نقشه راه احتمالی گروه های تروریستی هم پیمان داعش پس از افول پدر خوانده

 

نقشه راه احتمالی گروه های تروریستی هم پیمان داعش  پس از افول پدر خوانده

بهمن شمسی

پژوهشگر مؤسسه آینده پژوهی جهان اسلام

 

” أبو مصعب زرقاوی” رهبر اردنی تبار سازمان تروریستی د ولت اسلامی عراق، در اکتبر سال 2004 میلادی، تفکر سلفی جهادی القاعده یا ” القاعده گری” را اساس و پایه شکل گیری این سازمان اعلام، و بیعت علنی خود با رهبر کاریزماتیک القاعده یعنی ” أسامه بن لادن ” را اعلام کرد. این امر با تأیید ” بن لادن” مواجه و منجر به  تغییر نام ” جماعت توحید و جهاد” به شاخه ” القاعده الجهاد فی بلاد الرافدین” در عراق گردید. پس از روی کار آمدن ” ابوبکر بغدادی” و گسترش فعالیت های تروریستی این گروه به سوریه و انتخاب عنوان دولت اسلامی عراق و شام ” داعش”، از آنجا که توان جذب نیرو، سازماندهی و پشتیبانی، انجام عملیات و اثرگذاری این گروه در منطقه در مقایسه با القاعده افزایش و برتری چشمگیری پیدا کرد و از سویی رهبر جدید القاعده ” ایمن الظواهری” نیز دیگر از کاریزما، مقبولیت، توان بسیج نیروها و اثرگذاری ” اسامه بن لادن” برخوردار نبود، رهبر داعش به سرعت در راستای طغیان و خودسری گام برداشت و استقلال خود را از القاعده اعلام کرد. البته نباید فراموش کرد که این جدایی صرفا به استقلال عملکردی محدود می شد و به معنای دست کشیدن از تفکرات القاعده و ” القاعده گری” نبود، زیرا این تفکردر میان نیروهای سلفی- جهادی نهادینه شده و خواه ناخواه در رفتار و عملکرد آنها با شدت و ضعف متفاوت ظهور و بروز می یابد.

با افزایش قدرت داعش و تسخیر سریع بخش عمده ای از سرزمین های عراق و سوریه و اعلام خلافت اسلامی و نیز نقشه بلند پروازانه این گروه تروریستی که مناطق بسیاری را در بر می گرفت، بسیاری از هسته های خفته تروریستی در آسیا و آفریقا بیعت خود را با  رهبر داعش ” ابوبکر بغدادی” اعلام و در راستای پیشبرد و پیاده سازی اهداف تروریستی، مطابق با اقتضائات محیطی فعالیت خود را تشدید و تسریع بخشیدند.

از جمله این گروه ها می توان به ” بوکوحرام” در نیجریه، ” بیت المقدس” ، ” جندالخلافه” ، ” الدوله الأسلامیه ” در مصر، ” گروه تحت رهبری أبوسیاف” در لبنان ، ” داعش غزه” و … را نام برد.

حال این سؤال به ذهن متبادر می گردد که با توجه به تأثیرپذیری مستقیم این گروه ها ی تروریستی از داعش و به دنبال افول قدرت مرکزی داعش در عراق و سوریه، این شاخه های  وابسته به آن، در نقاط و کشورهای مختلف چه وضعیتی پیدا خواهند کرد؟

یقینا همان گونه که اوج گیری داعش در عراق و سوریه، منجر به بیداری و از سرگیری یا تشدید فعالیت گروه های هم فکر با آن گردید، هرگونه ضعف، افول و یا تغییر ماهیت فعالیت های آن نیز، این گروه ها و شاخه های وابسته را از نظر قابلیت های سازمانی و مبارزاتی، متأثر خواهد ساخت. در رابطه با اینکه شکل گیری و رشد سازمان های تروریستی در یک منطقه، متأثر از چه مؤلفه ها و عواملی می باشد، شاید بتوان برخی مؤلفه ها را که مورد قبول و پذیرش اکثر کارشناسان و تحلیلگران منطقه ایست را اینگونه بیان کرد:

مؤلفه اول: وضعیت محیط جغرافیایی، ساختار اجتماعی، اوضاع اقتصادی در مناطق تمرکز سازمان های تروریستی و محیط اطراف آن. این سازمان های تروریستی مترصد بهره برداری از شرایط نامطلوب اقتصادی، ساختار شکننده اجتماعی و تعارضات مربوط به آن در راستای جذب عناصر لازم و مورد نیاز برای تقویت خود هستند؛ کما اینکه داعش نیز پایه و اساس فعالیت خود را بر مدیریت آشوب و هرج و مرج استوار ساخت و با فرصت طلبی از تعارضات ساختاری موجود در منطقه، نارضایتی های سیاسی – اقتصادی و واگرایی های اجتماعی، نهایت استفاده را برد و با جذب نیرو و عناصر لازم به سرعت نسبت به تسخیر بخش عظیمی از اک سوریه و عراق و سپس اداره این مناطق با تجاوز، وحشت آفرینی و تسلیم سازی اقدام نمود.

مؤلفه دوم: تحول در فضای سیاسی امنیتی دولت های منطقه؛ چرا که ثبات سیاسی عاملی مهم و بسیار تأثیرگذار در راستای محدود سازی و عقیم نمودن قابلیت رشد گروه ها و سازمان های تروریستی محسوب می شود، اعتراضات و جنبش های مردمی در کشورهای عربی، موسوم به ” بهار عربی” ، ” بیداری اسلامی” یا هر عنوان دیگر نیز به دلیل انحراف از اهداف اولیه خود و از آنجا که بی ثباتی سیاسی را در این کشورها سبب شد،  زمینه را برای رشد، نفوذ و افزایش قابلیت های سازمان های افراطی و تروریستی فراهم ساخت. بنابراین ثبات سیاسی می تواند به عنوان یک عامل مهم و بازدارنده در برابر گروه ها و سازمان های تروریستی مدنظر قرار گیرد.

مؤلفه سوم: پایه های فکری، ایدئولوژیک و ارتیاطات عقیدتی و سازمانی گرو ه های تروریستی با سازمان های بین المللی و برون مرزی؛ که این امر نیز کاملا بر داعش و عملکرد آن منطبق است، و هم شکل گیری و اوج گیری آن بر پایه القاعده گری و فقه مربوط به آن بود و هم اثر گذاری آن بر شاخه های وابسته به خود در دیگر نقاط و کشورها، بر پایه این تفکر و البته به میزانی به مراتب افراطی تر استوار بود. بنابراین هرگونه ضضضعف و افول این سازمان به عنوان مرکز ثقل و تعیین کننده نقشه راه برای دیگر گروه های وابسته، قابلیت و توانایی گروه ها را نیز متأثر می سازد. این ضعف و افول می تواند در نتیجه درگیری و رقابت بین گروه ها و سازمان های افراطی و یا مبارزه منسجم دولت ها با این گروه ها و استقرار ثبات سیاسی رخ دهد.

مؤلفه چهارم: همکاری های اطلاعاتی، نظامی و هماهنگی های امنیتی میان کشورهای منطقه؛ از آنجا که عمده فعالیت گروه های تکفیری و تروریستی، اساس فکری و ایدئولوژیک داشته و به کشور و دولت خاصی در منطقه محدود نمی شود و این فراگیر بودن را در اظهارات و نقشه های ارائه شده از جانب آنان به خوبی می توان مشاهده کرد، بنابراین نباید مقابله یکی از کشورها با این گروه ها، منجر به بی تفاوتی و کناره گیری بقیه کشورها شود؛ چرا که هر لحظه احتمال جابجایی و انتقال نیرو و تجهیزات از کشوری به کشور دیگر وجود دارد، ضمن اینکه زمینه های لازم برای رشد این گروه ها نیز در اکثر کشور های منطقه موجود است. بر این اساس همکاری ها و هماهنگی های امنیتی و اطلاعاتی میان دولت های منطقه نیز یک عامل کلیدی در مکانیزم های مقابله فراگیر با سازمان ها و گروه های تروریستی محسوب می شود.

