چین و گروه‌های جدایی‌طلب در سین کیانگ/ دکتر رضا دهقانی /استاد دانشگاه

چین و گروه‌های جدایی‌طلب در سین کیانگ/ دکتر رضا دهقانی /استاد دانشگاه

منطقه اویغور یا سین کیانگ یا ترکستان شرقی با مساحتی بالغ بر یک‌میلیون و شصت‌وشش هزار کیلومترمربع در غرب چین واقع‌شده است. جمعیت آن بالغ بر ده میلیون نفر است و یک‌ششم مساحت چین را دربرمی گیرد. شهر اورومچی مرکز این استان قرار دارد. طبق آمار رسمی دولت چین، جمعیت مسلمانان چین نزدیک به 23 میلیون است، اما مطابق با آمار غیر رسمی این جمعیت حدود 50 تا 70 میلیون تحمین زده می‌شود که با توجه به شواهد رقم 50 میلیون منطقی به نظر می‌رسد. جمعیت مسلمانان چین از ده گروه قومی مختلف تشکیل شده است که از این دو گروه قومی، عمده‌ترین جمعیت مسلمانان مربوط به دو گروه قومی اویغورها و خویی‌ها است که جمعیت خویی‌ها یا هایی ها بزرگ‌ترین جمعیت مسلمان است که چین سعی دارد این جمعیت را به عنوان جمعیت مسلمان خوب در مقابل ایغورها نشان دهد. این گروه وضعیت اقتصادی مناسب‌تری نسبت به اویغورها دارند.

مهم‌ترین ویژگی استان سین کیانگ وجود منابع عظیم نفت خام است که مهم‌ترین مسیر انتقال انرژی به روسیه و کشورهای آسیای مرکزی محسوب می‌شود. به همین دلیل این منطقه از نظر رهبران چین به دلیل خطوط انتقال انرژی بسیار مهم است. استان خودمختار چین به رغم وسعت ارضی به لحاظ جمعیتی بسیار اندک است. سیاست دولت چین از ابتدای تأسیس جمهوری خلق چین بر هم زدن بافت جمعیتی این استان بود، چرا که اویغورها از قدیم الایام به اصول خود دلبستگی داشتند و چندان میلی به سهیم شدن در تاریخ و فرهنگ چین نداشتند. به همین خاطر رهبران حزب کمونیستی چین با مهاجرت دادن بسیاری از اقوام چینی به ویژه چینی‌های اصیلی که به آن‌ها هان گفته می‌شود، سعی کرده‌اند بافت منطقه را دگرگون کنند. به طوری که امروزه نزدیک به 40 درصد منطقه را چینی‌های اصیل یا هان‌ها تشکیل می‌دهد. این در حالی است که در سال 1949، ده درصد ساکنین سین کیانگ را هان‌ها تشکیل می‌دادند. زبان مردم اویغورها شاخه‌ای از زبان ترکی است. به لحاظ آداب و رسوم، هان‌ها بیشتر ترکیبی از ترک‌ها و مغول‌ها هستند و با مردمان مرز غربی خود یعنی قرقیزستان و قزاقستان همگونی بیشتری دارند. تلاش عمده دولت چین همواره معطوف بر این امر بوده که با فرهنگ و زبان مردم این منطقه تاحدودی مقابله و زبان چینی را بر آن‌ها تحمیل کند که طبیعتاً باعث مقابل به مثل مردم اویغور شده است.

دو گروه جدایی‌طلب در سین کیانگ وجود دارند. اگر چه می‌توانیم پیشینه جدایی‌طلبی را حدود 120 سال قبل بدانیم؛ اما امروزه دو گروه فعال در منطقه هستند. نخست جنبش اسلامی ترکستان شرقی است که این جنبش در سال 1993 در پی فروپاشی شوروی ایجاد شد و با احزاب و گروه‌های افراطی در آسیای مرکزی و همچنین افغانستان ارتباط برقرار کرد. مؤسس این جنبش حسن محمود است. وی همزمان با سیطره طالبان بر کابل و بیش از 90 درصد خاک افغانستان، در سفر به این کشور آن را تحت چتر حمایتی طالبان قرار دهد. این جنبش از طرف دولت چین به عنوان یک جنبش و حرکت تروریستی شناخته شد. فعالیت‌های این جنبش در حوالی مرزهای پاکستان و افغانستان باعث شد که ارتش پاکستان به مقابله با آن‌ها بپیردازد و در سال 2003، رهبر این جنبش در عملیاتی در مرز افغانستان، توسط ارتش پاکستان کشته شد. اگرچه بعد از او عبدالحق ترکستانی جانشین او شد. پایگاه‌های این جنبش عمدتاً در جنوب سین کیانگ قرار دارند و در تهاجمات دولت چین، ده‌ها نفر کشته و صدها نفر هم بازداشت شده است. فعالیت‌های این جنبش در حوزه افغانستان، پاکستان و آسیای مرکزی باعث شده که دولت روسیه نیز نسبت به فعالیت‌های آن‌ها حساسیت نشان دهد و در سال 2006 فعالیت آن‌ها را ممنوع کند. چرا که در مرزهای شرقی و جنوب شرقی خود احساس ناامنی می‌کرد. از نظر آمریکا نیز این نیروها حامی طالبان در چین محسوب می‌شدند، به همین دلیل آمریکا در سال 2009 هم این گروه را به عنوان گروه تروریستی معرفی کرد. لذا بعد از واقعه 11 سپتامبر 2001 هم این گروه در لیست تروریستی سازمان ملل قرار گرفتند.

