پذیرش و عادی سازی جایگاه سوریه کنند و رژیم صهیونیستی به دنبال این باشد تا با حملات خود هزینه حضور ایران در سوریه را افزایش دهد و ایران را وادار به خروج از این کشور کند.

 

تلفیق همکاری و رقابت در بین بازیگران ناسازگار

ممکن است خطرات ناشی از تنش در بین بازیگران دولتی و محدودیت فضای رقابت. دولتهای منطقه ای درگیر در بحران سوریه را نگران کرده باشد و به دنبال خارج شدن امریکا از سوریه، این بازیگران نیز به دنبال این باشند تا از تنش میان خود کاسته و رقابت خود را با مدیریت تنش همراه کنند. از این رو پس از خروج امریکا از سوریه، ترکیه برای پاسخ گویی به نگرانی خود و همچنین جلوگیری از تجزیه کشور سوریه به شمال این کشور حمله و نیروهای YPG را سرکوب خواهد کرد و پس از آن از این منطقه خارج میشود. همچنین کشورهای عربی، ایران و ترکیه با کاستن از بعد سخت و نظامی رقابت خود به میدان سیاسی وارد شده و برسر نهاد سازی دولت سوریه به رقابت خواهند پرداخت. حاصل موفقیت چنین رویکردی میتواند یک نظام سیاسی مانند نظامی سیاسی لبنان باشد. آنچه برای ایران در این مرحله سرنوشت ساز است این امر است که ایران تا چه میزانی میتواند نیروهای نیابتی خود را به عنوان جریانات مشروع سیاسی وارد آینده کشور سوریه کند و یا بتواند به بدیلی همچون حزب الله لبنان در این کشور شکل دهد.

شکل گیری فضای جدید برای رقابت در سیستم و گسترش سیستم در مناطق همجوار همچون افریقا و شرق خاورمیانه:

در این سناریو با خروج امریکا از سوریه و محدودیت رقابت در هسته مرکزی خاورمیانه ممکن است رقابت بازیگران به مناطقی همچون افریقا و شرق خاورمیانه (افغانستان، پاکستان) کشیده شود. همچنان که داده های موجود نشان میدهد در طول سال گذشته روند ساخت پایگاههای خارجی در شمال افریقا تسریع شده است و اکنون بازیگران بسیاری همچون ترکیه، عربستان سعودی، چین، فرانسه و آلمان در این منطقه اقدام به ساخت پایگاه نظامی کرده اند. همچنین روندهای امنیتی افغانستان نیز نشان میدهد که خشونت های سال 2018 در افغانستان موجب افزایش سرزمین تحت کنترل طالبان شده است، خشونت­های پاکستان افزایش یافته­است و کنش­های دیپلماتیک و اطلاعاتی کشورهای منطقه ای در خصوص افغانستان از رشد قابل توجهی برخوردار بوده­است.

در این سناریو توانایی ایران برای کنترل بحران های شرق خاورمیانه و مدیریت گروه طالبان و همچنین سنجش ضرورت ورود یا عدم ورود این کشور به افریقا از اهمیت بالایی برخوردار است. قدرت گیری طالبان از یک سو میتواند موجب گسترش بی ثباتی در منطقه شود و از سوی دیگر میتواند طرح های ترانزیت جاده ای و انرژی منطقه ای خارج از ایران را که متوجه افغان و پاکستان است را با چالش رو به رو سازد. از سوی دیگر در خصوص افریقا این مسئله ضرورت دارد که آیا ورود ایران به افریقا از منافع این کشور حمایت میکند یا موجب ایجاد هزینه های غیر قابل توجه خواهد شد.

بروز تنش در نقاط مختلف سیستم بین بازیگران اصلی در صورت ناتوانی بازیگران نیابتی و تکرار فشار برروی سیستم خاورمیانه و به بن بست رسیدن مجدد رقابت بازیگران:

این امکان وجود دارد که بازیگران منطقه ای به جای مدیریت تنش به رقابت مدیریت نشده ای روی بیاورند که تحت تاثیر ناتوانی آنها در تسلط بر دیگری و به عبارت دیگر موازنه قوا، این بازیگران نیز در رقابت خود دچار بن بست شوند و تحت این شرایط باردیگر فضای رقابت در سیستم خاورمیانه محدود و خطر جنگ بین ایران و متحدین منطقه ای امریکا در منطقه افزایش بیابد.