چالش‌های سیاسی امنیتی چشم‌انداز ۲۰۳۰ عربستان در منطقه خاورمیانه

 

چالش‌های سیاسی امنیتی چشم‌انداز 2030 عربستان در منطقه خاورمیانه

توحید صحرایی

دانشجوی دکترای مطالعات خاورمیانه و شمال افریقا

 

از زمان اعلام چشم‌انداز 2030 از سوی محمد بن سلمان، مطالب بسیاری از سوی محققان دانشگاهی و سیاسی درباره‌ی تحقق یا عدم‌تحقق آن در نشریات و مجلات به چاپ رسید. اما این مطالب عمدتاً از بُعد جامعه داخلی عربستان به این موضوع نگاه می‌کند و درباره اینکه چنین چشم‌انداز بلند پروازانه‌ای حتی می‌تواند از جانب منطقه خاورمیانه نیز با چالش‌های سیاسی امنیتی مواجه شود ـ نیست. بنابراین در یادداشت حاضر ما روی چالش‌های سیاسی امنیتی چشم‌انداز 2030 عربستان در منطقه خاورمیانه تمرکز می‌کنیم و استدلال می‌کنیم که این چشم‌انداز غیر متکی به نفت از جانب منطقه بحرانی خاورمیانه نیز با مشکلاتی مواجه است و موجب شکست این راهبرد اقتصادی می‌شود. برنامه بلند پروازانه‌ی که عربستان در قالب سند 2030 دنبال می‌کند با 5 چالش اساسی روبرو است: جنگ یمن، بحران سوریه، بحران داخلی لبنان، وضعیت شکننده عراق و اختلافات با قطر. در ادامه می‌کوشیم هر یک از این چالش‌ها را توضیح دهیم.  

الف) جنگ یمن

دلایل اصلی وقوع جنگ یمن و حمله ائتلاف سعودی به این کشور مربوط به سیطره حوثی‌ها بر صنعا و یا رزمایش نظامی آنها با موشک‌های اسکاد در نزدیکی مرزهای عربستان نیست، بلکه این بهانه‌ی بود تا عربستان به بخشی از اهداف اقتصادی و سیاسی خود در شبه جزیره عربی جامه عمل بپوشاند. استان جوف در شمال یمن دارای منابع عظیم نفتی است و بخشی از آن به همین نام واقع در کشور عربستان است، لذا عربستان از دهه‌ها قبل نسبت به این استان ادعای ارضی داشت.  به علاوه اینکه دولت عربستان در زمان علی عبدالله صالح برای یمنی‌های جنوبی ـ که عمدتاً سنی هستند ـ گذرنامه یمن جنوبی صادر می‌کرد و به دنبال جدایی یمن جنوبی از شمالی بود. به همین خاطر بود که بخش وسیعی از اراضی کشاورزی یمن جنوبی بعد از اتحاد دو کشور به ارتشیان طرفدار علی عبدالله صالح واگذار شده بود. پس اهل تسنن یمن جنوبی از نگاه عربستان مورد ظلم واقع شده بودند، بنابراین جنگ عربستان و یمن به دلیل مخالفت حوثی‌ها نسبت به جدایی یمن جنوبی است. در حالی که هدف اصلی عربستان تسلط بر حکومت‌های واقع در شبه جزیره عربی می‌باشد، تا از این طریق بتواند شورای همکاری خلیج فارس را به اتحادیه همکاری ارتقا دهد و از این جنبه امنیت خود را بهتر تأمین کند. اما با توجه به تفاوت فرهنگی و مذهبی یمن شمالی از عربستان و مخالفت یمنی‌ها نسبت به سیاست‌های توسعه‌طلبانه این کشور در شبه جزیره عربی، استمرار جنگ در یمن ناگزیر است و عربستان چاره‌ای ندارد که به خاطر اهداف بلند پروازانه‌اش هزینه‌های مالی سنگینی از بابت جنگ با یمن بپردازد و این هزینه‌ها جز از درآمدهای نفتی تأمین نمی‌شود.

