نوشتار پیش رو در پی بررسی ضعف ها، خطرات و آسیب های فرهنگی موجود در جهان اسلام است. لازم به ذکر است این وجیزه که بخشی از آسیب های فرهنگی موجود در جهان اسلام را بیان می کند. کالبدشکافی و تحلیلش بر اساس تعریف فرهنگ بر مبنای ساختار فرهنگ استوار است، به این معنا که هرم فرهنگ از هفت عنصر تشکیل گردیده ، پایین ترین و زیربنایی ترین بخش فرهنگ عقاید و باورهاست ، عنصربعدی ارزش ها می باشد، به ترتیب این هرم تشکیل گردیده از هنجارها – رفتارها – دانش – محصولات ودر پایان ودر رأس هرم نماد وجود دارد.
ترکیب دو لایه اول یعنی باورها وارزش ها هویت درونی وترکیب لایه ها وعناصربعدی هویت بیرونی یک جامعه را تشکیل می دهند . ترکیب هویت درونی وهویت بیرونی – ویا به عبارتی سبک زندگی – ایجاد کننده فرهنگ می باشند. لذا منشاء فرهنگ درون وجودی است ، فرهنگ ذاتی دارد که در افراد جامعه نهفته ، اما این ذات در جامعه ودر تعامل با زمان ومکان شکل وتعیّن می یابد.
با توجه به این مقدمه منشاء ضعف های فرهنگی جوامع مسلمین را ابتدا باید در هویت درونی مسلمین بررسی نمود، هویت درونی جهان اسلام – که همان تصویر از خود ، جهان پیش رو وارزش های منبعث از آن می باشد ریشه در انحرافات تاریخی وتغییرات مبنایی که بعداز وجود مبارک رسول الله الاعظم (صلّی الله علیه وآله وسلم) در انسان سازی وجهان بینی وارزش گذاری های اسلامی گردید، دارد.
این تغییرات مبنایی در باورها و انحراف در ارزش ها در دوره های مختلف در جهان اسلام ضعف وناتوانی خویش را به منصه ظهور رسانده است وفرهنگ اصیل اسلامی رادر لایه های مختلفش آسیب پذیر و با آفت های فراوانی روبه رو نموده است تا جایی که می توان این انحراف را سبب بروز دومین منشاء آسیب های فرهنگی جهان اسلام دانست.
دومین منشاء آسیب های فرهنگی جهان اسلام هجمه فرهنگی دولتهای غیر اسلامی ویا به عبارت دیگر حکومتهای استعمارگر بر پیکرجوامع مسلمین است . این منشاء نفوذ سبب پیدایش بسیاری از آسیب های فرهنگی در جهان اسلام گردیده است.
جایگاه ویژه فرهنگ ،سبب بهره برداری سوء دولتهای استعمارگر از این عنصر قدرتمند گردیده است ، به طوری که این کشورها در تلاشند فرهنگ خود را به عنوان فرهنگ برتر بر کشورهای دیگر خصوصاً کشورهای مسلمان تحمیل نمایند .با توجه به اینکه دراندیشه ما فرهنگ بر اقتصاد وسیاست تقدم دارد و فرهنگ شکل دهنده وجهت دهنده اقتصاد وسیاست می باشد. لذا اندیشه استعماری درتلاش بوده و هست تا با تسرّی این فرهنگ و-یا به عبارتی فرهنگ غربی- اقتصاد وسیاست نیز هم جهت و هم مسیر فرهنگ غربی گردد.
واز آنجا که اقتدارملی نیز برآیند مؤلفه ها وارزش های فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی و نظامی است و عنصر فرهنگ در میان مؤلفه های اقتدار ملّی مهمترین نقش وجایگاه ویژه ای دارد، بنابراین در صورتی که کشورها صاحب فرهنگی مستقل وبالتبع آن صاحب اقتصاد وسیاستی مستقل نباشند لذا دارای اقتدار وقدرت مستقل وثبات سیاسی در عرصه بین الملل نخواهند بود و حکومتی که از اقتدارملی برخوردار نباشد راهی برای رسیدن به آرمانهای خود نخواهد داشت این تسلّط فرهنگ استعماری وغربی بر جهان مسلمین وبه دنبال آن تحت تأثیر قرار گرفتن اقتصاد وسیاست آنان سبب مستعمره شدن واز بین رفتن هویّت وعزّت واقتدارکشورهای مسلمان در طول تاریخ گردیده است. و عمده تلاشی که از سوی مستکبرین درجهان اسلام صورت گرفته در جهت نابود کردن و یا تضعیف اقتدار ملی آنها بوده است .
یکی ازدیگر راهی که فرهنگ مهاجم برای زوال فرهنگ جهان اسلام پیموده است ،از طریق نفوذ در سبک زندگی مسلمین است ، به عبارتی ورود فرهنگ مهاجم از طریق لایه های هویت بیرونی (سبک زندگی ) ، یعنی نمادها ، محصولات ، دانش ، و بالاخره تغییر هنجارها و رفتار می باشد که این سیر عکس لایه های فرهنگ ، به مرور موجب تغییر ارزش ها ورفتار در میان مسلمانان گردیده است ، لذا این تحوّل در هویت بیرونی ناخود آگاه منجر به تحول در هویت درونی گردیده است که دراندیشه حضرت امام (ره) وبیانات مقام معظم رهبری از آن تعبیر به ((اسلام آمریکایی )) می گردد.
