پیشینه و تحول مساله جهاد در حوزه دیپلماتیک جهان اسلام | حسن اسکندری / کارشناس مسائل جهان اسلام

جهاد در صدر اسلام

مسئله جهاد در ادیان مختلف به نحوی مورد نیاز بوده است. هجوم جریان های معارض با دین آسمانی  مسئله  ای به نام جهاد دفاعی یا جهاد ابتدایی را مورد ضرورت  قرار می داد. لذا اصل ضرورت آن قابل انکار نیست. ما در قرآن آیات بسیاری درباره جهاد داریم که خداوند متعال تا حد ضروری تاکید بر صلح داشته است. اما در مسائل ضروری مثل فتح مکه در سال هشتم وقتی بت پرستان مکه کار را تا جایی رساندند که هیچ گونه عهد و پیمانی استوار نماندند و تمام پیشینه ی خودشان را سیاه کرده اند دستور صریح آیات قرآن  در ابتدای سوره ی توبه نشان میدهد که که خداوند تبری خود را از کسانی که هیچ عهد و پیمانی را با دیگران حفظ نمی کنند و بر بت پرستی خودشان پافشاری می کنند اعلام کرد. بنابراین در اصل ضرورت جهاد در دوره ی اول هیچ شکی نمی توانیم داشته باشیم. پیامبر بیش از هفتاد و هشتاد غزوه و یا سریه انجام داده است. اما مسئله اینجاست که پیامبر (ص) به مسائلی در جهاد ورود پیدا می کرده است که چاره ای نداشته است. یعنی پیش از آنکه شما بتوانید با کسی صحبت کنید که او را از خشونت و مبارزه وادار به برگشتن کنید ضرورت ندارد خشونت به خرج دهید. آیه شش توبه آیه صریح قرآن است که به این مضمون است که زمانی که یکی از مشرکان از شما اجازه خواست تا آیات خدا را بشنود حتی اگر در بحبوجه جنگ هم باشد شما باید به این مرد فرصت دهید آیات را بشنود و بعد وی را رها کنید تا به جایی برود که با آرامش به آن آیات فکر کند.

در طول تاریخ مقداری اسلام توسط خلفا توسعه یافت. خلفا فتوحات را از سالهای دوازده و سیزده آرام آرام شروع کردند تا اینکه در سال هجدهم فتوحات ایران و سپس بلافاصله فتوحات مصر و فتوحات شام را شروع کردند و جهاد تا حدی گرایش بیشتری را در میان مسلمانان به دست آورد. در این بین اینکه فتوحات چقدر مورد رضایت اهل بیت بوده است و آنان چقدر مخالف این نوع فتوحات بوده اند جایی بحث در اینجا نیست. اما شکی نداریم در بیست و پنج سال دوره ی خلافت سه خلیفه ی اول فتوحات بسیار زیادی انجام شد. امام علی (ع) در ابتدای حکومت خودشان جلوی این فتوحات را تا اندازه ی زیادی گرفت و تاکید کردد که مباحث فرهنگی را در جامعه اسلامی باید رشد داد.

بعد از اتمام خلافت امام علی(ع) و دوره ی شش ماهه ی امام حسن (ع) دوره فتوحات شکل گسترده تری گرفت و دوره ی بنی امیه برخی از فتوحات خیلی گسترش یافت . این امر فقط در حوزه ی شرق گسترش یافت و درحوزه ی غرب این اتفاق را نمی بینیم. در این دوره آنان سعی کردند با رومی ها مصالحه کنند. در دوره ی عباسیان شخصیتی که بسیار فتوحات را گسترش داد هارون الرشید بود. وی در دوره ی خود بسیاری از مناطق شرق چون بلخ، بخارا، سمرقند و آسیای مرکزی را کامل تحت سلطه گرفت و به طرف پاکستان و افغانستان رفت و تا نزدیکی ترکستان شرقی رسیدند.  این دوره؛ دوره ی بسیار عجیب و غریب فتوحات تطور تاریخی جهاد به نام جهاد است. بعد از این دوران جهاد افول کرده است. دوره ی دوم بنی عباس دوره ی خیلی ضعیفی است، دوره ی سوم آنها نیز ضعیف است. به این معنی که اقتدار دولت مرکزی کاهش یافته و حکومت های ملوک الطوایفی شکل گرفته است و دیگر آن قدرت پیشین را ندارند. تا اینکه حکومتی به اسم شخص ترک زبانی به نام سلطان ارسلان (و شخصیت های دیگری که خلافت عثمانی را تشکیل دادند) شکل گرفت و سلطان محمد عثمانی موفق شد به اروپای شرقی حمله کند و آن را تحت تصرف خود درآورد.

