ملاحظات ایرانی در برابر عملیات «شاخه زیتون»

 

ملاحظات ایرانی در برابر عملیات «شاخه زیتون»

مهدیه معدن نژاد

پژوهشگر موسسه آینده پژوهی جهان اسلام

 

آغاز عملیات نظامی ترکیه موسوم به «شاخه زیتون» در منطقه عفرین نه تنها بر پیچیدگی‌ تحولات سوریه افزود بلکه به نوبه خود، دشواری‌ انتخاب‌های سیاسی بازیگران فعال در این بحران را بار دیگر به نمایش گذاشت. اگرچه عمدتا در مسائل مربوط به تحولات شمال سوریه به دشواری‌های امریکا در برقراری تعادل در رابطه خود با یک عضو ناتو (یعنی ترکیه) و شریکان بومی‌اش در مبارزه علیه داعش (یعنی نیروهای موسوم به سوریه دموکراتیک متشکل از کردها و اعراب) اشاره می‌شود اما واقعیت این است که تحرکات نظامی اخیر آنکارا در شمال غرب سوریه، ایران را هم به عنوان یک بازیگر فعال و موثر در این بحران با چالش‌ها و تضادهایی روبه‌رو کرده است.

تهران در حالی هفته گذشته میزبان وزیر امور خارجه ترکیه بود که مخالفت با عملیات عفرین و تقاضا از آنکارا برای متوقف کردن آن به عنوان موضع رسمی جمهوری اسلامی در رسانه‌ها انعکاس یافت. پیش از سفر «مولود چاووش اوغلو»، هم سخنگوی وزارت امور خارجه در نشست خبری خود به صراحت تاکید کرد که عملیات ترکیه در عفرین باید متوقف شود و هم رئیس جمهور ایران در جریان نشست خبری خود تصریح نمود که ایران خواستار آن است تا اقدامات نظامی ترکیه در خاک سوریه پایان یابد. با توجه به اینکه جلوگیری از اتصال کانتون‌های تحت کنترل کردهای سوریه و ممانعت از دسترسی آنان به مدیترانه می‌تواند منافع ایران را نیز تامین کند و همچنین ایران و ترکیه از طریق گفتگوهای آستانه پیشرفت‌های قابل ملاحظه‌ای در کاهش تنش‌ها در سوریه داشتند، در یادداشت حاضر این سوال را مطرح می‌کنیم که چرا با وجود اشتراک منافع اما تهران در موضع رسمی، مخالف عملیات ترکیه در عفرین است؟

ایران در تحولات شمال سوریه با سه بازیگر اصلی به صورت مستقیم روبه‌رو است که عبارتند از ترکیه، امریکا و نیروهای کرد که باید در رابطه با هر سه بازیگر ملاحظاتی را در نظر بگیرد. ملاحظات اول در رابطه با ترکیه است که می‌توان چرایی موضع‌گیری مخالفت‌جویانه تهران با عملیات عفرین را در علل زیر جستجو کرد:

علت اول را باید در اصول اساسی جمهوری اسلامی ایران جستجو کرد. در واقع ایران همچون دولت دمشق با حضور نظامی ترکیه در خاک سوریه مخالف است چرا که ورود نظامی به یک کشور را مستلزم کسب اجازه و موافقت دولت رسمی آن می‌داند. این در حالی است که دمشق با عملیات «سپر فرات» و «شاخه زیتون» موافق نبوده و همواره بر لزوم خروج این نیروها از کریدور تحت اشغال آن تاکید کرده است. بنابراین می‌توان مخالفت ایران نسبت به ورود غیر قانونی و بدون اجازه نیروهای نظامی ترکیه به خاک سوریه را با توجه به تاکید بر اصل حفظ تمامیت ارضی، یکپارچگی سرزمینی و حاکمیت ملی بررسی نمود.

