منافع غیر اقتصادی چین در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (منا)

منافع غیر اقتصادی چین در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (منا)  

موسسه آینده پژوهی جهان اسلام

چین از بازیگران نسبتا تازه وارد به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (منا) تلقی می­ شود و کارشناسان عموما اهمیت یافتن این منطقه در سیاست خارجی چین را به آغاز هزاره جدید نسبت می دهند. باور بر این است که تا قبل از این، به این دلیل که این منطقه در همسایگی چین نبود اهمیت چندانی برای پکن نداشت. با این حال پس از سال 2000 با توجه به رشد چشم گیر اقتصادی چین از طریق پیوستن به سازمان تجارت جهانی (سال 2001) و افزایش میزان انرژی مصرفی این کشور؛ منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (منا) اهمیت حیاتی در سیاست خارجی چین پیدا کرد. البته اهمیت یافتن این منطقه در سیاست خارجی چین با شروع اقدامات جامعه جهانی برای مبارزه با ترویسم در اثر حملات 11 سپتامبر نیز همراه بود که باعث گردید توجه این کشور به این منطقه بیش تر جلب شود. علاوه بر اهمیت اقتصادی منطقه، با توجه به میزبانی چین بر تعداد زیادی از مسلمانان در کشور، و گرایش به حفظ امنیت در خاورمیانه و همچنین مناطق مسلمان نشین خود داشت و از مبارزه علیه تروریسم به عنوان ابزاری برای مبارزه با گرایشات جدایی طلبانه در محیط پیرامونی خود استفاده می کرد، با این حال از زمانی که چین به منطقه رجعت داشته است تصوری که از چین وجود دارد یک بازیگر اقتصادی است و بیش تر تحلیل ­ها نیز عموما از اهمیت اقتصادی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (منا) سخن به میان می آورند. این در حالی است که با یک دید عمیق ­تر به اهداف و انگیزه های پکن در منطقه مذکور می توان ابعاد دیگری از سیاست خارجی پکن در منطقه منا را شناسایی کرد. بنابراین سوال اصلی این است که منافع غیر اقتصادی چین در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا چیست؟

منافع غیر اقتصادی چین در منطقه خاورمیانه وشمال آفریقا می ­تواند طیف گسترده ­ای از موضوعات را شامل شود ولی در یک دسته بندی کلی می توان آن­ ها را در موارد ذیل خلاصه کرد:

1. اهمیت منطقه برای جایگاه جهانی چین؛ منطقه خاورمیانه حداقل از جنگ جهانی دوم به بعد یکی از نقاط کانونی سیاست­ بین­ المللی بوده و علاوه بر تضادها و درگیری ­های منطقه ­ای ، تقابل و جدال ابرقدرت­ ها برای دست یابی به هژمونی در این منطقه یک امر رایج بوده است. هر چند چین از آغاز هزاره جدید بیش تر تلاش کرده است سیاست ­های محتاطانه و بیش تر اقتصادی را در این منطقه پیگیری کند ولی در سال های اخیر با توجه تضعیف نقش آمریکا در این منطقه، این تمایل در چین به وجود آمده است که  از طریق جایگزین شدن با آمریکا در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (منا) می تواند جایگاه جهانی خود را ارتقاء ببخشد. این تمایل عمدتا یک روند مداوم بوده است. به این صورت که تمایل چین برای افزایش حضور در منطقه با کاهش نفوذ آمریکا هم زمان بوده است. به عنوان مثال بعد از حملات تروریستی 11 سپتامبر و متعاقب آن مداخله نظامی عراق این سوال را در رهبران کشورهای منطقه به وجود آورد که آیا ایالات متحده آمریکا نیروی خیر است یا شر. علاوه بر این در سال های پس از مداخله در عراق شک و تردید در رویکرد کلی آمریکا به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ( منا) از جمله سیاست چرخش به آسیا باراک اوباما و روابط انتخابی و محدود دولت دونالد ترامپ با کشورهای منطقه منجر به این ایده شده است که واشنگتن دیگر نمی تواند امنیت پایدار را که هدف آن صلح و ثبات منتطقه ­ای است را تامین کند. بنابراین چین درصدد استفاده از این فرصت است. امروز در میان کشورهای منطقه خارومیانه و شمال آفریقا(منا)، آمریکا نسبت به چین از میزان تصویر مثبت کم تری برخوردار است. واقعیت این است  که قدرت نرم ایالات متحده درمنطقه خاورمیانه وشمال آفریقا (منا) شاهد کاهش بوده است و  این مسئله منطقه را در معرض رقابت قدرت­ های بزرگ جدید قرار داده است در این شرایط و چین علاقه مند به بهره برداری از از خلاء به وجود آمده در منطقه است. بنابراین هدف اصلی کاهش نفوذ آمریکا و غرب در منطقه است. البته این نکته نیز حائز اهمیت است که در عین تمایل به کاهش نفوذ آمریکا؛ چین نه مایل و نه آماده ایفای نقشی است که واشنگتن به عنوان تأمین کننده امنیت اولیه ایفا می­ کند. چنین راهبرد خود را بیش تر از طریق راه اندازی انواع مشارکت ­ها و همچنین روابط دوجانبه در حوزه های مختلف پیگیری می کند.

