یادداشت مهمان/ همگرایی در جهان اسلام،امکان یا امتناع؟ سید محمد موسوی

یادداشت مهمان:

همگرایی در جهان اسلام،امکان یا امتناع؟

سید محمد موسوی

 

از شمال آفریقا تا خاورمیانه و از آسیای مرکزی و قفقاز تا جنوب و جنوب شرقی آسیا را جهان اسلام می‌نامند، پهنه‌ای که حدود یک و نیم میلیارد انسان را شامل می‌شود و بیش از 50 کشور را در بر می‌گیرد. این پهنه وسیع دارای تنوع و تعدد فراوانی است و از کشورهایی با سطوح مختلف توسعه تا کشورهایی فقیر، از گروه‌های مختلف سنی تا گروه‌های شیعه، از کشورهای امن و باثبات تا کشورهای جنگ‌زده و ناامن و از کشورهای دموکراتیک تا کشورهای اقتدارگرا را شامل شود. همین تنوعات و اختلافات عدیده، در کنار اختلافات گسترده سیاسی و غیرسیاسی باعث شده است تا عده‌ای معتقد به مفهومی به نام جهان اسلام نبوده و این‌گونه عنوان کنند که سطح اختلافات در میان کشورهای اسلامی به‌قدری گسترده است که صحبت کردن از ویژگی‌های مشترک و نزدیکی آن‌ها واقع‌بینانه نبوده و مفهومی غیرواقعی است. همین مسئله باعث شده است تا از دیدگاه عده‌ای بحث درباره مفهوم همگرایی در جهان اسلام واقع‌بینانه نبوده و مسئله‌ای شعاری و آرمان‌گرایانه قلمداد گردد. ازاین‌رو سازمان‌هایی نظیر “سازمان همکاری اسلامی” نیز نهادی فعال و کارا نبوده و نتوانسته است قدمی در راه نزدیکی و همگرایی جهان اسلام بردارد.

      هرچند این مسئله تا حدود زیادی درست است و نمی‌توان منکر وجود اختلافات گسترده میان کشورهای اسلامی بود، اما شاید بتوان با گذار از فرآیندی چهارچوبمند و گفت‌وگومحور به نقطه‌ای رسید که بتوان دم از همگرایی سیاسی- اقتصادی در جهان اسلام زد. درواقع و ازآنجایی‌که عمده اختلافات کشورهای اسلامی حول مسائل سیاسی- مذهبی است، بنابراین راه‌حل این مسئله نیز ایجاد چهارچوب و نهادی غیررسمی برای گفت‌وگو و مذاکره حول مسائل مختلف سیاسی و غیرسیاسی است. شاید عده‌ای سازمان همکاری اسلامی را نهادی مناسب برای پیگیری این موضوع بدانند، اما باید در نظر داشت که این سازمان یک چهارچوب رسمی و تشکیل‌دهنده از همه کشورهای اسلامی است و انجام مذاکرات و گفت‌وگوها در این سازمان گرفتار چهارچوب‌های رسمی و بوروکراتیک عدیده است، بنابراین حداقل در مراحل اولیه این سازمان نمی‌تواند نهادی کارا و مفید باشد. برای حل این مشکل ایجاد یک چهارچوب غیررسمی از مهم‌ترین کشورهای اسلامی از قبیل ایران، عربستان، ترکیه، الجزایر، پاکستان، اندونزی، مالزی، مصر و .. مفید بوده و می‌تواند مثمر ثمر واقع گردد. برای آغازاین‌روند نیز می‌توان از مسائل غیرسیاسی آغاز کرده و کارگروه‌های مختلف اقتصادی، تجاری، فرهنگی و مذهبی را تشکیل داد تا حول محورهای مختلف گفت‌وگو کرده و تصمیم سازی کنند. اما بدون تردید پیش‌نیاز و کاتالیزور اصلی چنین حرکتی اراده و خواست کشورهای مهم و قدرتمند مسلمان برای رسیدن به نقطه همگرایی است که رسیدن به این هدف نیز مسئله‌ای دشوار بوده و به‌راحتی قابل‌دستیابی نیست. اما شاید رجوع به حرکت‌های همگرایانه در دوران معاصر(از قبیل اتحادیه اروپا، آ سه آن و شورای همکاری خلیج‌فارس) راهگشا بوده و مسیر دستیابی به این هدف را هموار سازد. تجربه این همگرایی‌ها نشان می‌دهد که همواره یک یا دو کشور مهم و قدرتمند وجود داشته‌اند که خواهان همگرایی در آن مناطق بوده و حاضر شدند برای رسیدن به اهداف همگرایانه هزینه‌های مادی و معنوی کنند. فرانسه و آلمان در اتحادیه اروپا و عربستان در شورای همکاری خلیج‌فارس نمونه‌هایی از این موضوع هستند. درنتیجه برای شروع روند همگرایی در جهان اسلام نیز وجود کشوری قدرتمند که تمایل به این مسئله داشته و حاضر به‌صرف هزینه و زمان لازم برای این موضوع  باشد، موردنیاز است. این کشور می‌تواند هرکدام از قدرت‌های مطرح و بانفوذ جهان اسلام باشد، اما نکته مهم درباره این موضوع اعتبار و نفوذ این کشور پیشرو در میان سایر کشورهای اسلامی و مخصوصاً میان کشورهای مهم و قدرتمند مسلمان است. نکته دیگر این است که این کشور پیشرو می‌بایست به درکی گسترده و آینده محور از مسئله همگرایی در جهان اسلام برسد و منافع و ثمرات آینده این مسئله را در نظر گیرد، تا بهتر بتواند بر هزینه‌های فعلی این پروسه فائق آید. پس از رسیدن به این نقطه، مرحله بعد ایجاد اجماع میان قدرت‌های مهم و بانفوذ جهان اسلام است که تعداد آن‌ها کمتر از ده کشور بوده و راه‌حل دستیابی به اجماع میان آن‌ها نیز مکانیسم گفت‌وگوهای راهبردی درزمینه های مختلف و با مدیریت کشور پیشرو و راهبر مذاکرات و گفت‌وگوهاست. هرچند این گفت‌وگو ممکن است طولانی بوده و در مواقعی با چالش‌های عدیده مواجه گردد، اما رسیدن به نقطه اجماع در بین این کشورها به معنی پیمودن بیش از نیمی از راه همگرایی در جهان اسلام است. پس‌ازاین مرحله و درزمانی که کشورهای قدرتمند و بانفوذ در جهان اسلام به نقطه مشترکی(در کنار درک اختلافات و احترام به سلایق مختلف) رسیدند، مرحله ایجاد اجماع گسترده میان همه کشورهای اسلامی آغاز می‌شود، که این مرحله نیز می‌تواند در قالب سازمان همکاری اسلامی انجام گیرد. بنابراین در صورت رفع اختلافات کشورهای مهم و بانفوذ مسلمان، ایجاد اجماع میان سایر کشورهای مسلمان چندان دشوار نبود و می‌توان از طریق نفوذ و قدرت کشورهای مهم مسلمان سایر کشورها را به مدار همگرایی کشاند.