دومین علت را می‌توان با موضع‌گیری‌های آنکارا نسبت به آینده سیاسی اسد مرتبط دانست. هرچند از سال 2016 تاکنون، نمایندگان سه کشور ایران، ترکیه و روسیه در چندین نشست مرتبط با سوریه دور یک میز نشستند تا درباره این بحران به گفتگو و رایزنی بپردازند و حتی به توافقاتی هم دست یافتند (که مهم‌ترین آن ایجاد مناطق موسوم به کاهش تنش در چهار نقطه سوریه است) اما باید توجه داشت که اختلافات و فراتر از آن تضادها میان منافع و اهداف این سه کشور کماکان پا برجا است. به عبارت دقیق‌تر باید گفت اگرچه ظاهرا به نظر می‌رسد که تهدید حملات تروریستی منسوب به داعش در خاک ترکیه و جدی‌تر شدن خطر تشکیل یک دولت مستقل یا خودمختار کردی در مرزهای جنوبی این کشور، باعث شده تا مقامات و تصمیم‌گیران آنکارا در چرخشی قابل ملاحظه از موضع یکی از حامیان اصلی سرنگونی بشار اسد به جبهه مشترک ایران- روسیه علیه تروریسم بپیوندند اما رایزنی‌ها و همکاری‌های تروئیکای تهران- مسکو- آنکارا را نباید به مثابه یکسانی و همگرایی در اهداف میان مدت و بلند مدت آنان تلقی کرد؛ فراموش نکنیم که ترکیه کماکان به مرحله گذار سیاسی که در آن اسد از قدرت کنار برود و در آینده سیاسی سوریه نقشی نداشته باشد، پایبند است.

بنابراین می‌توان گفت از آنجا که مقامات آنکارا هم در موضع‌گیری‌های رسمی خود (حتی در تازه‌ترین موضع‌گیری‌ها) به صراحت بر اینکه اسد نقشی در آینده سیاسی سوریه ندارد، تاکید می‌کنند و هم به حمایت خود از مخالفان مسلح دمشق ادامه می‌دهند، این نگرانی وجود دارد که تقویت موقعیت میدانی نیروهای تحت حمایت ترکیه باعث تقویت جایگاه دیپلماتیک آنها در مرحله انتقال سیاسی می‌شود که به نوبه خود می‌توانند مسیر سرنگونی اسد از قدرت- یعنی آنچه که نتوانستند در نبرد به دست آورند- را هموار کنند.

علت سوم را می‌توان با توجه به تردیدهای ایران نسبت به اهداف واقعی آنکارا از عملیات شاخه زیتون ملاحظه کرد. اگرچه ترکیه رسما اعلام می‌کند که به لحاظ میدانی هدف، منطقه عفرین است و این عملیات در صورت عدم خروج نیروهای «یگان‌های مدافع خلق» (ی.پ.گ) از منبج، به این شهر هم گسترش پیدا می‌کند اما تهران نسبت به اهداف واقعی آنکارا از شاخه زیتون هم نگرانی دارد. در درجه اول (همانطور که در نکته دوم اشاره شد) ایران معتقد است که جاه‌طلبی‌های اردوغان در سوریه محدود به مناطق شمالی این کشور نیست بلکه آنکارا همچنان به تغییر رژیم سیاسی در دمشق پایبند است و اگر بتواند، از هیچ اقدامی برای تحقق آن فروگذاری نخواهد کرد. به علاوه در رابطه با شاخه زیتون همان نگرانی‌هایی که در عملیات سپر فرات وجود داشت، صادق است. آن زمان هم تصور می‌شد که با تسلط نیروهای ترک و معارضان سوری تحت حمایت آنان بر شهر الباب، آنکارا و متحدانش بر شهر استراتژیک حلب اشراف پیدا می‌کنند و احتمالا هدف بعدی می‌تواند اصلا حلب باشد.

بنابراین یکی دیگر از ملاحظات طرف ایرانی این است که آنکارا، شهر حلب را به عنوان یک امتیاز مهم در نظر دارد که تسلط بر عفرین در واقع آن را یک گام به تسلط بر این شهر نزدیک می‌کند. نکته قابل توجه در این میان اشتراک نظر نیروهای کرد با تهران درباره غایت مورد نظر آنکارا است. «سبان حمو» از فرماندهان نیروهای ی.پ.گ، به روزنامه فرامنطقه‌ای «الشرق الاوسط» در اینباره گفته که ترکیه می‌خواهد بر عفرین، سپس بر ریف شرقی و غربی حلب مسلط شود تا به شهر حلب برسد چرا که اردوغان همواره خواستار انضمام حلب بوده است.

