حمله به آرامکو؛ تشدید تنش یا بازگشت به همکاری؟؛ مریم فودازی

 

 

“حمله به آرامکو؛ تشدید تنش یا بازگشت به همکاری؟”

مریم فودازی

مدرس دانشگاه و پژوهشگر مؤسسه آینده‌پژوهی جهان اسلام

 

ائتلاف متجاوز یمن به رهبری عربستان سعودی در مارس 2015 با هدف بازگردندان “عبدربه منصور هادی”، رئیس جمهور فراری یمن، به قدرت و نیز به بهانه رفع معضلات امنیتی منطقه‌ای شکل گرفت. اگرچه این ائتلاف در زمان تشکیل شامل کشورهای عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت، بحرین، قطر، مصر، اردن، سودان و مغرب بود اما مدت زمان زیادی نگذشته بود که در عمل به “ائتلاف سعودیاماراتی” تبدیل شد. هرچند بعد از اعلام تصمیم امارات به خروج نیروهای نظامی خود از یمن و اکنون که مواضع نظامی و حیاتی در داخل عربستان در چندین نوبت مختلف هدف حملات موشکی و پهپادی ارتش یمن قرار گرفته است، به نظر می‌رسد که این ائتلاف نیز نفس‌های آخر خود را می‌کشد. از جمله مهم‌ترین حملات ارتش یمن می‌توان به حمله اخیر به تأسیسات شرکت نفتی آرامکو در مناطق “بقیق” و “خریص” عربستان اشاره کرد که انصارالله نیز رسماً مسئولیت آن را بهعهده گرفت و جهانیان را در شوک عظیمی قرار داده است. این حمله اقدامی متقابل از سوی یمنی‌ها در پاسخ به سال‌ها تجاوز علیه این کشور به شمار می‌رود. علی‌رغم تمام تجاوزگری سعودی‌ها و هدف قرار دادن غیرنظامیان بی‌گناه در حملات متعدد علیه یمن، حمله اخیر از سوی ارتش یمن با هدف غیرنظامی بوده و به یک مرکز صنعتی بوده است. در این ارتباط سرتیپ یحیی سریع سخن‌گوی ارتش یمن بیان داشته است: «حمله مذکور در چارچوب حق طبیعی و مشروع یمنی‌ها در پاسخگویی به جنایات ائتلاف متجاوز و محاصره پنج ساله یمن صورت گرفته است».

شرکت سعودی آرامکو مسئولیت تأمین حدود 260 میلیارد بشکه (در حدود یک چهارم مجموع ذخائر نفت فعلی جهان) را برعهده دارد. این شرکت در سال 1944 با همکاری مشترک کمپانی نفتی تکزاس و استاندارد اویل تأسیس و از سال 1980 از سوی دولت عربستان ملی گردید و به نام سعودی آرامکو تغییر نام داده است. این شرکت از جایگاه ویژه‌ای در برنامه‌های بلندمدت اقتصاد عربستان سعودی برخوردار است. به‌گونه‌ای که در راستای طرح اصلاحات اقتصادی و سند چشم‌انداز 2030 عربستان سعودی با هدف افزایش درآمدهای غیرنفتی دولت از 163 میلیارد ریال به یک تریلیون ریال سعودی، تفاهم‌نامه‌ها و قراردادهایی در سال 2016 میان شرکت‌های سعودی و امریکایی تنظیم گردیده است. از این میان، شرکت آرامکو قراردادی 50 میلیارد دلاری با شرکت‌های امریکایی منعقد کرد. کمپانی امنیتی جنرال دینامیکز (که با تمام 16 سازمان اطلاعاتي امريكا همكاري مي‌كند) برای طراحی و تولید خودروهای جنگی مسلح در این کشور معرفی گردید. همچنین می‌توان به سرمایه‌گذاری شش میلیارد دلاری ده ساله میان شرکت آرامکو و کمپانی نشنال اویل ول وارکو در زمینه دکل‌های حفاری و مواردی از این دست اشاره داشت.