هزینه‌های مالی جنگ یمن

مجله تایمز بریتانیا در مقاله ای عنوان کرده است که هزینه اقتصادی جنگ یمن برای ائتلاف سعودی  روزانه 200 میلیون دلار و سالانه 72 میلیارد دلار آب می خورد در حالی که منابع دیگر این هزینه ها را فراتر از این برآورد می کنند (الجزیره للدراسات، 2018). به نظر می رسد با توجه به محرمانه بودن اطلاعات نظامی هزینه های جنگ برای عربستان بیش از این نیز باشد لذا از پیامدهای این جنگ برای اقتصاد عربستان می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. افزایش بودجه نظامی سالانه: چنانکه از 42 میلیارد دلار در سال 2015 به 50 میلیارد دلار در سال 2017 رسید و 56 میلیارد دلار نیز برای سال 2018 برآورد شد. در حالی که بعضی مخارج نظامی در بندهای دیگر بودجه عمومی درج می شود و برخی نیز در بودجه ذکر نمی شود.

2. افزایش کسری بودجه عمومی از آغاز جنگ علیه یمن: با وجود افزایش درآمدهای عمومی ناشی از افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی و افزایش اعمال مالیات و تعرفه بر شهروندان، زائران خارجی و مقیمان و کاهش خدمات عمومی، کسری کل بودجه از 3.5 درصد از تولید ناخالص داخلی در سال 2014 به 15.8 درصد در سال 2015 رسید. و برای سال های 2016 و 2017 به ترتیب 12.9 درصد و 9.3 درصد از تولید ناخالص داخلی بوده است.

3. استفاده از دارایی های موجود در خارج از کشور: دولت عربستان به منظور جبران کسری بودجه عمومی و هزینه های نظامی، بخشی از دارایی های خارجی خود را به داخل منتقل کرده است چنانکه ارزش دارایی های خارجی این کشور از 732 میلیارد دلار در سال 2014 به 616 میلیارد دلار در سال 2015 رسیده است و برای سال های 2016 و 2017 نیز به ترتیب با روند کاهشی 535 میلیارد دلار و 496 میلیارد دلار روبرو بوده است یعنی میانگین سالانه 12 درصد افت داشته است.

4. استقراض از موسسات مالی داخلی و خارجی: دولت عربستان به منظور تأمین هزینه های نظامی و کسری جبران بودجه عمومی به استقراض از موسسات مالی داخلی و خارجی پناه برده است چنانکه بدهی کل این کشور از 44 میلیارد ریال سعودی در سال 2014 به 142 میلیارد ریال سعودی در سال 2015 افزایش یافته است و در سال 2016 بالغ بر 316 میلیارد ریال سعودی شد و در سال 2017 نیز به 443 میلیارد ریال رسید به گونه ای که رشد میانگین این بدهی ها در خلال جنگ یمن 128درصد برآورد شده است(الجزیره للدراسات، 2018).

ب) پیامدهای امنیتی بحران سوریه برای عربستان

برخلاف باور عمومی، عربستان حامی جریان های تندرو در سوریه نیست و تأمین مالی آنها از دولت عربستان تغذیه نمی‌شود ممکن است برخی شاهزادگان سعودی که به حاشیه قدرت رانده شده‌اند و یا بنیادگرایان سلفی که مخالف حکومت های غرب گرای عربی هستند دست به چنین اقداماتی بزنند ولی این دور از احتمال نیست که حمایت و تأمین مالی آنها از دولت قطر صورت می گیرد و دلیلش کسب وجهه سیاسی از طریق منابع اقتصادی از جانب دولت قطر است پس ممکن است بپرسیم چه چالشی چشم انداز 2030 عربستان را از جانب بحران سوریه تهدید می کند. در این زمینه می توان به عوامل زیر اشاره کرد:

          1. تهدید امنیتی عربستان از جانب جریان های تندرو: به باور جریان‌های افراطی اهل تسنن دلیل قهقرایی جهان اسلام، دین اسلام نیست بلکه وجود حکومت‌های غرب گرای عربی است بنابراین مکه دار السلام نیست بلکه دارالکفر است و باید از زیر سلطه خاندان سعودی آزاد شود پس امنیتی شدن فضای عربستان پس از ولیعهدی محمد بن سلمان دال بر ترس وی از اقدامات تروریستی و تحدید قدرت وی از جانب چنین گروههایی است اگر بنا را بر این بگذاریم که جریان های افراطی موجود در سوریه که بخشی نیز عربستانی اند و پس از آزاد سازی ادلب می توانند راهی عربستان شوند و با همیاری شاهزادگان مخالف ولیعهد از فضای امنیتی عربستان بهره برداری کنند و اهداف بلند پروازانه اش را به چالش بکشند دور از ذهن نیست.

