ضرورت اقدام مستقل برای آینده برجام

ضرورت اقدام مستقل برای آینده برجام

موسسه آینده پژوهی جهان اسلام

زمانی که در سال 2015 ایران و کشورهای 1+5 در قالب برنامه جامع اقدام مشترک ( برجام) به توافقاتی در زمینه ادامه فعالیت­ های هسته­ ای ایران دست یافتند، چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بین­ المللی این تصور شکل­ گرفت که این اقدام فصل نوینی از روابط ایران با کشورهای جهان را به ارمغان خواهد آورد. این تصور تا حدی ناشی از این واقعیت بود که به زعم بسیاری، برجام منطقی ­ترین و صلح آمیز ترین راه بوده و هست. بعد از برجام فرصت­ هایی نیز در عرصه­ های مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی برای گسترش روابط ایران با کشورهای منطقه ­ای و جهانی به وجود آمد. با این حال با روی کارآمدن دولت جدید در ایالات متحده آمریکا و تصمیم رئیس جمهور جدید مبنی بر خروج از توافق هسته­ ای در سال 2018 و اعمال تحریم ­های اقتصادی در قالب کمپین فشار حداکثری و ناتوانی کشورهای اروپایی برای متعهد ساختن دونالد ترامپ به برجام، محدودیت ­های جدیدی را برای ایران به وجود آورد. ترور سردار سلیمانی و اعلام ایران مبنی بر کاهش تعهدات برجامی خود در قالب گام پنجم حتی خیلی­ ها را به این نتیجه رساند که مرگ برجام فرا رسیده است. با این حال از آن زمان تا کنون ایران علی رغم فشارهای موجود پایندی خود به حفظ برجام را به انحاء مختلف بیان کرده است. اما در جدید­ترین اقدام سه کشور اروپایی انگلیس، آلمان و فرانسه قطعنامه ­ای را تدوین و در روز جمعه 30 خرداد 1399 در نشست فصلی شورای حکام آژانس بین ­المللی به تصویب رساندند که از ایران می­ خواهد به ممانعت از دسترسی بازرسان آژانس به ۲ سایت هسته‌ای کشور پایان دهد و با آن ها به طور کامل همکاری کند.

این قطعنامه از دو جهت حائز اهمیت است، اول اینکه این قطعنامه نخستین تذکر رسمی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به ایران از سال ۲۰۱۲ به این سو است و دوم اینکه کشورهای اروپایی با علم به اینکه این قطعنامه می­تواند تاثیر منفی بر آینده برجام داشته باشد آن را به شورای حکام بردند. بنابراین اولین سوالی که مطرح می ­شود این است که اهداف پشت پرده کشور­های اروپایی از این قطعنامه و تلاش برای فشار بیشتر بر ایران چیست. در یک نگاه کلی تلاش برای برجسته کردن نقش اتحادیه اروپا در قبال پرونده هسته ­ای ایران به دلیل انتقادات از ضعف این اتحادیه و در عین حال همسویی با ایالات متحده آمریکا را می­ توان مهم­ ترین هدف کشورهای اروپایی دانست. کشورهای اروپایی نگران عقب نشینی کامل ایران از تعهدات برجامی و تبعات امنیتی آن هستند بنابراین از طریق درگیر کردن ایران با چارچوب­ های حقوقی و تلاش برای افزایش نقش آفرینی اتحادیه اروپا خواهان حفظ ایران هستند. از سوی دیگر اروپایی­ ها این تصور را دارند که در شرایطی که ایران به تعهدات خود عمل نکند، در این صورت راحت­ تر می­ توانند با این خواسته ایالات متحده که خروج کامل از برجام است همراه ­شوند. این همراهی نیز ناشی از این واقعیت است که ایالات متحده آمریکا شریک استراتژیک کشورهای اروپایی است و در بسیاری از حوزه­ های سیاسی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی اتحادیه اروپا با آمریکا مشارکت استراتژیک دارد. مشارکت استراتژیک منعکس کننده همکاری برای دستیابی به یک هدف استراتژیک مشترک است؛ یعنی روابط استراتژیک دوجانبه از طریق اهداف استراتژیک و همکاری­ های لازم برای دست­یابی به اهداف مشترک تعریف می­ شود.

