نگاه دابق به اختلافات داعش با القاعده | حسن اسکندری / کارشناس مسائل سلفی

اختلافات و اشتراکات القاعده به عنوان رهبر معنوی همه جنبش های جهادی با داعش به عنوان جنبشی که متعهدتر از القاعده به وجود آمد مسائلی است که در طول زمان های متفاوت متنوع شده و گاهی به هم پیچیده شده است. نمونه این اختلافات را می توان در یکی از مقالات مربوط به داعش در مجله دابق ببینیم. همانطور که می دانیم دابق به عنوان مجله ای است که از ماه رمضان 1435 قمری (1393 شمسی) به زبان انگلیسی در فضای مجازی و بیشتر در تویتر منتشر شده است. این مجله کاملا ساختار ژورنالیستی و انگیزشی دارد و مسلمان ها را تشویق به هجرت به سرزمین های جهاد می کند. شیوه های مدرن در مجله دابق چه از نظر گرافیکی و چه از نظر محتوایی باعث شده که بسیاری از مسلمان های کشورهایی که به نحوی با انگلیسی آشنا هستند را به سمت خود جذب کند . استفاده هنرمندانه از طرح، رنگ ها و تصاویر توفیق آن را در این مسیر دو چندان کرده است. 

در این بین یکی از مقالات بسیار مهم دابق مقاله ای  در مجله شماره شش دابق آن با عنوان القاعده در وزیرستان است و  در آن شخصیتی به نام ابوجلیل شمالی از وقایعی که در میان القاعده اتفاق افتاده و در دل القاعده چگونه داعش ظهور کرده و چرا این دو با هم اختلافات شدیدی پیدا کرده اند سخن گفته است. بر طبق  دابق عمده اختلافات آنها به دو مسئله برمی گردد. نخست بحث بیداری اسلامی و واکنش القاعده نسبت به بیداری اسلامی و انتقاد داعش از این واکنش و دوم مسئله بسیار مهم و حساس تکفیر مردم عوام شیعه و کشتار آنها که در منطقه بغداد به اوج خود رسید. یعنی در سال 2004 به بعد که بمب گذاری ها در بغداد شکل گرفت و مردم عادی کشته می شدند، اختلافات عمده القاعده و داعش شکل گرفت . در واقع القاعده از این وضعیت انتقاد و داعش از این کار حمایت کرد. کار به جایی می رسد که بن لادن به عنوان شخصیت بسیار مهم گروه های جهادی (که تقریبا 99 درصد گروه های جهادی به او اعتقاد داشته و از ایشان تجلیل می کنند) شخصیتی مرجعی مسلک معرفی شده است. (مرجعی مسلک ها کسانی بودند که در مقام عمل خیلی ها را تبرئه می کردند و می گفتند اگر کسی در عمل دچار گناه و کارهای ناپسند انجام دهد ولی در اعتقاداتش مشکلی نداشته باشد، احتمالا فائز یعنی رستگار می شود). در واقع بن لادن مرجعی مسلک شمرده شده و شخصیت دوم القاعده یعنی الزواهری را گمراه معرفی می کنند.

شمالی در دابق بیان می کند که در اردن زندگی می کردم و در جوانی خود با یک جماعت توحیدی آشنا شدم که دیدگاه های ابومحمد مقدسی را آموزش می دادند. (ایشان هم شخصیت شناخته شده ای است که رهبر معنوی ابومصعب زرقاوی و طیف جهادی های مختلف عراق و شام است) ایشان بیان می کند که در همان ابتدا با جماعت تبلیغ و صوفیه همیشه درگیر بودیم و آنها را منحرف دانسته و توحید آنها را ضعیف میدانستیم. در این مقاله ابومصعب زرقاوی به عنوان یک شخصیت موحد مجاهد معرفی شده است. از نظر شمالی چند خصوصیت وی درست بوده است. دربعد دیگری شمالی بیان میکند که پس از 11 سپتامبر القاعده که شکل جدی تری به خود گرفت خیلی از شخصیت ها به طرف افغانستان رفتند که از جمله ابومصعب زرقاوی بود. اما اختلاف اولیه آن با سران القاعده مسئله ارتداد رهبران عربستان بود. یعنی ابومصعب زرقاوی معتقد بود که آل سعود و آل شیخ به عنوان رهبران سیاسی و مذهبی عربستان همه مرتد بوده و همه واجب القتل هستند. اما در این مسئله بن لادن و تیم او تا حدی تا این اندازه تندروی نمی کردند. در واقع این مسئله اولیه اختلاف بین زرقاوی (که بعدها رهبر معنوی داعش شده) اولین اختلاف با رهبران القاعده داشت.