          2. ناکامی عربستان در استفاده از مسیر سوریه برای انتقال نفت به اروپا: با توجه به اهمیت راهبردی سوریه برای روس ها بعید به نظر می رسد روسیه حتی با وجود حذف اسد از سوریه چشم بپوشد در این زمینه کشورهای عربستان و قطر با حمایت کشورهای اروپایی به دنبال این بودند که دستکم با کناره گیری بشار اسد و صعود مخالفان به رأس قدرت بتوانند انتقال نفت و گاز عربستان و قطر را از  مسیر سوریه فراهم کنند اما قدرت مخالفان اسد به تدریج ضعیف شد و مسیر ترانزیتی سوریه از دستورکار عربستان خارج شده است این امر می تواند صدور نفت عربستان را به تنگه هرمز و باب المندب محدود کند در حالی که هرگونه ناامنی در این تنگه ها عربستان را با چالش جدی مواجه می کند.

          3. تأثیر سیاسی امنیتی یک نظام فدرالی در سوریه برای عربستان:  به نظر می‌رسد الگویی که ابتدا در کشور لبنان آزموده شد و در عراق بعد از صدام هم به اجرا درآمد به دنبال تسری به دیگر کشورهای اقتدارگرای خاورمیانه است اگر چنین احتمالی به واقعیت بپیوندد که سوریه به یک نظام فدرالی تبدیل شود باز به ضرر عربستان است چون خود عربستان نیز از تنوع قبایلی و مذهبی برخوردار است بعلاوه، بسیاری از شاهزادگان از اقدامات محمد بن سلمان ناراضی اند و به حاشیه رانده شده اند در حالی که با تقسیم عربستان به چند بخش بهتر می توانند به آرزوهای شان تحقق بخشند در این صورت چشم انداز 2030 عملا فلج می شود. 

ج) مداخله عربستان در امور لبنان و تأثیر آن بر چشم انداز 2030

وجود یک حزب الله قدرتمند خودش عاملی در ارائه کمک های مالی عربستان به ارتش لبنان و جناح 14 مارس سعد حریری است بعلاوه اینکه در حال حاضر اکثریت مردم لبنان را مسلمانان اهل سنت تشکیل می دهند چرا که جنگ سوریه موجب شد اکثر سوری ها به لبنان فرار کنند در حالی که مجموع علوی ها و شیعیان سوری تنها 13 درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهند پس این عوامل به خودی خود می توانند عربستان را تحریک کنند که موقعیت خوبی برای تحدید قدرت حزب الله در مسائل لبنان پیش آمده است بنابراین ادامه وضعیت موجود در لبنان دلیل استمرار کمک های مالی عربستان به احزاب جریان 14 مارس است در نتیجه به تحلیل رفتن منابع مالی عربستان را به دنبال خواهد داشت.

د) وضعیت عراق و تأثیر آن بر چشم انداز 2030

عربستان فکر می کند که جریان صدر مخالف حضور نیروهای ایرانی در عراق و حامیان آنهاست در حالی که این طرز فکر به کلی اشتباه است جریان های سیاسی شیعه عراق بنابه افکار عمومی برنامه های شان را اعلام می کنند که این به منظور مدیریت افکار عمومی است در حالی که عربستان بنابه ظاهر قضیه، غیر از تأمین مالی جریان های سنی و کردها، از جریان صدر نیز حمایت مالی می کند بعلاوه اینکه نفوذ ایران در بین جریان های سیاسی عراق موازنه را به نفع ایران تغییر داده است بنابراین عربستان تلاش می کند که نفوذ ایران در عراق را کاهش دهد این امر بدون حمایت های مالی از جریان های سیاسی سخت است. خود وضعیت آشفته عراق و همسایگی با عربستان به طور غیر مستقیم بر امنیت عربستان تأثیر می گذارد چون وجود نیروهای حشد الشعبی و استقلال عمل آنها از دولت عراق به طور غیر مستقیم می تواند تهدیدی برای امنیت عربستان باشد در حالی که اجرای طرح های اقتصادی در کشور نیازمند ثبات و امنیت است در همسایگی عربستان کشورهای ناامنی چون عراق و یمن وجود دارند که می تواند معضلات امنیتی و سیاسی برای کشورهای همجوار ایجاد کند. بعید نیست که چنین کشورهایی به منظور انسجام داخلی، بحران شان را به کشور همجوار منتقل کنند.