 ایران در تحولات شمال سوریه علاوه بر ترکیه با یک بازیگر موثر دیگر یعنی نیروهای کردی روبه‌رو است که در رابطه با آنان هم ملاحظاتی دارد. در حالیکه این نیروها رسما تشکیل یک حکومت فدرالی در شمال سوریه را اعلام کردند، ایران بر حفظ وحدت ارضی و یکپارچگی سوریه تاکید می‌کند. همچنین فراتر از نگرانی‌های داخلی، تعامل تهران با کردها را باید در چارچوب نوع روابط آنان با امریکا نیز در نظر گرفت. به عبارت دیگر نیروهای کرد در کنار نیروهای عرب، شریک اصلی واشنگتن در جنگ زمینی علیه داعش محسوب می‌شوند.

 در برخی تحلیل‌ها عمدتا این موضوع مطرح است که امریکا با استفاده از کارت کردها مسیر اعمال نفوذ خود در بازی پیچیده سوریه را فراهم می‌کند. در عین حال تهران نه تنها مخالف حضور نظامی امریکا در شمال سوریه است بلکه با توجه به سیاست اعلامی واشنگتن مبنی بر اینکه اسد در آینده سوریه نقشی ندارد، به دنبال تحدید امکان مانور آن در فرایند گذار از جنگ داخلی به مرحله آتش بس واقعی و ثبات در این کشور نیز است؛ این در حالی است که کردها امکان نفوذ طرف امریکایی را فراهم می‌کنند. در عین حال برخی معتقدند کردها به امریکا این امکان را می‌دهند که یکی دیگر از اهداف اعلامی خود یعنی مهار نفوذ ایران در سوریه را محقق کند.

بنابراین اگر از این زاویه به تعاملات ایران و کردها نگاه کنیم، می‌توانیم بگوییم محدود شدن عرصه عمل میدانی کردها به معنای تحدید قدرت اعمال نفوذ امریکا است. با این وجود باید توجه داشت که اولا به طور کلی نیروهای امریکایی در عفرین حضور نداشتند، برخلاف نیروهای روسی که با هماهنگی کردها در آنجا مستقر شدند. ثانیا خروج نیروهای ی.پ.گ از عفرین به معنای این نیست که این مناطق به کنترل نیروهای دولتی سوریه و یا متحدان آن درمی‌آید بلکه نیروهایی سرزمین جدید را به دست می‌آورند که سرنگونی اسد همچنان هدف اصلی آنها است.

سومین ملاحظه ایران را می‌توان در روابط دو جانبه آنکارا و واشنگتن ملاحظه کرد. هرچند آنچه به ویژه در هفته‌های اخیر در روابط ترکیه و امریکا گذشت می‌تواند به مثابه شکاف میان امریکا و یکی از متحدان مهم منطقه‌ای آن در نظر گرفته شود اما به نظر می‌رسد مقامات ایران به این موضوع آگاه هستند که به هر حال این دو کشور هر دو عضو ناتو هستند که منافع کلانی آنها را به یکدیگر پیوند داده است. به همین خاطر علی رغم تنش‌ها و روابط پر فراز و نشیب میان آنکارا و واشنگتن اما جدا شدن راه این دو از یکدیگر و یا رویارویی مستقیم به یک اندازه دور از ذهن است. بر این اساس تصمیم‌گیران تهران نمی‌توانند به این امید که پیش‌روی نظامی ترک‌ها، آنکارا از جبهه تحت حمایت واشنگتن دور و به جبهه مشترک ایران- روسیه نزدیک‌تر کند، در برابر جاه‌طلبی‌های اردوغان چشمان خود را ببندند.