مدرنیزاسیون در جهان اسلام که از آن به عنوان بحران فرهنگی یاد می شود از مصادیقی است که می توان آن را ازمیوه های همین عدم هویّت در جهان اسلام دانست. ورود مدرنیته و اخذ مظاهر تکنیکی آن توسط مسلمانان، وحتی با انگیزه دفاعی و پیروی از غرب در رسیدن به قدرت نظامی و تحول و توسعه اقتصادی، باعث به وجود آمدن ارزش ها وهنجارهای غربی در میان مسلمانان گردیده است چرا که پدیده های جدید و مدرن، ارزش ها و فرهنگ های خاص خود را با خود به همراه می آورد. – ویا به عبارتی (( تکنولوژی ایدئولوژیک است )) – لذا غربی شدن سطحی و ظاهری که ازنخبگان سیاسی و اقتصادی ،در جوامع مسلمین آغازگردیده است و نیز مصرف گرایی بی بند و بارانه و رفتار غیر بومی، آنان را از پیروانشان جدا می سازد و این مساله باعث بوجود آمدن شکاف وتعارض فرهنگی در این جوامع شده است. لذا برخورد میان فرهنگ مهاجم غربی و سیستم ارزشی بومی، در اذهان جهان اسلام، به علاوه شکاف وتعارض فرهنگی ، نوعی احساس حقارت در برابر غرب ایجاد کرده است،
فروپاشی هویّت وعزّت در دنیای اسلام خود به تنهایی عامل آسیب های فرهنگی بسیاردیگری مانند: عدم خودباوری فرهنگی وعلمی ، نزول سطح دانش وبه دنبال آن وابستگی تکنیکی به کشورهای صاحب تکنیک، و …. می باشد.
از دیگر آسیب های فرهنگی برآمده ازفراموشی هویت اصیل اسلامی در دنیای اسلام گرایش مسلمین به ناسیونالیسم وملی گرایی در قالبهایی مانند عربی ، ایرانی ، ترکی است .
از مهمترین دغدغه های این نوع ملی گرایی در جهان اسلام ، ساختن هویّتی به دور از هویّت اصیل اسلامی – که سعی در محو مرزهای جغرافیایی ونزدیک کردن انسانها با مشترکات دینی تا حد برادری است – می باشد .
ساخت هویت عربی ، ایرانی ، ترکی ، با تکیه بر مؤلفه هایی چون زبان ، تاریخ ، ادبیات ، عادات و صفات از مهمترین عناصر ملی گرایی است.
اما بنیادگرایی وظهور گروه های با شعار بازگشت به پایه های اسلامی ، پیدایش اخوان المسلمین در مصر در سال 1928 و در پیش گرفتن استراتژی اصلاحی توسط آن ، سلفی گری در قالبهای مختلف،گروهها و شبه گروه های جهادی از طالبان والقاعده تا النصره وداعش را که داعیه مبارزه برای نجات وعزت مسلمین را دارند. همگی را می توان در پاسخ به این بحران هویت درونی جهان اسلام تحلیل نمود ، که البته این هویت سازی با ظاهری پر طمطراق وفریبنده خود ترفندی است از جانب بی هویت سازان کشورهای اسلامی .
اما لازم به ذکر است با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، موج بیداری اسلامی در جهان اسلام به وقوع پیوست و این انقلاب در بعد شیعی و سنی تاثیرات خاصی بر بر پهنه فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی جهان اسلام گذاشت . این انقلاب شیعی با رهبری حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) و با گفتمان اسلام ناب محمدی (صلّی الله علیه وآله) باورها وارزشهای اصیل اسلامی – به عبارتی هویتی اصیل اسلامی – را در معرض نگاه انسانها قرار داد واکنون نیز با موفقیتهای پی در پی خود ودارا بودن اقتدار ملی به دلیل اصیل بودن هویت درونیش به دنبال ایجاد سبک واقعی زندگی اسلامی- یعنی هویت بیرونی – است . لذا مستکبرین مستمراً مسیرهایی را برای خدشه وارد کردن به این فرهنگ اصیل دنبال می کنند.
اول پروژه ایران هراسی در جهان اسلام
دوم جلوگیری از ایجاد سبک زندگی اصیل اسلامی – هویت بیرونی – در لایه های مختلفش ،از مقابله ومبارزه با هنجارها ورفتارهای اصیل شیعی وبرنامه ریزی جهت هنجارشکنی و استفاده از ابزارهای ارتباطی موجود، نسبت به تبلیغ و ارائه الگوهای فرهنگی غرب تا جلوگیری از پیشرفت دانش وعلم ومحصولات ونمادهای اسلامی – ایرانی با طرق مختلف از کار شکنی وتحریم گرفته تا ترور ومبارزه فیزیکی .
سوم ارائه الگوها وفرهنگ هایی از اسلام به اصطلاح ناب درجهان اسلام مقابل ایران . هر چندکه این جنس نمونه هاعمر کوتاهی دارند و خالی از هویت بودن آنها بعد از مدت کوتاهی روشن خواهد گشت که کشور ترکیه یکی از نمونه های این جنس الگوها در سالهای اخیر است. هر چند که باید در سالهای آینده منتظر نمونه های قوی تروفریبنده تروبا ظاهری اسلامی تر ، خاصّه در لایه دانش ازهویت بیرونی فرهنگ باشیم.