ه) اختلافات عربستان با قطر

دلیل اصلی تنش بین عربستان و قطر بیشتر جنبه اقتصادی دارد تا سیاسی. پس فرض بر این که حمایت دولت قطر از جنبش اخوان المسلمین و یا از جریان های تندرو باعث تنش بین این دو کشور شده است اشتباه است در حالی که وابستگی دولت قطر به قبائل و جریان های داخلی و جنبش اخوان المسلمین یک قضیه دیگر است که پایه های قدرت خاندان آل ثانی به این عوامل بستگی دارد اما جریان های مورد حمایت آل ثانی و جنبش اخوان المسلمین نمی توانند تهدیدی برای عربستان قلمداد شوند حتی دشمنی خاندان آل ثانی با قبیله آل مره که بخشی از آن نیز در عربستان هستند و مورد حمایت آل سعود اند نمی تواند دلیل اصلی تنش بین عربستان و قطر باشد در حالی که تحرک عربستان و امارات به سمت یک اقتصاد دانش بنیان و تلاش برای یافتن جایگاهی در نظام اقتصاد سیاسی بین الملل و تأمین امنیت شان از این طریق و عقب ماندگی دولت قطر در رابطه با موارد مذکور می تواند دلیل اصلی باشد اکثر کارگران و کارشناس اقتصادی مصر در عربستان و امارات فعالیت می کنند و با سر کار آمدن عبدالفتاح سیسی کفه ترازو به نفع عربستان سنگینی می کند. بنابراین محاصره اقتصادی قطر از جانب چهار کشور به رهبری عربستان با اهداف مطیع کردن دولت قطر در قبال خواسته های عربستان است چون عربستان به دنبال ایجاد اتحاد همکاری خلیج فارس با پول واحد است در حالی که سیاست های قطر بیشتر از سوی انگلستان دیکته می شود بنابراین تنش بین این دو کشور واقعی است ولی بحرانی نیست و این امکان وجود دارد که حل و فصل شود.

تأثیر تنش بین قطر و عربستان بر چشم انداز 2030

همانگونه که گفته شد عوامل اقتصادی نقش اصلی را در اختلافات بین این دو کشور ایفا می کنند اما چگونه این اختلافات منجر به یک چالش سیاسی امنیتی بر راهبرد اقتصادی 2030 عربستان می شوند.

1. تبلیغات رسانه ای دولت قطر: شبکه الجزیره عربی بیشتر مسائل خاورمیانه و جهان عرب را پوشش می دهد در این میان موضوعات مربوط به عربستان و مصر بخش بیشتری را به خود اختصاص می دهند این شبکه با بزرگ نمایی اختلافات داخلی خاندان آل سعود و حمایت از روحانیان بی طرف نسبت به سیاست های محمد بن سلمان نقش بارزی در جهت دادن به افکار عمومی ایفا می کند یکی از این روحانیان که خود مفتی برجسته ای است و از محبوبیت عمومی برخوردار است شیخ صالح الفوزان است که لیاقت منصب مفتی اعظم عربستان را دارد لذا شبکه الجزیره با دامن زدن به شکاف بین شیخ عبدالعزیز مفتی اعظم عربستان با شیخ صالح الفوزان می تواند مشوق ایجاد نفاق و ناامنی در داخل جامعه عربستان گردد علاوه بر این، مطالبی که در سایت های خبری الجزیره درباره چشم انداز 2030 نوشته می شود با عناوین سیاه نمایی همچون طرح های توخالی و چالش های سیاسی چشم انداز 2030 و … است بنابراین این طور به نظر می رسد که تأثیر رسانه های قطر می تواند به ناامنی و ایجاد بحران سیاسی در عربستان کمک کند.