 دومین مسئله ای که در دابق مورد بحث قرار گرفته این است که وقتی که در افغانستان ابومصعب می جنگید متوجه شد که نگاه مردم یعنی بن لادن و تیم او در نگاه به عوام شیعه نگاه کاملا جانب دارانه است. به این معنا که اجازه قتل آنها داده نمی شود و بیان می کنند که آنها آدم های مستضعفی هستند و از نظر ما این شخصیت ها را نمی توان تکفیر کرد و نمی توان آنها را کشت و کسی حق کشتن آنها را ندارد. یعنی اگر قرار باشد کسی کشته شود عالمان و مدعیان آنها هستند که آنها متوجه این قضیه هستند. از نگاه دابق این مسئله موجب شد ابومصعب زرقاوی به قدری از طالبان و القاعده ناراحت شد که آرام آرام افغانستان را ترک کند. حتی در بعد دیگری  شمالی بیان می کند که بعد از مدتی در اردن و بعد در ایران زندانی بودم  و درباره ایرانیان از کلمه رافضی استفاده می کردم. اما بعد از آزادی امیر هیئت شرعی القاعده به نام سلیم الترابلسی الیبی به وی گفت که به اردن برو و هرکس را خواستی تکفیر کن و ما از شما حمایت می نماییم. اما در اینجا و در میان القاعده نمی توانی کسی را تکفیر نمایی و سعی نکن ایرانی ها را تکفیر نمایی. در واقع از نگاه شمالی این امر از موضوعاتی بود که وی را بسیار ناراحت کرد.

سپس شمالی وارد بحث بهار عربی شده و بیان می کند که فرمانده عملیاتی و نظریه پرداز القاعده ابوعبیده المقدسی که به عبدالله الآدم از بهار عربی تمجید می کرد و از جنبش آن در مصر و تونس حمایت کرد و این موضوع بسیار وی را ناراحت کرده بود. در حالی که از نگاه شمالی این واقعی نیست و زمانی تعجب وی زیادتر شد که شخصیت هایی پیام هایی حتی مکتوب به سران رهبران انقلاب ها در کشور تونس و مصر نوشتند و این موضوع باعث ناراحتی از این جنبش شد. از نگاه دابق سرانجام پس از قتل اسامه راه و روش سازمان به همان رویه ای بازگشت که پیش از اعلام ارتداد سربازان حکام سعودی داشتند برگشت. یعنی بعد از مرگ بن لادن، الظواهری آن را به حالت پیش از حالت ارتداد برگرداند و رویه عادی را در پیش گرفت و عربستان را تکفیر نکرد و این موضوع داعشی ها را بسیار ناراحت کرد.

مسئله ای دیگری که الظواهری به صورت جدی پیگیری می کرد و داعشی در اینجا با آن بسیار درگیر شدند مسئله تردید در تکفیر رافضی ها بود. آنها معتقد نبود که شیعیان کافر باشند بلکه معتقد بود که شیعیان مسلمان هستند. در اینجا شمالی می گوید من متوجه شدم که باید از اینجا بروم و حتی با آنها درگیر شده و هتاکی کردم و رده های دوم و سوم سازمان با من درگیر شدند. در این قسمت مجله دابق تصویری از قمه زنی شیعیان را پخش می کند تا بیان کند که حرف ایشان در مورد تکفیر شیعیان درست بوده است. شمالی بعد از مدتی وقتی از افغانستان بیرون آمدم متوجه شد ابومحمد المقدسی که رهبر فکری ابومصعب زرقاوی بود او هم به همین جریان پیوسته و بیان کرد که حق تکفیر ما شیعیان را نداشته و حتی رساله ای که در این زمینه نوشته بود که بسیار موجب ناراحتی من شد.

جدا از آنچه گفته شد از موارد اختلاف دیگر داعش و القاعده بحث ارتباط القاعده با اروپا و آمریکا و برگزاری کنفرانس در اروپا و پاریس و برگزاری همایش ها در قطر بود. این امر باعث جدایی داعش از القاعده شد. جدا از این مسئله اساسی مسئله سوریه بود. یعنی در حالی که ابومحمد الجولانی از جبهه النصره به عنوان رهبر جنبش در سوریه معرفی شد، داعش (که چون عراق را به تصرف خود در آورده بود) مدعی تصرف کامل سوریه نیز شد و اسم حکومت را حکومت شام و عراق قرار داد . این باعث اعتراض الجولانی به این قضیه شد که در این منطقه ابوبکر بغدادی هم حاضر شده و ادعای ریاست کرد. اما بلافاصله الظواهری ویدئویی منتشر کرد که در آن  الجولانی را رهبر معرفی می کند و به ابوبکر البغدادی پیشنهاد می دهد که رهبری ایشان را بپذیرد.  این مسئله نیز با مخالفت ابوبکر بغدادی مواجه شد و رسما اعلام رفض نموده و از القاعده جدا شده و با آنها دیگر همکاری نکرده  است. این مسئله منجر به درگیری شد و در کمتر از یک هفته صدها نفر از مجاهدین النصره به عنوان شاخه القاعده ای سوریه با داعشی ها جنگیدند و کشته شدند و اعدام های بسیاری انجام شد که ویدوئوی برخی از آنها منتشر شده است.