2. اهداف نظامی چین در منطقه؛ با آن که تصور می شود چین یک وزنه اقتصادی در خاورمیانه و شمال آفریقا ( منا) است ولی این به معنای بی توجهی چین به روابط نظامی با کشورهای منطقه نیست چراکه در سال ­های گذشته روابط نظامی چین با کشورهای مختلف منطقه رو به افزایش بوده است. به زغم کارشناسان روابط نظامی چین با منطقه خاورمیانه وشمال آفریقا (منا) علاوه بر نقش آن به عنوان قدرت جهانی مسئول و قابل اعتماد؛ از یک سو با توسعه داخلی تفکر سیاسی و استراتژیک چین و از سوی دیگر با نیاز استراتژیک آن برای اطمینان از یک محیط امنیتی پایدار به منظور تحقق منافع اقتصادی تعریف می شود. نکته قابل توجهی که در ارتباط نظامی چین با کشورهای منطقه منا وجود دارد این است که؛ در حالی که چین به دنبال تقویت حضور و توانایی نظامی خود در خاورمیانه وشمال آفریقا  (منا) است تلاش می کند این کار بدون جلب توجه غیر ضروری انجام دهد. این راهبرد چین عموما در قالب رویکرد نظامی نرم توصیف می­ شود. در قالب این رویکرد چین اقداماتی مانند تمرین­ های نظامی مشترک با کشورهای منطقه، استقرار گشت­ های نظامی،  آموزش مربیان و نیروهای صلح و همچنین ایجاد زیرساخت ­های نظامی نرم مانند امکانات اطلاعاتی مشترک را دنبال می­ کند. چین با به کارگیری رویکرد نظامی نرم می خواهد به جامعه بین المللی نشان دهد كه هیچ “پایگاه نظامی خارجی” ندارد و اصول دیپلماتیک آن بر خلاف تصور موجود از کسب”حوزه نفوذ” است، اما اصول دیپلماتیک آن به کارگیری رویکرد نظامی نرم را وقتی که منافع پکن مورد تهدید قرار می گیرد را ممنوع نمی کند. رویکرد نظامی نرم نسبت به رویکردهای سخت از حالت تهاجمی کم تری برخوردار است و در اصل با سیاست و دیپلماسی سنتی چین که عدم پیوستگی، عدم دخالت در امور داخلی دیگر کشورها و عدم تجاوز به حق حاکمیت سایر کشورها است هم خوانی دارد.

