مذهب در نیروهای دفاعی اسرائیل: جدال بر سر فضای عمومی/ گرشون هاکوهن

 

مذهب در نیروهای دفاعی اسرائیل: جدال بر سر فضای عمومی

نویسنده: گرشون هاکوهن

ژنرال سابق ارتش رژیم صهیونیستی

ترجمه: موسسه آینده‌پژوهی جهان اسلام

 

در سال‌های اخیر تعداد سربازان و فرماندهان نیروی دفاعی اسرائیل که «کیپا» (کلاهی که یهودیان به صورت سنتی بر سر می‌گذارند) می‌پوشند افزایش قابل توجهی یافته است؛ پدیده‌ای که بر فضای این واحدها بسیار تاثیرگذار است. هرچند مخالفت فزاینده با کیپا، آن چیزی نیست که نزاع علیه مذهبی شدن را پیش می‌برد بلکه ترس از دست رفتن ماهیت ارتش به عنوان یک فضای عمومی ملی است.

مطابق رویکرد لیبرال کسانی که این منازعه را هدایت می‌کنند، فضای ملی به معنای فضای سیاسی یا دست کم فضایی است که باید نسبت به مذهب بی‌طرف باشد. به نظر می‌رسد بیان عمومی موضوعات «مذهبی-یهودی» در مکالمه «حرفه‌ای» ارتش، و در فضایی که قرار است تنوع چند فرهنگی عقاید را در بر بگیرد، نقض قوانین باشد. این یادداشت، به طور خلاصه، موج انتقادی که در زمان «عملیات تیغه حفاظتی» [منظور جنگ اسرائیل و غزه در سال 2014 است که در ادبیات اسرائیلی با این عنوان از آن یاد می‌شود] بوجود آمد-وقتی که «اوفر وینتر»، از فرماندهان نظامی اسرائیل، ابلاغیه‌ای را برای زیردستان خود فرستاد که محتوای مذهبی داشت- را توضیح می‌دهد.

«یاگیل لوی» در کتاب خود به نام «فرمانده الهی» (به عبری) این انتقاد را با مقایسه دو کیپا پوش که گردان‌های رزمی را فرماندهی می‌کردند، روشن می‎‌کند: وینتر، فرمانده تیپ گیوعاتی، و الیعزر تولیدانو، فرمانده تیپ چتربازان. وینتر،کیپا پوشی است که خدایش را وارد کار حرفه‌ای خود می‌کند؛ درحالیکه تولیدانو ، کیپا پوشی است که بین هویت‌های مذهبی و حرفه‌ای خود تفکیک قائل است. لوی بیانیه‌های وینتر را به عنوان «تلاشی برای اینکه به کار نظامی، معنای مذهبی بدهد… و به ویژه تلاشی برای اینکه این معنا را به تمام سربازان برساند» تفسیر می‌کند. در مقابل، تولیدانا را به عنوان یک نمونه‌ نشان می‌دهد: «او به این پویش، معنای کلانی از حفظ زندگی شهروندان می‌دهد، معنایی که مذهبی نیست و با اهمیت ارتش به عنوان یک نهاد دولتی سازگار است».

برای لوی، این دو فرمانده نمونه‌ای برای «تمایز میان افسری که مذهب به هویت حرفه‌ای او شکل می‌دهد، و افسری که کیپا پوش است اما برای او، مذهب نقش ثانویه را در شکل دادن به هویت حرفه‌ای ایفا می‌کند» محسوب می‌شود. وینتر و ولیدانو ممکن است در واقعیت چندان با هم متفاوت نباشند. با این اوصاف، تمایز لوی صریح و مهم است: بیش از تفاوت میان افسران کیپا پوش و افسران سکولار، تمایز میان افسران- یا کارمندان دولتی- است که خدا را با خود وارد کارشان می‌کنند و کسانی که به نوعی مدیریت می‌نمایند که خدا و اعتقادشان را در حوزه خصوصی یا کنیسه نگه دارند.

انتقادی که لوی مطرح می‌کند از ساز و کارهایی تبعیت می‌کند که از زمان انقلاب فرانسه مستولی شدند: یک کارمند دولتی باید تفکیک سفت و سخت میان تخصص حرفه‌ای خود و مذهب و عقیده‌اش را حفظ کند؛ در غیر این صورت مورد ظن تعارض منافع یا  وفاداری دوگانه قرار می‌گیرد. بسیاری از کیپاپوشان با انتقاد لوی از اینکه وینتر، قوانین را نقض کرده است، موافق هستند.

