«نشست استانبول؛ ادامه یا جایگزین آستانه؟»
مهدیه معدن نژاد
پژوهشگر موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
رئیس جمهور ترکیه روز شنبه میزبان روسای جمهور فرانسه و روسیه به همراه صدراعظم آلمان و نماینده ویژه سازمان ملل متحد در امور سوریه بود که به استانبول رفتند تا درباره تحولات سوریه و راههای سیاسی حل و فصل این بحران گفتگو کنند. اگرچه از آغاز بحران در سوریه، نشستهای مختلفی پیرامون وضعیت این کشور برگزار شده اما با توجه به اینکه این نشست چهار جانبه، اولین نوع از چنین نشستهایی میان کنشگرانی است که به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم درگیر جنگ داخلی سوریه و پیامدهای آن هستند، از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. ترکیه و روسیه (همراه با ایران) به عنوان کشورهای ضامن آتش بس سراسری سوریه و مبتکر «فرایند آستانه» هستند، در حالیکه آلمان و فرانسه از اعضای گروه موسوم به «گروه کوچک» هستند که مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا، با همتایانش از 6 کشور اروپایی و عربی در نیویورک با موضوع قانون اساسی سوریه برگزار کرد. البته نشست استانبول دو غایب اصلی هم داشت: ایران و آمریکا. این نشست، سوالات مختلفی را در ذهن تحلیلگران تحولات سوریه شکل داده است و بر همین اساس یادداشت حاضر تلاش میکند به برخی از این سوالات پاسخ دهد.
**چرا نشست استانبول برگزار شد؟
پیش از پرداختن به هر مسئله دیگری لازم است به این سوال پاسخ داد که اصلا چرا نشست استانبول برگزار شد. همانطور که پیشتر ذکر شد در حدود 8 سال گذشته، نشستهای متعددی در سطوح مختلف و با مشارکت کشورهای متفاوت در رابطه با بحران سوریه برگزار شده است؛ نشست دوستان سوریه، جلسات متعدد در ژنو (از جمله با حضور هیئت نمایندگان موافقان و مخالفان دمشق)، جلسات آستانه، و نشستهای سوچی (از جمله ابتکار ناکام روسیه برای گردهم آوردن گروههای معارض و دولتی در این شهر بندی روسیه) نمونههایی از مهمترین جلساتی است که پیرامون این بحران برگزار شده است. البته به اعتراف بیشتر ناظران سوریه، نشستهای آستانه تاکنون نتیجهبخشترین نوع این نشستها بوده است که توانسته به کاهش خشونتها و تنشها در این کشور کمک کند. به همین خاطر اگر فرایند آستانه با ایجاد 4 منطقه موسوم به مناطق «کاهش تنش»- هرچند موقتا- توانست تنشها را کاهش دهد، این سوال مطرح میشود که اصلا چرا آنکارا به دنبال ایجاد یک کانال جدید برای حل و فصل سیاسی بحران سیاسی است.
برای پاسخ به این سوال باید به کمی عقبتر برگشت؛ به نشست دو جانبه «ولادیمیر پوتین» و «رجب طیب اردوغان» در سوچی که به توافق دو طرف برای ایجاد منطقه عاری از سلاح در ادلب منجر شد. این نشست با نتیجه خاص خود مبتنی بر توقف عملیات قریبالوقوع نظامی در مقابل نشست تهران قرار میگیرد که کمتر از 10 روز پیش از جلسه سوچی، با حضور روسای جمهوری ایران، ترکیه، و روسیه در پایتخت برگزار شد. برخلاف نشست سوچی، نتیجه نشست تهران این باور را در ذهن ناظران و حتی خود معارضه ایجاد کرد که هر زمان باید منتظر آغاز نبردی سخت در آخرین پایگاه اصلی تحت کنترل مخالفان مسلح باشند. موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام در گزارش ویژه شماره 22 با عنوان «توافق سوچی؛ جایگزین یا مقدمه جنگ» به صورت مفصل به مسئله غیب بحثبرانگیز ایران در سوچی پرداخته اما مسئله این است که آنکارا در دومین ابتکار خود در کمتر از دو ماه، عامدانه ایران را از دیپلماسی بر سر سوریه کنار گذاشت.
هدف آنکارا از برگزاری نشست استانبول این بود که همراه با سه کشور دیگر به جستجوی راههای جدید برای دست یافتن به حل سیاسی بحران سوریه بپردازند. هرچند در حال حاضر به لحاظ میدانی این دولت سوریه و همپیمانان آن هستند که دست بالا را دارند اما به نظر میرسد آنکارا (و البته سایر متحدان خارجی معارضان) میخواهد از میز مذاکره برای به دست آوردن اهدافی که در میدان جنگ به دست نیاورد، بهره ببرد. البته انزوای دیپلماتیک ایران در عرصه منطقهای و بینالمللی هم به این هدف کمک میکند. البته این بدین معنا نیست که درگیر این تئوری شویم که ایران به اصطلاح «دور خورد» اما ناگفته پیدا است هر کشوری به دنبال حفظ و افزایش منافع و دستاوردهای خود است و مطابق منطق دستاوردهای نسبی، آنچه کنشگر الف به دست میآورد میتواند سهم کنشگر ب را از کیک منافع کاهش دهد. بنابراین دوره کنونی از اهمیت بسیاری برای تعیین آینده سوریه برخوردار است؛ به همین خاطر هم نمیتوان به حضور نیروی نظامی متحدین در خاک سوریه امید بست. بر هیچ طرفی پوشیده نیست که نمیتوان برای بحران سوریه، راه حلی بدون ایران متصور بود اما نکته مهم این است که اولا روی میز مذاکره کدام منافع و اهداف ایران در سوریه تثبیت میشود، و ثانیا تاریخ چه تصویری از تهران در بحران سوریه ثبت میکند.