دومین گروه یا دومین جریان اویغور، کنگره جهانی اویغور است. این کنگره گروهی جدایی‌طلب هستند که در سال 2004 توسط خانم رابعه غدیر تأسیس شد و تلاش کرد به عنوان دموکراسی و دفاع از حقوق بشر خود را در سین کیانگ معرفی کند. این گروه خود را تحت تأثیر فضای بعد از جنگ سرد و هویت یابی در سراسر جهان تلاش می‌کند که هویت خود را ابراز کند و آن را تا مرحله ناسیونالیست ارتقا دهد. این گروه بارها تصریح کرده است که حرکت اعتراضی آن‌ها مذهبی نیست، بلکه حرکتی دموکراسی خواهانه است. همچنین بزرگترین اهداف خود را مقابله با هجوم گسترده زبان چینی که از آن تحت عنوان نسل کشی فرهنگی یاد می‌کند، قرار داده است و معتقد است از نظر اقتصادی حقوق اویغورها تضییع شده است. آن‌ها از سرکوب چینی‌ها تحت عنوان مبارزه با تروریست ممانعت می‌کنند. رهبران این کنگره عمدتاً در آمریکا مستقر هستند و تلاش می‌کنند که به فشار علیه پکن بپردازند، زیرا معتقدند که ترکستان شرقی با داشتن بیش از 130 نوع ماده معدنی، قادر است که به یکی از مناطق ثروتمند بدل شود و رویکردهای چین باعث شده علاوه بر نسل کشی فرهنگی اویغورها، موفق به هویت یابی نشوند و از منابع خدادادی استفاده کنند.

 با فراگیر شدن بحران‌های خاورمیانه به ویژه بعد از بحران سوریه اویغورها فضای امنیتی چین را مناسب برای جذب گروه‌های تروریستی و تکفیری خاورمیانه دانستند و بخش‌های وسیعی از جنگجویان اویغور توسط سازمان اطلاعات و امنیت ترکیه آموزش دیدند و پس از بیعت با گروه داعش وارد استان‌های حلب و ادلب در شمال سوریه شدند. این گروه چندین اردوگاه را در مناطق تحت کنترل داعش و زیر نظر این تشکیلات تأسیس کرد و در آن جا به آموزش جوانان 16، 17 و 18 ساله پرداختند و طبق اطلاعات در مطبوعات، شمار قابل توجهی از جنگجویان طالبان وابسته به جنبش اسلامی ترکستان بودند. در این بین جنبش اسلامی ترکستان از اول سال 2013 شاخه‌ای نظامی تأسیس کرد که تحت نظر و مستشاری افسران ترک و حمایت لجستیکی عربستان توانستند جنگجویان زیادی را آموزش و تربیت کنند که نقطه پیکان عملیات‌های مختلف در سوریه محسوب می‌شدند. این گروه‌ها تحت نظر جبهه‌های النصره، احرارالشام و جیش الفتح در درگیری‌های مختلف شمال سوریه مشارکت کردند. در واقع عاملی که به آن‌ها در جذب این نیروها به ویژه در میان جوانان اویغوری، کمک می‌کرد، محدودیت‌های اعمالی چین در قبال شعائر مذهبی مسلمان‌ها در سین کیانگ و همچنین تبعیض‌های اقتصادی علیه اویغورها باعث می‌شد که این گروه‌ها از این عامل و حربه برای جذب جوانان به گروه‌های جهادی خود استفاده کنند. در واقع این نیروها عملیات زیادی انجام داده‌اند که از آن جمله می‌توان به عملیات حلب، اشغال اردوگاه نظامی در غرب ادلب و محاصره شهرای شیعه نشین را اشاره کنیم که با کمک‌های نظامی سازمان امنیت ترکیه، حدود 1500 نفر از نیروهایی که علیه بشار اسد می‌جنگیدند را از میان جوانان اویغوری با آموزش‌های ویژه بودند. در این بین هلاکت ابورضا ترکستانی فرمانده شاخه نظامی جنبش ترکستان ضایعه بزرگی برای این جنبش محسوب می‌شد.

به طور کلی، اتفاقات در منطقه سین کیانگ تحت تأثیر عوامل چندی است که به طور مختصر به سه متغیر می‌توان اشاره کرد که می‌توان از این سه منظر مورد بررسی قرار گیرد. یکی مدیریت ناسالم دولت مرکزی چین است، دوم حضور جریان‌های مختلف تاثیرگذار بر پویش ناسیونالیسم قومی در فضای پس از جنگ سرد و سومین مورد هم کیفیت ساختار نظام بین الملل است. این سه فاکتور یا این سه متغیر باعث شده است که مسئله سین کیانگ مسئله‌ای با بعد جهانی باشد و تا زمانی که این سه متغیر کنترل نشود، امکان این که این سه مسئله ابعاد تازه‌تری به خود بگیرد، وجود دارد.