در یادداشت حمله به پالایشگاه‌های آرامکو از چند جهت مورد بررسی قرار می‌گیرد:

مسئله اول اقتصاد جهانی است؛ بدیهی است که اختلال در تولید نفت عربستان به‌عنوان بزرگترین صادر کننده نفت جهان و همچنین هدف قرار گرفتن شرکت نفتی آرامکو (که با ۱۱۱ میلیارد دلار سود گزارش شده در سال ۲۰۱۸ به‌عنوان سودآورترین شرکت دنیا شناخته شد) تأثیر قابل توجهی بر اقتصاد بین‌المللی خواهد گذاشت. گفته می‌شود حملات اخیر علیه زیرساخت‌های نفتی عربستان سعودی منجر به توقف تولید در مقیاسی گردیده که جهان برای دهه‌ها به خود ندیده است. حال پرسش اساسی این است که اگر افزایش قیمت نفت بیش از چند ماه به طول بی‌انجامد، آیا بازار جهانی این تأخیر در بازسازی امنیت ذخایر سعودی را تاب خواهد آورد؟ و این همان پاشنه آشیل اقتصاد جهانی است.

اهمیت دیگر موضوع را می‌توان در تنش‌ها در سطح منطقه بررسی کرد. مارتین گریفیتس (فرستاده ویژه سازمان ملل در مناقشه یمن) در اظهارات اخیر خود در خصوص موضوع حمله نفتی به عربستان با اظهار نگرانی شدید بیان داشته است که چنین حملاتی می‌تواند ثبات و امنیت منطقه‌ای را به مخاطره بی‌اندازد. بدون تردید حملات اخیر تنش‌ها و ناآرامی‌های منطقه‌ای را تشدید می‌کند و معادلات حاکم بر منطقه خلیج فارس را تغییر خواهد داد. هراس از وقوع درگیری نظامی در منطقه مجدداً احیا شده است. آنچه منطقه را بیش از پیش متلاطم می‌سازد، درک و آگاهی ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی و دیگر متحدانش از افزایش قدرت تسلیحاتی ارتش یمن است. اگرچه این کشورها به‌ظاهر در مواضع خود می‌کوشند ایران را مسئول واقعی این حملات و پهپادهای به‌کار رفته در این حملات را نیز ساخت ایران معرفی کنند، واقعیت اما چیز دیگری ا‌ست؛ اینکه سعودی‌ها علی‌رغم عنوان دارنده سومین بودجه نظامی جهان را یدک می‌کشند، در بعد پدافند هوایی قادر به توقف حملات اخیر نبوده‌اند.

در سطح تحلیل امریکا نیز اکنون به نظر می‌رسد به‌دلیل شرایط امنیتی پیش آمده در عربستان سعودی که احتمال ادامه آن می‌رود، بانک‌های امریکایی “جی‌پی‌مورگان” و “گلدمن ساکس” که قرار بود 5 درصد سهام شرکت آرامکو را به ارزش دو تریلیون دلار خریداری کنند، در تصمیم خود دچار تردید گردیده‌اند. حال آنکه ترامپ پیش از این اتفاقات با انتشار توییتی از اهمیت عرضه سهام آرامکو برای کشور خود سخن به‌میان آورده و از مقامات عربستانی خواسته بود سهام آرامکو را به بازار بورس نیویورک بیاورند: «بسیار سپاسگزار خواهم بود که عربستان سهام آرامکو را در بازار بورس نیویورک عرضه کند؛ این موضوع برای امریکا دارای اهمیت فراوانی است».