2. عدم همراهی قطر با سیاست های عربستان در منطقه خلیج فارس: قبل از جنگ یمن این گونه به نظر می رسید که دولت قطر حداقل مخالف سیاست های عربستان در منطقه خلیج فارس نیست اما با گذشت زمان معلوم شد که این دو کشور در شبه جزیره عربی هم منافع متعارض دارند بی طرفی ضمنی قطر در جنگ ائتلاف سعودی اماراتی علیه جنبش حوثی و پوشش خبری توانمندی های این جنبش در مقابل عربستان و نیز همراهی با سیاست های ترکیه و ایران در منطقه خلیج فارس حاکی از تعارض منافع با عربستان است سیاست های قطر از جنبه سیاسی امنیتی یک چالش جدی برای چشم انداز 2030 عربستان می باشد. 

نتیجه گیری

وجود تنش بالا و رقابت های سیاسی اقتصادی بین بازیگران اصلی منطقه خاورمیانه حاکی از عدم توانایی ایران، ترکیه، اسرائیل و عربستان به عنوان یک قدرت هژمونیک منطقه ای است علاوه بر این با توجه به اقتصاد به نسبت قوی ترکیه در این منطقه می توان پی برد که برای عربستان به همین سادگی هم نیست که بتواند سیاست های اقتصادی غیر متکی به نفت را در این منطقه دنبال کند چون خود اقتصاد ترکیه یک اقتصاد غیر رانتی است ممکن است بازار این جوامع به دلیل اسلامی بودن کشورهای این منطقه برای اسرائیل تحریک برانگیز نباشد اما برای کشورهای ترکیه و ایران تعریف شده است. کشور ترکیه از جنبه اقتصادی و ایران از جنبه سیاسی امنیتی، پتانسیل به چالش کشیدن برنامه راهبردی اقتصادی عربستان را دارند. بازار عراق تحت نفوذ ترکیه و ایران است. سوریه یک کشور جنگ زده است و یمن هم یک کشور فقیر و قحطی زده است. خود بازار امارت هم مملو از کالاهای چینی است. بنابراین به فرض تحقق یک اقتصاد دانش بنیان در عربستان، کالاهای این کشور برای چه کشورهایی می تواند جذابیت داشته باشد. به نظر می رسد با توجه به محبوبیت محمد بن سلمان در بین افکار عمومی عربستان، چنین برنامه راهبردی اقتصادی بیشتر به منظور جلب رضایت جامعه عربستان ارائه شده است. در این منطقه بیشتر سیاست های واقع گرایی حاکم است اهداف راهبردی نمی تواند دوام بیاورد چون منافع قدرت های فرامنطقه ای با منافع قدرت های این منطقه اکثرا در تعارض است حتی بین واحدهای سیاسی این منطقه نیز منافع متعارضی وجود دارد. با توجه به دلایل ذکر شده درباره چالش های سیاسی امنیتی چشم انداز 2030 عربستان در منطقه خاورمیانه به نظر می رسد که اهداف چشم انداز 2030 بسیار دور از دسترس است و این الگو نمی تواند در عربستان جواب بدهد شرایط منطقه شرق آسیا با منطقه خاورمیانه به کلی متفاوت است منطقه خاورمیانه در یک وضعیت ملتهب به سر می برد ثبات و امنیت در این منطقه شکننده است در نتیجه الگوی توسعه عربستان در سطح الگوی توسعه روسیه باقی خواهد ماند که بیشتر متکی بر صادرات انرژی است.

منبع عربی

1.    علی البشیری، منصور.(2018). التکلفة الاقتصادیة لحرب الیمن و أثرها علی اطراف الصراع، الجزیره للدراسات، 28 أغسطس، الرابط:

http://studies.aljazeera.net/ar/reports/2018/08/180828103009408.html

**مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت ها، مقالات و مصاحبه های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاه های موسسه نیست.