جالب اینکه بنیانگذار اسرائیل، دیوید بن گورین، کسی است که کیپا نپوشید و تمام عقیده یهودیتش را با خود وارد کار دولتی  کرد. برای مثال در آوریل 1948، وقتی جنگ استقلال در جریان بود، گورین در سخنرانی برای کمیته اجرایی صهیونیستی توضیح داد که چرا تمرکز اصلی نظامی خود را بر قدس گذاشته است: قسمی که کنار رود بابلیون خورده شد، همان مقدار که آن روزها لازم الاجرا بود، امروز لازم‌الاجرا است؛ در غیر این صورت ما لایق نام بنی اسرائیل نیستیم». «آن قسم»، همانطور که همه فهمیدند، این بود که «ای اورشلیم، اگر تو را فراموش کردم،  آنگاه دست راست من مرا فراموش کند».

بن گورین به عنوان یک رهبر یهودی، که مسئول هدایت یک جنگ در آن ساعت سرنوشت‌ساز بود، جرات کرد تا چهار بعد را به هم ربط دهد: ابعاد ملی، مذهبی، نظامی و سیاسی. به نظر می‌رسد که این روزها بن گورین به خاطر لفاظی مذهبی و رویکرد مذهبی‌اش، در کنار وینتر به عنوان آغازگر مذهبی کردن تقبیح گردد.  

از این رویکرد، امتناع وینتر از پایبندی به اصول اساسی نظم مدرن قابل دفاع است. انتقاد «برونو لاتور»، جامعه‌شناس فرانسوی، از مدرنیته و اعمال حکومتی، این اعمال را به عنوان توهمی بی‌پایه نشان می‌دهد.  فراتر از این ادعا که نظم لیبرال به کارآیی سیاسی مناسب نیاز دارد، این استدلال هم وجود دارد که در اسرائیل بیشتر جمعیت سکولار است و خواستار فضای عمومی با خصلت سکولار است. مشارکت سربازان در مراسم دعا قبل از جنگ، به عنوان اقدام مذهبی شدن در نظر گرفته می‌شود که از هیجان سربازان استفاده می‌کند. هرچند دشوار است که وجود نیاز واقعی به دعا حتی در میان سربازانی که «افراد مذهبی استانداردی» هم نیستند را انکار کرد وقتی از خانه هایشان با دعا  آشنایی دارند.

روان‌شناسان اسرائیلی موافق هستند که «یهودیان سکولار اکثر جامعه اسرائیل را تشکیل می‌دهند». آنها، گروه بزرگ که به عنوان «سنتی» شناخته می‌شوند را به عنوان گروهی از یهودیان سکولار تعریف می‌کنند.

 هرچند می‌شود براساس همین داده‌ها، به نتایج متضادی رسید.  اگر ما صرفا نقطه عزیمت تمایز سکولار-مذهبی را تغییر دهیم-  اگر بپذیریم که هر کسی که در شاباک است ضرورتا سکولار نیست- می‌توانیم ادعا کنیم که اکثریت جامعه یهودی اسرائیل مذهبی و سنتی است. بنابراین کسانی که قویا سکولار هستند، گروه اقلیت محسوب می‌شوند.

این جدال‌ها در یک نزاع اصلی به هم نزدیک می‌شوند: یعنی نزاع بر سر ماهیت فضای عمومی در اسرائیل به عنوان یک دولت یهودی. این موضوع دقیقا بحث برانگیز است: نه تنها اینکه چه کسی اکثریت را تشکیل می‌دهد و چه چیزی هویتش را مشخص می‌کند بلکه همچنین چه نوعی فضای عمومی‌ای را هم می‌خواهد.

این فضایی است که از آن می‌توان برای مثال جدال بر سر برنامه درس مدارس دولتی را درک کرد. هرچند یک مدرسه دولتی در اسرائیل در درجه اول یک مدرسه یهودی و نه ضرورتا سکولار است. این حقیقت که والدین انتخاب می‌کنند که فرزند خود را به یک مدرسه دولتی بفرستند، اثبات‌کننده این پیش‌فرض نیست که آنها خواستار آموزش سکولار برای فرزند خود هستند. به نظر می‌رسد رهبر جدید حزب کارگر، با حساسیتش نسبت به اکثریت اسرائیلی‌ها که به عنوان اکثریت سنتی شناخته می‌شوند، این نکات را درک میکند. بنابراین ممکن است کسانی که جدال علیه مذهبی‌شدن را پیش می‌برند، یک دیدگاه اقلیت را نمایندگی کنند- دیدگاهی که وزن دارد اما در مقایسه با تمایل اکثریت، که دست کم تا حدی از نظر پنهان شده است، حاشیه‌ای است.