برای ایجاد اهداف مشترک، دولت­ ها باید منافع ملی خود را شناسایی و با یکدیگر مطابقت دهند. بنابراین مشارکت استراتژیک را می­ توان در چارچوب منافع استراتژیک ملی تعریف کرد؛ یعنی منافع استراتژیک و واقعی یک کشور فقط از طریق همکاری دو جانبه با سایر کشورها که دارای منافع استراتژیک یکسان هستند، قابل دست­یابی است. این مناقع استراتژیک می­ تواند در حوزه سیاسی، اقتصادی، امنیتی و یا نظامی باشد[i].  یکی از ویژگی ­های اساسی مشارکت استراتژیک این است که در آن تعهد بسیار بیشتر از روابط عادی دو جانبه است. به عبارت دیگر در مشارکت استراتژیک روابط دوجانبه فراتر از دوستی­ ها و همکاری­ های موجود است. در بحث هسته­ ای هدف استراتژیک ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا جلوگیری از تبدیل شدن ایران به یک قدرت­ هسته ­ای و عضویت آن در باشگاه کشورهای دارای توان هسته­ ای است. تفاوتی که وجود دارد بیشتر در نوع راه انتخابی برای دست­یابی به این هدف است. ایالات متحده آمریکا عموما سعی می­ کند از طریق اعمال فشار سیاسی و تحریم­ های مختلف خواسته خود را عملی کند ولی اتحادیه اروپا از آنجایی که بیشتر به عنوان بازیگر دارای قدرت نرم شناخته می ­شود تلاش می­ کند از طریق مکانیسم­ های حقوقی، اجماع سازی و ابزارهای قدرت نرم به اهداف خود برسد. به همین دلیل هم بود که به خروج یک جانبه آمریکا از برجام اعتراض داشت و آن را به لحاظ حقوقی نادرست تلقی می­ کرد.  در شرایط فعلی نیز دست اتحادیه اروپا برای فشار سیاسی و تحریم ­های اقتصادی علیه ایران خالی است و بنابراین از طریق اقداماتی مانند قطعنامه تلاش می­ کند ضمن بازداشتن ایران از کاهش تعهدات خود به برجام، بدون دادن هزینه اضافی حداقل تا انتخابات آتی ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا، وضعیت موجود را حفظ کند.

در کنار ایالات متحده آمریکا به باید به نقش آفرینی چین به ویژه روسیه نیز در پرونده ­هسته ­ای ایران اشاره کرد چرا که از زمان بین­ المللی شدن برنامه­ هسته ­ای ایران این دو کشور از بازیگران اصلی و در مقاطع مختلف از حامیان ایران بوده اند و در نشست روز جمعه شورای حکام آژانس نیز به قطعنامه کشورهای اروپایی رای منفی دادند. بعد از تصویب این قطعنامه دفتر نمایندگی چین در سازمان‌های بین‌المللی مستقر در وین بیانبه‌ای صادر کرده و عنوان داشت که چین عمیقا از تصویب قطعنامه شورای حکام درباره اجرای موافقتنامه‌های پادمانی متأسف است. چنین اقدامی دورنمای اجرای برجام را به خطر می‌اندازد. نماینده دائم روسیه در آژانس بین­ المللی انرژی اتمی روسیه نیز از طریق پیام توئیتری اعلام کرد که شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قطعنامه‌ای را تصویب کرد و در آن از ایران خواست که امکان دسترسی آژانس به دو مرکز در این کشور را فراهم کند. روسیه و چین به این قطعنامه رأی منفی دادند. ما خواهان آن هستیم­ که آژانس و ایران این مسأله را حل­ کنند؛ اما معتقدیم که این قطعنامه وضعیت را بدتر می­ کند. بنابراین سوال اصلی این است که در صورت افزایش اختلافات بین ایران، آمریکا و اتحادیه اروپا آیا می­ توان هم چنان به حمایت این دو کشور و به ویژه روسیه امیدوار بود. دلایلی وجود دارد که نشان می ­دهد خیلی نمی­ توان به حمایت مسکو و پکن اتکا کرد.

دلیل اول این است روسیه و چین در موضوع هسته ­ای شرکای استراتژیک ایران نیستند. به عبارت دیگر منافع ملی آن ­ها در بحث ­هسته ­ای با منافع ملی ایران همسو نیست. هدف استراتژیک آمریکا و اتحادیه اروپا جلوگیری از تبدیل شدن ایران به یک قدرت­ هسته ­ای است، اما از سوی دیگر مسکو و پکن نیز نمی ­خواهند ایران تبدیل به یک قدرت هسته­ ای مستقل شود. بنابراین همراهی آن ها با ایران در بحث هسته ­ای بیشتر تاکتیکی و در جهت دست­یابی به منافع خود در ابعاد مختلف از جمله بهرمندی از فرصت­ های سیاسی و اقتصادی موجود در روابط با ایران و منطقه­ خاورمیانه و به ویژه مبارزه با یکجانبه­ گرایی ایالات متحده آمریکا است. به همین دلیل است این دو کشور وبه ویژه روسیه در مقاطع مختلف در عین حمایت از ایران، با قطعنامه ­های وضع شده علیه تهران نیز موافقت کرده ­اند. دلیل دومی هم که می­ توان عنوان داشت این که است سابقه همکاری روسیه و چین با ایران در بحث هسته­ ای نشان داده است که این دو کشور همکاری خود را منوط به همکاری ایران با آژانس بین ­المللی انرژی اتمی، شورای امنیت و سایر­ نهاد های بین­ المللی وابسته به سازمان­ ملل کرده ­اند.