بعد از این دوباره دوره ی افول جهاد را تا جنگ جهانی اول (که حکومت و خلافت عثمانی فروپاشید و بیست و شش کشور از درون خود ایجاد شد) می بینیم . این دوره دوره ی ورود استعمار به جهان اسلام است. یعنی فرانسوی ها، پرتغالی ها،  انگلیسی ها؛ این ها وارد ممالک اسلامی شدند و به شدت مسلمانان را تحقیر کردند. احساس حقارت و آن تاریخ بسیار بلند و بالای مسلمانان در گذشته و نیاز به احیای تمدن اسلامی باعث شد آرام آرام ندای احیای خلافت و اینکه بازگشت به عقلانیت و بازگشت به آن تمدن پرشکوه را در میان مسلمانان شکل دهند. این احساس در برخی از کشورها همانند ایران موفقیت آمیز بود و سبک عقلانی خود را پیدا کرد و موفق شد که یک انقلاب مردمی را شکل دهد. اما در برخی از کشورها هرچه تلاش کردند موفق نشدند و موجب نوعی سرخوردگی و عقده را در میان جوانان مسلمانان به خصوص اهل سنت ایجاد کرد . چنانچه شخصیتی مانند سیدقطب که کتاب معالم فی الطریق را نوشت و مانیفست جریان های تکفیری شد معتقد شد که وضعیت مسلمانان در کشورها وضعیت جاهلی است و ما باید این جاهلیت را برای همیشه ترک کنیم.

از نگاه وی دو راه بیشتر وجود ندارد یا باید کشور را اسلامی کرد و یا باید از کشور خود هجرت کرد و به دارالسلام رفت. این رویکرد باعث شد بسیاری از جوانان مسلمانان به سمت جهاد روند و شخصیتهای جدیدتری مثل عبداسلام فرج که کتاب الفریضه القاعده را نوشت در این مسیرگام گذاشت و این آتشی که بین مسلمانان ایجاد شده بود را شعله ورتر کرد.

جهاد در دوره ای که شوروی به افغانستان حمله کرد. اوج گرفت. شوروی کاملا کمونیستی بود و مخالف تمام جنبش های دینی بود. این رویکرد باعث شد تمام جوانان از کشورهای اسلامی جمع شوند و به سمت افغانستان روند تا آن کشور را از چنگال ارتش سرخ شوروی نجات دهند. بعد از این که شوروی در افغانستان شکست خورد و مجبور به عقب نشینی شد. نسخۀ جدیدی که در افغانستان شروع شده بود به دیگر کشورها نیز سرایت کرد.  این نسخه جهاد را شکل داد. اما از این جا به بعد شرایط کاملا تفکیک شد. بسیاری از جوانان  معتقد بود خودشان می توان اجتهاد کند و نظریه ی دهند که چه کاری انجام دهند و به عالمان شیعه و اهل سنت دیگر توجهی نمی کردند. چنانچه جوانانی (که کمتر از 30 یا 40 سال سن داشتند) زمام امور گروه های جهادی و سلفی را به دست گرفتند که بیشتر تخصصشان در حوزه مهندسی و پزشکی بود. ولی عرق دینی آنها باعث شده بود در این معرکه وارد بشوند . در واقع مسئله باعث شد جهاد آرام آرام نوعی انحراف را به دست آورد. در این مسیر القاعده عراق توسط زرقاوی و داعش عدو قریب آنها شیعه معرفی شد و جهاد را فقط برای مبارزه با دشمن نزدیک یعنی شیعه معرفی کردند.  این مسئله باعث شد در عراق و سوریه و افغانستان بسیاری از مسلمانان شیعه مورد تاخت و تاز آنها قرار گیرد و جهاد را به شکل کاملا باطلی شکل و شیوع بدهند.