اما به کارگیری رویکرد نظامی نرم به معنای فراموش شدن سایر ابعاد روابط نظامی چین با منطقه نیست چرا که چین یکی از  منابع مهم فروش سلاح برای کشورهای منا است و سیستم­ هایی مانند پهپاد را به مشتریان خاورمیان ­­ای خود صادر می­ کند. هواپیماهای بدون سرنشین چینی در بین سیستم های تسلیحاتی رایج، مورد استفاده بسیاری از نیروهای مسلح کشورهای منطقه است. در واقع بی­ثباتی ناشی از درگیری ­های مداوم، منطقه منا را تبدیل به بازاری برای صادرات تسلیحات چینی کرده است. در مقایسه با پنج سال گذشته، ( دوره 2017-2013) صادرات تسلیحات چین به منطقه 38 درصد افزایش یافته و این کشور را تبدیل به پنجمین کشور بزرگ تأمین کننده تسلیحات در جهان کرده است. این نکته را هم باید در نظر داشت که علیرغم افزایش صادرات سلاح های چینی، ایالات متحده همچنان صادرکننده برتر سلاح های غیرمجاز به منطقه منا است. با این وجود، کشورهای این منطقه مشتاق خرید فن آوری­های نظامی چین هستند، چرا که آن ها یا تجهیزات نظامی خریداری شده از ایالات متحده را تکمیل می کنند، یا در شرایط تحریم تسلیحاتی ایالات متحده و یا اروپا، تجهیزات خریداری شده از چین فن ­آوری­ های جدید نظامی را در اختیار آن ها قرار می دهد. در حالی که امارات متحده عربی، عراق و مصر از مشتری ­های مهم چین هستند، در سال 2017 چین با عربستان سعودی برای تأسیس کارخانه پهپاد در این کشور به توافق رسید که اولین مورد از این نوع در سراسر منطقه بود. علاوه بر این در ده سال گذشته( 2018-2008)  کشورهایی مانند الجزایر، مصر، ایران و عربستان سعودی؛ بیش از نیمی از دولت­ های منطقه منا خریداران تسلیحات نطامی چین بوده اند.

3. اهداف فرهنگی چین در منطقه؛ از دیر باز تبادلات فرهنگی بین چین و کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا هرچند به صورت محدود وجود داشته است. با این حال این کنفرانس باندونگ در سال 1995 بود که فرصتی تاریخی برای مبادلات فرهنگی و عمومی چین با خاورمیانه و شمال آفریقا (منا) فراهم کرد و درهای ارتباطی بین چین جدید و کشورهای اسلامی گشود. از آن زمان تا کنون ارائه تصویری مثبت از چین و به ویژه افزایش قدرت نرم چین با استفاده مولفه­های فرهنگی یکی از اهداف اساسی پکن در ارتباط با کشورهای منطقه بوده است. از لحاظ فرهنگی، مؤلفه ­هاي مهمی همچون زبان، تمدن، هنر، دین، رسانه­ هاي جمعی و نهادهاي آموزشی از مبانی مهم قدرت نرم چین به شمار می روند. این قدرت نرم چین از آن جهت حائز اهمیت است که یکی از جنبه ­های استراتژیک سیاست خارجی چین محسوب می­ شود. در واقع تاکید پکن بر ثبات و صلح با همه کشورها، ترویج تصویر بهتری از چین، اصلاح برداشت­ های خارجی و مقابله با تصویر تهدید چین، تضمین امنیت انرژی برای تداوم توسعه اقتصادی به منطور همکاری بیش تر با کشورهای در حال توسعه، ایجاد شبکه ­ای از متحدان، تلاش برای رقابت مبتنی بر قدرت نرم با قدرت­ های بزرگ در بلند مدت  اهدافی هستند که چین با استفاده از قدرت نرم به دنبال تحقق آن ها است.