همانطور که «نصر حریری»، رئیس هیئت مذاکرهکننده معارضان سوریه، یک روز پیش از نشست استانبول به صراحت گفت علت اینکه مخالفان دمشق نمیخواهند کانال گفتگو با روسیه بسته شود این است که مسکو به بازیگری کلیدی تبدیل شده و نمیتوان بدون گفتگو با آن، بحران را حل و فصل کرد. این در حالی است که برخلاف این اظهارات، مخالفان، روسیه را بیشتر از دمشق گناهکار ندانند کمتر هم نمیدانند؛ چه بسا چنین باور محکمی نیز وجود داشته باشد که اگر ایران و نیروهای متحد، بشار اسد را در سال 2013 از سرنگونی نجات دادند، این نقش را روسیه با مداخله نظامی در بزنگاه 2015 ایفا کرد. درست است که جایگاه بینالمللی روسیه و ایران یکسان نیست اما عملکرد مسکو و به ویژه اینکه -برخلاف تهران- از همان ابتدا روابط خود را با گروههای مختلف معارض حفظ کرد نیز در این مسئله موثر بوده که این کشور را به بازیگری در بحران سوریه تبدیل کند که نمیتوان آن نادیده گرفت. هرچند نگارنده نمیخواهد با بدبینی به نیات و اهداف آنکارا نسبت به نقش ایران در سوریه بنگرد اما بر این باور است که ترکیه به دنبال تثبیت تصویری از ایران به عنوان کشوری است که در کنار حکومت اسد، معترضان دموکراسیخواه را سرکوب کرده و حالا به واسطه موضع «فرقهگرایانه» و «جنگطلبانه» از مسیرهای دیپلماتیک حذف میشود. دستگاه دیپلماسی ایران باید به دقت مراقب این موضوع باشد که بعد از 8 سال پرداخت هزینههای مختلف (به ویژه سیاسی)، نباید حالا میدان دیپلماسی را برای ترکیه- به عنوان کشوری که بیشترین نقش را در کمک به گروههای تروریستی داشته و حتی با تجاوز به خاک سوریه، حاکمیت این کشور را نقض کرده است- خالی کند تا پیشقراول حل و فصل سیاسی بحران باشد.
«هیلاری کلینتون»، وزیر امور خارجه سابقه آمریکا، در خاطرات خود در بخشی به دعوت فرانسه از سران کشورهای اروپایی و عربی برای شرکت در جلسهای اضطراری در پاریس درباره لیبی دعوت کرد اما نام ترکیه در فهرست دعوتشدگان نبود. این اقدام فرانسویها با واکنش آنکارا و عصبانیت اردوغان روبهرو شد و حتی داوود اوغلو هم در گفتگو با همتای آمریکایی خود تلاشی برای پنهان کردن این موضوع نکرد. ترکیه ناراحت بود که چرا به عنوان یک عضو ناتو به اجلاسی دعوت نشده که نتیجه آن نهایتا به تشکیل ائتلافی بینالمللی علیه لیبی منجر میشد. هرچند نگارنده از مسائل پشت پرده و غیر علنی آگاه نیست اما سوالی که در ذهن دارد این است که آیا دستگاه دیپلماسی- به ویژه وزیر امور خارجه- در گفتگو با همتایان ترک و روس خود مراتب انتقاد تهران از عدم دعوت به نشست استانبول را اعلام کرده است؟ باید بدانیم در مرکز مشورتها قرار گرفتن کافی نیست؛ مشارکت فعالانه تهران و موافقت آن با مفاد بیانیههای منطقهای و فرامنطقهای در خصوص سوریه، با حضور نمایندگان کشورمان در این نشستها به منصه ظهور میرسد.
