واکاوی تقابل راهبردها در غرب آسیا/ دکتر سید رسول موسوی

بسمه تعالی

واکاوی تقابل راهبردها در غرب آسیا

دکتر سید رسول موسوی

معاون پژوهشی موسسه آینده پژوهی جهان اسلام

سخنرانی در نشست مشترک موسسه آینده پژوهی جهان اسلام و مرکز آموزش و پژوهش های بین‌المللی وزارت امور خارجه

 

در ادامه فرمایشات اساتید بزرگوار در خصوص سوال چرایی و چگونگی تقابل راهبردها در منطقه غرب آسیا، بنده هم اجازه می‌خواهم به صورت مختصر عرایضم را مطرح کرده و به این تقابل بر اساس واقعیت های میدان و آخرین وضعیتی که با آن مواجهیم اشاره داشته باشم. گرچه تقابل در این حوزه به مقطع زمانی فعلی یا یک دهه قبل بر نمی گردد. شاید ما از صد سال پیش یا بیشتر با این تقابل مواجهیم. روابط کشورها یا در قالب همکاری یا در قالب رقابت و یا در قالب تقابل و تضاد برنامه‌ریزی شده است و سطوحش ملی، منطقه ای و یا بین الملل است. با توجه به اینکه سوال معطوف به تقابل راهبردها در جنوب غرب آسیا می باشد چند عنصر و مولفه در این تقابل موثر است: اولین عنصر که بسیار حیاتی است، عنصری به نام صهیونیسم بین‌الملل است که به عنوان یک کنشگر اصلی صحنه بین‌الملل را متاثر می کند. گرچه مولفه های دیگری هم دخیل هستند. مولفه ای مثل حوزه اقتصاد بویژه بحث انرژی که در همین جلسه اشاره شد. موضوع اقوام در منطقه ما بسیار مولفه مهمی است و بحث ادیان و مذاهب هم اهمیت خاص خود را دارد . در واقع ساختار قدرتی که در دولت-ملتهایی که در منطقه ما شکل گرفت متاثر از ظرفیتهای ملی و منطقه ای و بین المللی می باشد. اگر ما بخواهیم به صورت مصداقی امروز آخرین وضعیتی که با آن مواجهیم یک واکاوی معکوس داشته باشیم، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، رژیم ستم شاهی به عنوان شریک استراتژیک و رفیق رژیم صهیونیستی در منطقه بود. گر چه حکومت های عرب از این رژیم فاصله گرفته بودند در فاصله سالهای 1948تا 1973 میلادی ما تجربه 5 جنگ را در بین رژیم غاصب صهیونیستی و کشورهای عربی را داریم اما از آن طرف قدرت منطقه ای به نام رژیم ستم شاهی با این رژیم روابط استراتژیک داشت. اما روند های در منطقه در حال شکل گیری بود. بلافاصله بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی انگار که کشورهای عربی مشتاق بودند بهانه ای پیدا کنند تا به آغوش رژیم صهیونیستی بروند. با جدا شدن ایران از رژیم صهیونیستی به برکت انقلاب، برخی دولت های عربی شریک اسرائیل غاصب شدند. حال در وضع فعلی باید دید که واقعیت های میدانی به ما چه می گویند؟ ما در روند منطقه ای می بینیم که بازیگران بین‌المللی و منطقه ای متاثر از علایق، اهداف، منافع ملی و امنیت ملی خود هستند. اگر جمهوری اسلامی بنابر فرمایشات اساتید ارزشمند خودم منافع ملی و امنیت ملی را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قائم به ملت خودشان و ظرفیت‌های داخلی کرد، ما در پیرامون خودمان می بینیم که منافع ملی و امنیت ملی خیلی از این دولت-ملت ها بخصوص دولت-ملتهای پیرامون و دولت-ملتهای منطقه  و دولت-ملت های منطقه عربی متاثر از یک کنشگر بین‌المللی است. من بخاطر اینکه بحث خیلی گسترده نشود و به پدیده جنگ تحمیلی و پدیده اشغال افغانستان و پدیده 11 سپتامبر نمی پردازم. حتی پدیده جنگ 33 روزه سال 2006 و پدیده جنگ 22 روز اواخر سال 2008 و اوایل 2009 م. و جنگ 51 روزه سال 2012 م. هم نمی‌پردازم. اجازه می خواهم به پدیده بیداری اسلامی بپردازم و شواهد و قرائنی که وجود دارد استدلالم باشد. پدیده بیداری اسلامی چه هدایت شده و چه هدایت نشده هر طور که ما فرض کنیم در هر صورت این را تمام اندیشکده های منطقه ای و بین المللی قبول دارند که این پدیده نشات گرفته از حرکت های مردمی بود و تمرکز این پدیده به سه چهار مولفه اصلی مربوط بود. مولفه اول اینکه حاکمیت هایی که از شش دهه قبل در این کشورهای منطقه عربی سرکار بودند، متاثر از قدرت‌های غربی بودند و ممکن است چند مورد هم متاثر از قدرت های شرقی مثل اتحاد جماهیر شوروی در آن مقطع زمانی بودند، در پدیده بیداری اسلامی تمرکز روی حذف حاکمیت های همسو با قدرتهای موثر جهانی بود و این را مردم طلب می‌کردند. دومین مساله این بود که آزادی و دموکراسی در این کشورها محقق شود. مولفه سومی که ملت ها درخواست داشتند این بود که عدالت در تمام عرصه ها محقق شود یعنی هم در عرصه اقتصادی, علمی، فرهنگی، تمدنی و الی آخر. و چهارم اینکه رژیم صهیونیستی متغیر مزاحم در منطقه است. در هر صورت این بیداری چه بخواهیم چه نخواهیم همه پژوهشگران و اندیشمندان و حتی حوزه های سیاسی و آکادمیک اعتقاد داشتند که نشات گرفته از حرکت ملت ایران است. از همین جا اجازه می خواهم که مهم ترین مولفه های قدرت جمهوری اسلامی را امتدادهای مردمی و عرصه اجتماعی ذکر کنم، بنابرین عرصه های اجتماعی نباید از سیاست خارجی جدا شوند. یعنی سیاست خارجی حتما باید با عرصه های اجتماعی همسو و همراه باشد که الحمدالله این روند به خوبی در حال مدیریت است. آنچه که اتفاق افتاد بعد از موج بیداری اسلامی این بود که  آن عنصر صهیونیستی که عرض کردم به عنوان یک کنشگر موثر در منطقه به دنبال این بود که بیداری اسلامی که علیه غرب، علیه صهیونیسم، و علیه بیدادگری های اقتصادی بود باید توسط غرب و اسرائیل غاصب و بدست سلاطین منطقه و از منابع نفتی حکام خودکامه باید مدیریت شود. اتفاقی که دو سه ماه بعد از بیداری اسلامی در سوریه شروع شد. یک ملاحظه ای را اینجا به استحضار برسانم. اصولا در منطقه خودمان در منطقه جنوب غرب آسیا دموکراسی سازی علیه روندهای آمریکاست حتی روند های اروپا. یعنی آمریکاییها و اروپاییها مطلقا دموکراسی سازی در منطقه را برنمی تابند و دموکراسی منافع حیاتی که منافع حیاتی عنصر صهیونیسم در منطقه را که بعدا عرض خواهم کرد متاثر خواهد کرد. بنابراین در سوریه پدیده ای به نام دموکراسی سازی، آزادی علیه با اصطلاح استبداد -بله حاکمیت سوریه هم  ممکن است که مثل خیلی از حاکمیت های منطقه ای حداکثرهای دموکراسی را دارا نباشد. طبیعی است مثل هر حکومت دیگر عیب و ایرادات زیادی برایش متصور است- ولی چه اتفاقی می افتد که یک مرتبه این تقابل راهبردی که در منطقه وجود دارد دو جبهه می شود؟ یعنی با حداقل اشتراکات تبدیل به جبهه می شود؛ جبهه علیه حاکمیت سوریه و به نفع تروریستها یعنی علیه کشوری که عضو رسمی سازمان ملل است و تمام قواعد بین المللی را پذیرفته است علیه این دولت ملت براندازی را انجام می دهد. آنچه که اتفاق افتاد آخرین وضعیت ها این است که تقابل راهبردی که ما در منطقه داریم در این 5 سالی که از بحران سوریه می گذرد و در این 37 سال جمهوری اسلامی در عرصه های مختلف میدانی مثل لبنان، عراق، افغانستان ،حتی مقطع اشغال افغانستان، جمهوری اسلامی هیچ وقت- مانند عربستان و پاکستان که با آمریکاییها همراه بودند علیه اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی- در جبهه آمریکا قرار نداشت مقابله می کردند جمهوری اسلامی هیچوقت با آن ها جبهه مشترک تشکیل نداد. و ما می بینیم یک قابلیتی را نظام مقدس ما در این 37 سال در منطقه بوجود آورد که قائم به ذات خود است. و اسناد بالا دستی نظام وحدت جهان اسلام را هدف غایی خود می داند. گرچه ما نمی دانیم این وحدت جهان اسلام چه مقطع زمانی شکل خواهد گرفت. شاید بیداری اسلامی یک استارتی بود که همانطور که آقای دکتر فرمودند همان بحث پوست‌اندازی در جهان عرب شکل بگیرد ولی این روند تغییر پیدا کرد و منحرف شد تا در این مقطع زمانی منافع حیاتی غرب که امنیت رژیم صهیونیستی باشد بهتر حفظ شود. اگر ما واقعیت میدان را نبینیم دچار یک خطای استراتژیک می شویم. واقعیتهای میدان چیست؟ امروز کشورهای عربی یک فشنگ هم به نیروهای مقاومتی که علیه اسرائیل در حال مبارزه اند نمی دهند ولی تروریست ها که تمام تجهیزاتشان و عده شان را مدیون کشورهای همسو با آمریکا در منطقه هستند. حتی موشکهای دوش پرتاب و موشکهایی که می تواند هواپیمای جنگی را مورد  هدف قرار دهند و حتی زخمی هایشان در بیمارستان‌های رژیم صهیونیستی درمان می شود. صهیونیستها با لشکرهای نیابتی بی صاحب و بی هویت به دنبال تضعیف حاکمیت سوریه هستند تا امنیت صهیونیسم و منافع صهیونیسم تامین باشد. اما جمع بندی بنده از این که چه اتفاقی در منطقه افتاده است؟ اتفاق این است که بعد از 11 سپتامبر 2001 که افغانستان که اشغال می شود قرار بود دموکراسی سازی اتفاق بیفتد هنوز که هنوز است آخرین بحثی که آقای عبدالله عبدالله به عنوان نفر دوم اجرایی حکومت افغانستان هفته گذشته اعلام می کند می گوید رئیس جمهور الان دو ماه است مرا به حضور نمی پذیرد که من گزارش بدهم؛ این دموکراسی افغانستان شد؟