      شاید در نگاه اول این طرح غیرواقع‌بینانه بوده و دست‌یابی به آن دشوار باشد و مشکلات عدیده‌ای از قبیل عدم تمایل قدرت‌های جهانی درباره ایجاد همگرایی در جهان اسلام، حکومت‌ها و رژیم‌های سیاسی متفاوت در جهان اسلام و عدم تمایل این رژیم‌ها به موضوع همگرایی در پهنه کشورهای اسلامی و … رخ‌نمایی کند، اما اگر تمایل و خواست سیاسی کشورهای مهم و تأثیرگذار مسلمان حول این محور وجود داشته باشد، دستیابی به نقطه اجماع و همگرایی در جهان اسلام(باوجود دشواری‌های فراوان) قابل حصول بوده و نتایج عدیده خود را درصحنه‌های سیاسی، اقتصادی و … کشورهای مسلمان نشان خواهد داد.

      بنابراین از مباحث مطرح‌شده می‌توان این‌گونه نتیجه‌گیری کرد که راه‌حل رسیدن به همگرایی در جهان اسلام وجود یک کشور علاقه‌مند به این مسئله و معتبر در میان سایر کشورهای اسلامی و حرکت و اقدام این کشور پیش رو برای ایجاد اجماع میان کشورهای قدرتمند و بانفوذ مسلمان و سپس تلاش کشورهای قدرتمند و بانفوذ مسلمان برای ایجاد اجماع کلی میان سایر کشورهای اسلامی است. در این پروسه ممکن است مشکلات و موانعی از قبیل عدم موافقت قدرت‌های جهانی و ایجاد مانع توسط آن‌ها و اختلافات عدیده سیاسی و غیرسیاسی میان نظام‌های متفاوت سیاسی در کشورهای مسلمان و .. ایجاد شود و این پروسه را مختل نماید، اما خواست و تمایل کشورهای مهم مسلمان می‌تواند این مشکلات را از سر راه برداشته و مسیر همگرایی در جهان اسلام را هموار سازد.

 

پروسه ایجاد همگرایی در میان کشورهای اسلامی