علاوه بر ایران غایب دیگر نشست استانبول، واشنگتن بود. برای رسیدن به این پاسخ که چرا آمریکا هم به این نشست دعوت نشد باید به دو موضوع اشاره کرد. مسئله نخست مربوط به انتقاد آنکارا است نسبت به حمایت واشنگتن از گروه موسوم به «نیروهای سوریه دموکراتیک»- که ستون فقرات آن را «یگانهای مدافع خلق» یا به گفته ترکیه شاخه سوریهای حزب کارگران کردستان تشکیل میدهد. درحالیکه 4 شرکتکننده نشست استانبول در بیانیه مشترک خود اقدامات جداییطلبانه را رد کردند، به نظر میرسد تلاش آنکارا بر این بود که واشنگتن را به دلیل حمایت از گروههای کردی در سوریه به حاشیه براند. مسئله دوم هم به مقابله با ابتکار «گروه کوچک» واشنگتن مربوط است. در واقع بر اساس یک نگاه، گفته میشود که ایده تشکیل نشست استانبول بعد از آن شکل گرفت که تعدادی از کشورها شامل آلمان، عربستان، مصر، فرانسه، اردن، و بریتانیا به ابتکار آمریکا در نیویورک «گروه کوچک» درباره سوریه را تشکیل دادند. انتقاد آنکارا از این گروه را میتوان از زبان «مولود چاووش اوغلو»، وزیر امور خارجه ترکیه، شنید که به صراحت اعلام کرد این گروه با نادیده گرفتن گامهایی که در آنکارا و سوچی برداشته شد، به دنبال جایگزینی برای آنان است. حالا ترکیه میخواهد با ایجاد مکانیزمی جدید با مشارکت کشورهایی از «گروه کوچک»- که دغدغههای مشترک هم دارند- به نوعی ابتکار واشنگتن را بینتیجه بگذارد. البته میتوان تنشها بر سر کشیش بازداشتشده آمریکا در ترکیه را هم عاملی مهم دانست و گفت بیش از آنکه مسئله کردها در عدم دعوت از واشنگتن برای نشست استانبول تاثیرگذار بوده باشد، دلخوری اردوغان از عملکرد دولت ترامپ در مسئله کشیش مذکور در این موضوع نقش داشته است.
با این توضیحات به سوال اصلی یادداشت مبنی بر اینکه اصلا چرا ترکیه به تشکیل نشست استانبول مبادرت کرد، برمیگردیم. میتوان گفت آنکارا به دنبال ایجاد مکانیزمی جدید برای پایان دادن به بحران سوریه است. حتی اگر این اقدام به معنای کنار گذاشتن فرایند آستانه نباشد اما آنکارا دلایل خاصی داشته برای اینکه به جای دعوت از فرانسه و آلمان برای پیوستن به فرایند آستانه، مکانیزم جدیدی را بدون ایران و آمریکا آغاز کند. به هر حال مسئله پناهندگان، دغدغه مشترک هر سه پایتخت آنکارا، پاریس، و برلین است. البته در عین حال باید توجه داشت که گرچه روسیه به دلیل اینکه به مشارکت اروپا در بازسازی سوریه جنگزده تمایل دارد اما نسبت به نیت اردوغان هم هوشیار است. قاعدتا مقامات کرملین فراموش نکردند در فاصله بین دو نشست تهران و سوچی، رئیس جمهور ترکیه در یادداشتی برای روزنامه «وال استریت ژورنال» از اروپا و آمریکا در برابر عزم تهران- مسکو برای آغاز عملیات نظامی در ادلب کمک خواست. ترکیه همچنان هم به کشورهای اروپایی به عنوان وزنه تعادل روسیه و شاید ایران نگاه میکند و این مسئله از نظر کرملین دور نیست. احتمالا یکی از دلایل اینکه پوتین در صحبتهای خود تاکید کرده مسئله سوریه بدون ایران حل و فصل نمیشود، تلاشی برای حفظ موازنه در برابر ترکیه است.
از دیگر موضوعات مهمی که شرکتکنندگان نشست استانبول بر سر آن توافق کردند میتوان به موارد زیر اشاره کرد: اول تشکیل کمیتهای تا پایان سال میلادی جدید برای تدوین قانون اساسی جدید. این در حالی است که پیش از نشست استانبول، استفان دیمیستورا صراحتا موضع دمشق را نسبت به مداخله سازمان ملل متحد در این موضوع اعلام کرد. همین مسئله راه دشوار امضاکنندگان بیانیه مشترک استانبول برای رسیدن به این هدف را روشن میکند. موضوع دوم حفظ توافق سوچی بر سر ادلب است. بدیهی است که آلمان و فرانسه برای جلوگیری از ورود موج جدید پناهجویان ناشی از جنگ ادلب، با موضع آنکارا برای ایجاد منطقهای عاری از سلاح در این استان موافق هستند. نهایتا 4 رهبر بر حمایت خود از فرایند سیاسی سوریه تاکید کردند؛ هرچند مشخص نکردند با توجه به دیوار بلند بی اعتمادی میان دمشق و معارضان از یک طرف و اصرار مخالفان بر اینکه اسد نقشی در آینده سیاسی سوریه ندارد- در حالیکه دولت پیروز میدان نبرد بوده است- چگونه میخواهند این فرایند را آغاز کنند. به عبارت دیگر اگرچه «ابراهیم کالین»، سخنگوی ریاست جمهوری ترکیه، یافتن راههای جدید برای رسیدن به راه حل سیاسی در سوریه را تمرکز اصلی نشست استانبول اعلام کرده بود اما با پایان این نشست پنج ساعته مشخص نشد دقیقا شرکتکنندگان چه راههای جدیدی برای برونرفت از بحران سوریه را ارائه کردند.