در عراق که 2003 اشغال شد و روندش تا الان ادامه داشت اگر آن درایت و هوشمندی جمهوری اسلامی نبود معلوم نبود آمریکاییها تا الان چه می کردند. امروز بعد از حدود قریب به هفتاد ماه بعد از بحران سوریه تقریبا تمام اندیشمندان و بزرگان سیاسی ما این اعتقاد را دارند که در سوریه یک ارتش بی صاحب بی هویت که هیچ صاحبی ندارد از 82 ملت قریب به 200 تا 300 گروه و جریان مسلح در یک کشور که مرزهای باز چند صد کیلومتری ترکیه و اردن و رژیم صهیونیستی و حتی عراق و لبنان دارد ارهابیون تزریق می شوند تا یک دولت-ملت را از بین ببرند، چرا که ارتش این ملت باید حذف شود، زیربنای اقتصادی باید از بین برود. بر اساس شواهد و قرائن موجود صهیونیست ها به دنبال آن هستند که ارتش مصر هم روزی به سرنوشت سوریه باید گرفتار شود. در عراق این اتفاق افتاد اگر نیروهای مردمی نبودند بغداد شاید الان مرکز حکومت دولت فعلی عراق نبود و قطعا در اختیار داعش بود یعنی آن حضور مردمی و دیپلماسی مردمی و امتدادهای مردمی با درایت ایران بغداد را نجات داد. بنابراین من فکر می کنم این  تقابل بر مبنای مبانی و اصول خاصی است. استدلال من این است که آمریکاییها در منطقه اهداف بسیار بلند مدتی برای خود تعریف کردند. صهیونیستها اهداف بلند مدت برای خود تعریف کرده‌اند. شواهد و قرائن میدان و کردار میدانی خارج از کردار گفتاری است. کردار میدانی باید با کردار گفتاری لینک شود تا برای روندهای جمهوری اسلامی بخصوص سیاست ارزشمند خارجی ما ان شاالله یک هم افزایی بوجود آورد. دیروز بحثی را دکتر شمخانی مطرح کردند واقعا بحث ارزشمندی بود اینکه در سوریه هر وقت تروریستها ضعیف می شوند، غربیها و بازیگران بین المللی بحث آتش بس را برای نجات تروریستها مطرح می کنند. ما 5 سال گرفتار این توطئه بزرگ و عظیم هستیم. در سوریه در سه مقطع زمانی این اتفاق افتاد. یکی دوران کوفی عنان بود، یکی دوره اخضر ابراهیمی بود. مقطع سوم هم که همین ایام است. یک موضوعی را هم بنده عرض کنم که آمریکاییها درست حدود یک سال قبل از پدیده بیداری اسلامی از سوریها خواستند که از لبنان بیرون بیایند، آقای بشاراسد پذیرفت.آمریکایی ها هیاتی را متشکل از وزارت خارجه، معاون رئیس جمهور، نمایندگان کنگره و دستگاه های اطلاعاتی امنیتی به سوریه فرستادند. اینها نزد آقای بشاراسد آمدند و گفتند ما از شما درخواستی داریم. درخواستشان این بود که شما پشتیبانی خود را از حزب الله قطع کنید ما به شما اجازه می دهیم در جنوب لبنان لشگر ببرید و مستقر کنید. آقای بشار اسد گفت شما قطعنامه صادر کردید که من از لبنان خارج شوم حالا چه ضرورتی دارد که این کار را بکنید.گفتند این پیشنهاد ما به شماست که دیگر از حزب الله پشتیبانی نکنید. آقای بشار اسد در پاسخ می گوید: اگر فکر می کنید من جوان هستم و تجربه حکومت داری زیاد ندارم، این فرض درست است ولی اگر فکر می‌کنید من پیشنهاد شما را قبول می کنم، اشتباه می کنید. هر عنصر لبنانی حتی هر طفلی در جنوب لبنان برای من یک لشگر است. اگر من الان سه لشگر که نه ده لشگر هم آنجا مستقر کنم شما در عرض 24 ساعت مرا وادار می کنید که یا از آنجا برگردم یا لشگر مرا زندانی می کنید یا در آب غرق می کنید!

 در نهایت من برداشتم این است که با توجه به شرایط پیچیده منطقه، الحمدالله سیاست خارجی ارزشمندمان با توجه به واقعیتهای میدان و اسناد بالادستی نظام مقدسمان نسبت به وحدت جهان اسلام توجه دارد و تحولات را باید عالمانه و هوشمندانه مدیریت کنیم تا طرف های مقابل ما دچار تحلیل، تبیین و انتاج غلط نشوند. (پایان)

 

جهت ارجاع دانشگاهی: موسوی، سید رسول.” واکاوی تقابل راهبرد ها در غرب آسیا”. سخنرانی در نشست مشترک موسسه آینده پژوهی جهان اسلام و مرکز آموزش و پژوهش های بین المللی وزارت امور خارجه. 27 مرداد 1395