تلاش برای افزایش قدرت نرم از سوی چین به حدی بوده است که برخی هدف از راه اندازی ابتکاراتی مانند یک کمربند- یک راه علاوه بر منافع اقتصادی ابزاری برای گسترش­ ارزش های و هنجارهای چینی می­دانند. از آنجایی که بسیاری از کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ( منا) نیز در این ابتکارها شراکت دارند بنابراین بخشی از روابط پکن با کشورهای منطقه نیز فرهنگی و بیش تر در قالب افزایش قدرت نرم است. به عنوان مثال رشد نهادها و موسسات کنفسیوسی در منطقه منا و همچنن جذب دانشجویان و اساتید این منطقه از سوی دانشگاه های چینی موید این افزایش ارتباطات فرهنگی منطقه با چین است. در میان کشورهای منطقه، امارات متحده عربی نخستین کشوری بود که یک مؤسسه کنفوسیوسی را در سال 2010 با هدف تقویت درک فرهنگ و زبان مردم چین، در دانشگاه دبی افتتاح کرد. از آن زمان، پکن 13 مؤسسه کنفوسیوس را در سراسر منطقه تأسیس کرده است که جدیدترین آن در تونس، رژیم صهیونیستی، ایران و ترکیه بوده است. در مارس 2019 نیز عربستان سعودی برنامه خود را برای شروع آموزش زبان چینی در مراحل مختلف آموزش اعلام کرد. تعداد دانشجویان منطقه ­ای هم که در دانشگاه ­های چین تحصیل می کردند از سال 2004 تا 2016  26٪ ، افزایش داشت در حالی که تعداد دانشجویان چینی که در دانشگاه های منطقه در مدت مشابه ثبت نام کرده بودند 21 درصد رشد داشت.

علاوه بر چنین مبادلاتی برگزاری فستیوال­ های سالانه یکی دیگر از راه ­های تبادلات فرهنگی چین با کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بوده است. به عنوان مثال، در سال 2019 جشنواره معروف هنر اسلامی شارجه کار مجسمه ساز مشهور معاصر چینی لی هونگبو را به نمایش گذاشت. علاوه بر این، نمایشگاه اکسپو 2020 دبی، (هرچند به دلیل بیماری همه گیر کووید 19به سال 2021 به تعویق افتاد)  میزبان غرفه چین، یکی از بزرگ ترین غرفه ها بود که تلاش داشت فرهنگ 5 هزار ساله چین را به نمایش بگذارد. دبی همچنین به عنوان بزرگ ترین مآمن دیاسپورای چینی در منطقه، برای سومین سال متوالی، مجموعه ای از برنامه ­های فرهنگی را برای جشن سال نو چینی در سال 2020 برگزار کرد. به این موارد گردشگری را هم باید اضافه کرد. اگرچه خاورمیانه و شمال آفریقا جزء 10 مقصد مهم گردشگری برای چینی­ ها نیست، با این حال میزان گردشگران چینی در منطقه تا قبل از همه گیری کووید 19 روبه افزایش بود. دولت چین در اواخر سال 2019 پیش بینی کرده بود که تا اواخر 2020 حدود 150 میلیون گردشگر چینی از کشورهای حوزه یک کمربند یک راه بازدید خواهند کرد. هر چند با توجه به شیوع بیماری این رقم اندک خواهد بود.

جمع بندی :

هر چند سابقه نقش آفرینی چین در منطقه خاورمیانه به عنوان یک قدرت بزرگ همانند سایر بازیگران طولانی نیست اما در طی سال­ های گذشته حضور آن در تحولات و روند­های منطقه ­ای روبه افزایش بوده است. به گونه­­ ای که امروز ما در همه عرصه­ های سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی شاهد تاثیر گذاری پکن هستیم. با این حال عموما تصوری که از چین وجود دارد این است که پکن یک بازیگر فعال اقتصادی است که با توجه به پتانسیل ­های منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (منا) در حوزه نفت و گاز و همچنین موقعیت ژئوپلیتیکی منحصر به فرد آن برای پیاده سازی ابتکارات منطقه­ ای مانند یک کمرند یک راه، درصدد است از طریق برقراری روابط با کشورهای منطقه­ اهداف اقتصادی خود را پگیری کند. این نگرش درحالی که بخشی از واقعیت را انعکاس می­ دهد اما باعث می گردد که دیگر ابعاد روابط چین با کشورهای منطقه منا فراموش شود. این در حالی است که در بسیاری از موارد این ابعاد از اهمیت حیاتی در سیاست خارجی چین برخوردار هستند. با توجه به این نقیصه اشاره شد که به غیر از اهداف اقتصادی، چین در روابط خود با کشورهای منطقه اهداف جهانی، نظامی و فرهنگی را نیز در اولویت قرار داده است. اهمیت این اهداف اگر به اندازه اهداف اقتصادی نباشد کم تر از آن نیست.