با این اوصاف به نظر می رسد که با تحقق برخی مکانیزم های منطقه ای در راستای مبارزه با تروریسم و افول قدرت داعش، نقشه فعالیت های گروه های وابسته و بیعت کننده با آن نیز تغییر خواهد کرد.

از یکسو ممکن است که برخی از این سازمان های وابسته ارتباط سازمانی خود را با داعش قطع کرده و بیعت خود را پس بگیرند و در راستای حفظ موجودیت و تداوم بخشیدن به فعالیت های افراط گرایانه خود، با دیگر گروه های مشابه ادغام شوند و سازمانی مستقل را شکل دهند؛ کما اینکه پیش از این “جبهه النصره” نیز پیش از این با تغییر نام خود به ” هیئت تحریر الشام” توانست تعداد زیادی از این گروه های ریز و درشت تروریستی را ذیل چتر خود گرد هم آورده و به بیعت خود با رهبر القاعده یعنی ” أیمن الظواهری” پایان دهد، هر چند همچنان بر وفاداری و پایبندی خود به قواعد فقهی و گرایشات فکری القاعده تأکید داشتند. در حال حاضر نیز، سازمان تروریستی ” بیت المقدس” در صحرای سیناء با تغییر اسم خود به ” انصار بیت المقدس” به دنبال جذب تعداد بیشتری از عناصر تندرو و همچنین انضمام برخی سازمان های تروریستی در مصر نظیر ” جند الأسلام” ، ” أنصار الأسلام”  و ” المرابطون” در درون خود می باشد. تحقق این امر می تواند گستره فعالیت این گروه ها را  به دولت های همجوار نیز توسعه داده و پایداری و تداوم آنها را سبب شود.

اما ازسویی دیگر ممکن است که با دنبال شکست داعش در سوریه و عراق که مرکز ثقل و تعیین کننده خط مشی گروه های وابسته محسوب می شد، این گرو ه ها نیز انحلال خود را اعلام کنند. نمونه عینی این احتمال گروه ” سرایا الدفاع عن بنغازی”  در لیبی است که در سال 2017 انحلال خود را اعلام کرد.این امر نیز می تواند مسیر را برای ظهور گروه های افراطی جدید و البته کوچک تر که در یک منطقه جغرافیای خاص و با ساختار جمعیتی منحصر بفرد فراهم سازد. گروه هایی که  توان تأثیر گذاری آنها محدود و منطقه ای هست، در حالیکه مهارت های عملیاتی آنها متأثر از آموزش های فرامنطقه ای داعش در سال های گذشته و تفکرات فقهی آنها نیز مبتنی بر فقه القاعده است و هر زمان که فرصت فراهم گردد، به احتمال زیاد دامنه فعالیت های خود را مجددا توسعه خواهند بخشید.

این روندها و تغییرات نوظهور در نقشه راه و شیوه عمل سازمان های تروریستی، یقینا دولت ها و دستگا ه های اطلاعاتی و امنیتی منطقه را با  چالش های جدیدی مواجه خواهد ساخت، که باید برای احاطه کامل بر نحوه فعالیت این گروه های خطرناک و باطل سازی گرایشات فکری آنها از طریق روشنگری و در امان ماندن از تاکتیک های نوین مبارزاتی آنها، به تجدید استراتژی و طراحی شیوه های نوین همت گمارند و در راستای مبارزه با خشونت، افراطی گری و تروریسم، استراتژی های جامع و فراگیری را به تجارب گذشته بیفزایند، چرا که با توجه به تحولات منطقه، و نهادینه شدن تفکرات تروریستی تکفیری، امکان تداوم وظهور مجدد این گروه ها  و تحت عناوین وشکل های جدید، بسیار بالا بوده و از طرفی تجارب آنها در نحوه تعامل و بهره برداری از تحولات و فضای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی منطقه افزایش یافته و از توانایی بکارگیری تاکتیک ها و پوشش های لازم، بر حسب ضرورت های زمانی و مکانی برخوردار می باشند، وگرنه ماهیت تروریستی آنها تغییری نخواهد کرد.