تفاوت روابط ایران و ترکیه با کردهای شمال سوریه را می‌توان به عنوان ملاحظه چهارم در نظر داشت. درحالیکه ترک‌ها، نیروهای ی.پ.گ را شاخه نظامی حزب اتحاد دموکراتیک (پی.ی.د) و شعبه سوری حزب کارگران کردستان و تروریستی می‌دانند، روابط تهران با این نیروها ابعاد پیچیده‌تری دارد. با وجود نگرانی‌های امنیتی نسبت به فعالیت وابستگان پ.ک.ک در ایران اما ملاحظات تحولات میدانی و سیاسی سوریه، ایران را وادار به همکاری و حتی کمک به این نیروها به ویژه در برابر پیشروی داعش کرد.

به هر حال اصول اساسی جمهوری اسلامی و موضع‌گیری‌های کلان آن نسبت به سوریه بر هیچ کس پوشیده نیست و آنچه در این یادداشت هم تلاش شد تا توضیح داده شود، در واقع چرایی مخالفت‌های رسمی تهران با عملیات نظامی ترکیه و تاکید بر لزوم توقف آن است. با وجود اینکه نگارنده علل مخالفت و نگرانی‌های ایران با عملیات عفرین را جدی‌تر و سنگین‌تر از آن می‌داند که تصمیم‌گیران بخواهند آن را نادیده بگیرند اما نمی‌توان روی دیگر سکه را نیز مورد غفلت قرار دارد که متضمن چندین سوال مهم است مبنی بر اینکه با وجود مخالفت‌های صریح ایران با عملیات شاخ زیتون، آیا امکان انجام آن بدون تایید هرچند ضمنی ایران وجود داشت؟ آیا می‌توان گفت معامله بر سر ادلب پر سودتر از آن بود که بخواهد جلوی چشم‌پوشی از ورود به عفرین را بگیرد؟ آیا می‌توان مخالفت‌های صریح تهران را بیش از آنکه مخالف با نفس عملیات بدانیم صرفا هشدار به طرف ترکی بر سر عدم پایبندی به تعهدات احتمالی که امکان آغاز عملیات شاخه زیتون را فراهم کرد، تلقی کنیم؟

لازم به ذکر است که نگارنده نمی‌خواهد بگوید که مخالفت ایران ظاهری است بلکه اتفاقا به دلایل ذکر شده در بالا، عواملی با وزن سنگین برای مخالف تهران وجود دارد اما واقعیت‌های هفت سال گذشته در سوریه نشان داده که این بحران بین‌المللی‌تر از آن است که توسط یک بازیگر یا جبهه واحد حل و فصل شود. همین موضوع باعث می‌شود تا بازیگران فعال، چندین ملاحظه را در نظر داشته و اولویت‌ها را مرجح بدانند یا مجبور به موافقت با تحولی شوند که منافع حیاتی آن را به خطر نمی‌اندازد. به هر حال پشت پرده اخبار رسمی سوریه، واقعیت‌هایی در جریان است که آشکار شدن آن می‌تواند تحلیل‌گران را به مسیر دیگری بکشاند اما در اینجا به خبرهای تاییدشده تکیه می‌شود.

در مجموع و با توجه به موضع‌گیری رسمی تهران، به نظر می‌رسد با وجود منافع مشترک میان ایران و ترکیه اما ‌می‌توان گفت کفه ملاحظات مذکور درباره اهداف آنکارا از عملیات عفرین بر دغدغه مشترک کردی میان دو کشور سنگینی می‌کند. علی رغم اینکه کردها با رد پیشنهاد نیروهای متحد مبنی بر تحویل موسسات دولتی عفرین به دمشق در عمل اشتباهی استراتژیک را مرتکب شدند و به نوعی حمایت‌های تهران از خود در برابر عناصر داعش را نادیده گرفتند اما به نظر می‌رسد جاه‌طلبی‌های پایان‌ناپذیر رجب طیب اردوغان باعث نگرانی ایران نسبت به عملیات عفرین شده است. درحالیکه اخبار و تحلیل‌های متعددی نسبت به چراغ سبز مسکو به آنکارا برای عملیات عفرین یا دست کم سکوت در برابر آن منتشر شده اما موضع رسمی مقامات ارشد جمهوری اسلامی مخالفت با عملیات عفرین است که در این یادداشت به چرایی آن پرداخته شد.