با وجود روابط محکم تجاری و استراتژیک امریکا و عربستان سعودی (بزرگ‏ترین خریدار تسلیحاتی امریکا) به‌ویژه در سال‌های اخیر و قرارداد 350 میلیارد دلاری دو کشور در سال 2017  که گفته می‌شود از این میزان 110 میلیارد دلار آن به امور نظامی اختصاص داده شده، این‌بار هم مانند همیشه رییس‌جمهور امریکا از میزان پول بیشتری که سعودی‌ها برای تأمین امنیت‌شان در منطقه باید بپردازند، سخن گفته است؛ چرا که با شرایط ایجاد شده امریکا دیگر نمی‌تواند همچون گذشته با تکیه بر دلارهای هنگفت نفتی عربستان بازی هدفمند تجاری و اقتصادی خود را آنگونه که دلخواه او است به پیش ببرد؛ ترامپ همچنین گفته است خود سعودی‌ها باید بار بیشتر مسئولیت این حمله را به‌عهده بگیرند و تأکید کرده است که به خاطر عربستان وارد جنگ نخواهد شد.

ملک بن سلمان که قصد داشت با طرح بلندپروازانه چشم‌انداز 2030، قدرت بی بدیل خود را در زمینه اصلاحات اقتصادی در کشورش به تصویر بکشد، حالا می‌بایست هزینه اضافی کمک و همراهی دوست و متحدش امریکا را هم بپردازد. همان متحدی که تا دیروز برای همکاری با عربستان سعودی جهت دستیابی به انرژی هسته‌ای و ساخت رآکتورهای هسته‌‏ای با دیگر کشورها در رقابت بود. ترامپ علی‌رغم مواضع کلامی که بعضاً عقلانی به نظر نمی‌رسد اما همواره در عمل (البته بسته به میزان فشارهای وارده از سوی نهادهای قانون‌گذاری امریکا) و در صورت مواجه شدن با برخی واقعیت‌ها سیاست خارجی واقع‌گرایانه داشته است. تضعیف قدرت منطقه‌ای عربستان و در نتیجه آن، اضمحلال ائتلاف سعودیاماراتی واقعیتی ا‌ست که امروز دونالد ترامپ را با تردید بیشتری برای همراهی با متحد قدرتمند دیروزش آن هم به بهای پرداخت هر هزینه‌ای روبه‌رو کرده است.

در ارتباط با ایران و در پاسخ به اظهارت ترامپ که در توئیت خود تهران را به انجام حملات ویرانگر به بزرگترین تأسیسات نفتی جهان در عربستان سعودی متهم کرده است، باید گفت این نخستین بار نیست که ایران از سوی امریکا و متحدانش متهم به اقدامات برهم زننده ثبات و امنیت منطقه‌ای می‌گردد. این‌بار اما انگشت اتهام در حالی به سوی ایران نشانه گرفته شده که چند روز پیش از حمله اخیر به تأسیسات نفتی سعودی نیز کمیته وزارتی چهارجانبه کشورهای عربستان سعودی، مصر، امارات و بحرین در دوازدهمین نشست خود در قاهره، ایران را به مداخله در امور کشورهای عربی متهم کرده و مدعی شدند که یمنی‌ها با تسلیحات ساخت ایران به مناطق مسکونی و مقدس در عربستان سعودی حمله می‌کنند. این امر نشان از سیاست خارجی مبتنی بر رویارویی با ایران از سوی امریکا و عربستان سعودی دارد.

گذشته از تمامی اتهامات، تهدیدات و فرافکنی‌های امریکا و متحدانش علیه ایران (با وجود تکذیب اقدام به این حمله از سوی ایران) که هیچ‌گونه نقطه پایانی بر آن متصور نیست، و با توجه به اینکه نیروهای انصارالله، عربستان و نیز امارات را به حملات بیشتر در صورت عدم توقف جنگ تهدید کرده‌اند چه آینده‌ای را برای منطقه می‌توان متصور بود؟ آیا تهدیدات ارتش یمن، این‌بار عربستان را به سمت کنش‌های عقلانی و هم‌سویی با قدرت‌های منطقه به پیش خواهد برد یا اینکه کمافی‌السابق اقدامات تلافی‌جویانه علیه یمن و دیگر متحدان منطقه‌ای این کشور را در رأس سیاست‌های تجاوزگرانه خود قرار خواهد داد؟