 واقعیت این است که امروز هم اگر روسیه و چین از تهران حمایت می ­کنند به این دلیل است که سیاست ایران شفاف بوده و زیر نظر آژانس انرژی اتمی فعالیت صلح آمیز دارد. در صورتی که تهران از این سیاست خود بازگردد و بخواهد روابط خود را با آژانس قطع یا محدود کند، این دو کشور حامی ایران هم به سمت اروپایی­ ها می­ چرخند و بعید نیست که به قطعنامه­ ها علیه ایران رای مثبت دهند. این اتفاق قبلا هم افتاده است و غیر ممکن نیست. به عنوان مثال می­ توان به رای مثبت روسیه و چین به قطعنامه 1929 شورای امنیت علیه ایران اشاره کرد. ایران با این قطعنامه رسما زیر فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد و بند 41 آن قرار گرفت. عمده کارشناسان داخلی و خارجی معتقدند این قطعنامه بدترین قطعنامه در طول تاریخ حیات شورای امنیت علیه یک کشور بوده است سومین دلیل هم این است که روسیه و چین علیرغم مخالفت با خواسته­ های آمریکا و اتحادیه اروپا با آنها رابطه دارند.  به عنوان مثال در سال 2018 چین خطی و مشی خود در مورد اتحادیه اروپا را اعلام کرد که در آن بر تقویت روابط با اتحادیه اروپا تاکید شده بود. “در این خطی مشی سیاسی عنوان شده بود که چین و اتحادیه اروپا منافع مشترک گسترده ­ای دارند و باید به طور مشترک برای چندجانبه­گرایی، جهانی ­سازی اقتصاد باز، فراگیر و متعادل همکاری کنند[ii]“.

موارد فوق الذکر ما را به این نتیجه می­ رساند که باتوجه به تحولات صورت گرفته در مورد برجام از جمله خروج آمریکا از آن، ابتکار جدید کشورهای­ اروپایی برای نقش آفرینی جدید در پرونده­ هسته ­ای ایران و نیز عدم اطمینان کامل از حمایت دائمی روسیه و چین از ایران تلاش برای اقدام مستقل در مورد برجام یک ضرورت اساسی است. این اقدام مستقل به معنای از بین بردن چارچوب ­های برجام و یا حتی خروج از NPT نیست بلکه در راستای تحقق منافع ملی؛ ایران باید بیشترین تمرکز را باید بر ظرفیت­ های داخلی خود کند. که از جمله آن ها می­ توان به بازنگری در سیاست­ های اتخاذی گذشته در مورد برنامه­ هسته ­ای، تغییر در نوع و چینش افراد درگیر در پرونده­ هسته­ای و حتی تعیین نوع و میزان همکاری با نهادهای منطق ه­ای و بین­ المللی درگیر با پرونده­ هسته ­ای ایران اشاره کرد. ضرورت اقدام مستقل از این واقعیت ناشی می­ شود که تجربه چندین سال همکاری ایران با کشورهای غربی و حتی روسیه و چین نشان داده است که آن ها همانند ایران نگرش یکسانی به منافع ملی ندارند و بنابراین راه مشترکی هم که برای دست­یابی به یک توافق در مورد پرونده­ هسته ­ای ایران انتخاب کرده اند جواب نداده است. دست یابی به توان صلح آمیز هسته­ ای بخشی از منافع ملی  ایران است و بنابراین  برای دست یابی به آن نیز باید بر توان داخلی تکیه شود.  

    **مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت‌ها، مقالات و مصاحبه‌های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاماً به معنی تأیید مطلب یا بیانگر دیدگاه‌های موسسه نیست.



[i] . Gajauskaitė, I. (2013). Strategic partnerships in foreign policy: comparative analysis of Polish-Ukrainian and Lithuanian-Ukrainian strategic partnerships. Lithuanian annual strategic review, 11(1), 189-229.

[ii] . Hackler, M. (2020). Rapprochement amid readjustment: how China sees issues and trends in its changing relationship with the EU. Asia Europe Journal, 1 (2), 2-8.