محمد بن سلمان و قربانی کردن اخلاق در پیشگاه سیاست
دکتر مصطفی مطهری
کارشناس مسائل شبه جزیره
در کانونِ توجه قرار گرفتن محمد بن سلمان (ولیعهد عربستان) در این روزها، از زوایای مختلفی قابل توجه است. در واقع ولیعهد جوان سعودی از همان ابتدای حضور در ساختار قدرت در این کشور تمام تلاش خود را بر این قرار داده است تا از خود یک چهره کاریزما با ویژگیهای دمکراتیک و مدرن ارائه دهد. در این مسیر، رسانهها و ویژگی منحصر به فرد آنها را برای خود و بلندپروازیهایش در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و … یک ابزار مناسب دیده و درصدد است تا از آنها در راستای افزایش قدرت خود بهره لازم را ببرد. به طوریکه مصاحبههای مختلف وی با رسانههای خبری در سطح بین المللی در ارتباط با فعالیتها و اقدامات اصلاحیاش در داخل عربستان و تغییر در نحوه کنشگری در عرصه خارجی (منطقهای و بین المللی) نشانگر اهمیتی است که در میدان بازی برجستهسازی نقش و جایگاهش، به رسانهها میدهد.
اما نکته مهم درباره این روزهای محمد بن سلمان- که در بیشتر رسانهها بدان پرداخته میشود- موضعگیریهای تنشی است که وی در ارتباط با ایران اتخاذ میکند؛ بطوریکه در بیشتر گفتگوهای رسمی و یا غیر رسمی منطقهای و بین المللی خود با تاکید بر خطرناک جلوه دادن ایران و نقش منطقه ای آن، درصدد است تا مبانی ذهنی ایرانهراسی خود را بر واقعیت و منطق معادلات در عرصه منطقه ای و بین المللی بقبولاند و تحمیل کند.
از این رو در این مسیر وی با قرار گرفتن در کنار رژیم صهیونیستی و به رسمیت شناختن آن (آن هم از طریق گفتگوهای رسانهای با رسانههای غربی و با این توجیه که ایران دشمن مشترک هر دو کشور است) میخواهد این گونه وانمود کند که منطق رفتاری یعنی منفعت را در ساختار کنونی و ماهیت روابط بین الملل درک کرده است تا از این طریق از دامنه و حدود مخالفتها با خود و اقداماتش به ویژه در عرصه داخلی بکاهد.
باید خاطر نشان ساخت که محمد بن سلمان در عرصه کنشهای جدید سعودیها در عرصه منطقه ای و حتی بین المللی از رویکرد کلاسیک و سنتی قوام یافته سعودی فاصله گرفته است و به نوعی به همه آن سیاستها با دیده شک و تردید مینگرند. به عبارتی بن سلمان همان گونه که در عرصه داخلی در عربستان به دنبال تغییرات کلان راهبردی از تغییر بافت سنتی قبیلهای – عشیرهای – مذهبی به سمت هویتگرای ملی است، در عرصه سیاست خارجی نیز به دنبال خلق مبانی جدید از بازیگری و بازیگردانی است؛ بطوریکه برقراری رابطه آشکار با تل آویو و شکستن قبح و تابوی به رسمیت شناختن آن در قالب همین راهبرد عبور از سنتها به سوی آینده سیاستورزی های توهمی وی قابل تحلیل است. به واقع از نظر بن سلمان توهم رسمیت بخشی به نقش، جایگاه، اهداف و برنامههای داخلی و خارجیاش، در چارچوب مفاهیمی چون اصلاحات در داخل، گسترش ایرانهراسی در خارج، و با دوستی نزدیک و حتی اتحاد با اسرائیل (با توجه به نقشی که از اسرائیل برای کمک به وی در عرصه داخلی و خارجی در نظر گرفته است) ولو به قیمت نادیده گرفتن و نابودی آرمان فلسطین و فلسطینیها امکان پذیر است.
واقعیت امر این است که ایرانستیزیهای محمد بن سلمان و مقابله با نقش ویژه ایران در میدانهای منطقهای و بلندپروازیهای خاماندیشانه وی در راستای مبارزه با ایران به عاملی مهم برای اتخاذ تصمیمات و اقدامات سعودیها تبدیل شده است. به نحوی که از نظر ولیعهد سعودی در مسیر مبارزه با ایران، این هدف است که وسیله را توجیه میکند. از این رو با توجه به این راهبرد و سیاست رسوبیافته در پارادیم فکری ولیعهد سعودی است که موجبات همکاری میان ریاض و تل آویو فراهم شده است و رابطه میان آنها را از یک دوستی دور به یک دوستی نزدیک با شاخص های متحد تبدیل کرده است.
**مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت ها، مقالات و مصاحبه های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاه های موسسه نیست.