دستور کار جدید رژیم صهیونیستی؛ سرنگونی اسد و افزایش تحرکات علیه جریان مقاومت

سرنگونی اسد

(عنوان نوشتار به‌زبان اصلی: پس از یک دهه جنگ در سوریه، اسرائیل باید سیاست خود را تغییر دهد)

(ترجمۀ رحمان حبیبی؛دانش‌آموختۀ کارشناسی‌ارشد روابط بین‌الملل دانشگاه شهید بهشتی)

با شروع بحران سوریه، مقامات رژیم صهیونیستی دربارۀ تحولات این کشور دچار سردرگمی شدند و نمی‌دانستند در قبال این بحران چه واکنشی نشان دهند. عده‌ای از مقامات رژیم صهیونیستی بر این باور بودند که جنگ داخلی در سوریه به تضعیف اسد و به‌تبع آن به تضعیف جریان مقاومت به‌رهبری ایران منتهی خواهد شد؛ به‌طوری که ایهود باراک، وزیر جنگ این رژیم، سقوط بشار اسد را نعمتی برای خاورمیانه تلقی کرد. اما از سوی دیگر، عده‌ای معتقد بودند با سقوط دولت اسد، ممکن است گروه‌های تندرویی همچون اخوان‌المسلیمن به قدرت برسند و به همین دلیل، اسد را گزینۀ بهتری می‌دانستند؛ چنان‌که از نظر نتانیاهو، دشمن شناخته‌شده بهتر از دشمن ناشناخته می‌تواند امنیت اسرائیل را تأمین کند. ازاین‌رو، رژیم صهیونیستی سیاستی مبهم در قبال بحران سوریه در پیش گرفت.

اخیراً مؤسسه مطالعات امنیت ملی رژیم صهیونیستی با انتشار گزارشی دربارۀ لزوم بازنگری سیاست این رژیم در قبال سوریه نوشته است اسرائیل باید این رویکرد را که اسد از هر گزینۀ دیگری در سوریه ارجح است، تغییر دهد و بکوشد از تلاش‌های ایران و گروه‌های نیابتی آن برای تحکیم قدرتشان در عرصۀ شمالی جلوگیری کند. توجه به یادداشت‌ها و راهکارهای منتشرشده از سوی مؤسسۀ مطالعات امنیت ملی حائز اهمیت است؛ چراکه این مؤسسه به‌دلیل پرداختن به موضوع امنیت و چالش‌های استراتژیک رژیم صهیونیستی و ارتباط تنگاتنگ آن با نهادهایی مثل ارتش، وزارت خارجه، دفتر نخست‌وزیری و دانشگاه تل‌آویو و به‌طور کلی نقش آن در جهت‌دهی به سیاست‌های امنیتی این رژیم، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. ازاین‌رو ترجمۀ این یادداشت و فهم دیدگاه‌ها و ارزیابی‌های استراتژیک‌ فعلی رژیم صهیونیستی و سیاست‌گذاری‌های آن برای مقابله با تهدیدات و پیشبرد اهداف مدنظر می‌تواند مفید باشد.

در این گزارش آمده است دولت بشار اسد با کمک‌های نظامی روسیه و ایران توانسته است به حیات خود ادامه دهد و عقب‌ماندگی‌های نظامی که در سال‌های اولیۀ جنگ داخلی درگیرشان بود، درمانده‌اش نکند. با این حال، با گذشت حدود یک دهه از جنگ، دولت قادر به کنترل کل کشور نیست و اسد نمی‌تواند در کشور ثبات ایجاد کند.

سوریه را عملاً بازیگرانی که بخش‌هایی از آن را به محاصرۀ خود درآورده‌اند، تقسیم کرده‌اند. بشار اسد با کمک نظامی روسیه و ایران و گروه‌های حامی آن‌ها، دوسوم کشور، به‌ویژه ستون فقرات متصل‌کنندۀ شهرهای بزرگ حلب، حمص، دمشق و تا حدودی جنوب را کنترل می‌کند. منطقۀ ادلب در شمال غربی سوریه تحت محاصرۀ شورشیان موردحمایت ترکیه است. در امتداد مرز سوریه و ترکیه، سرزمین‌هایی وجود دارند که تحت کنترل ترکیه هستند. بیشترِ مناطق شمال شرقی سوریه که بیشترِ منابع طبیعی این کشور را در خود جای داده است، در کنترل کُردها قرار دارد و آن‌ها از حمایت ایالات‌متحده برخوردارند. داعش در مرکز و شرق سوریه فعال است. کنترل مرزهای سوریه نیز بر «حاکمیت توخالی» دلالت دارد:

 ۱. ارتش سوریه که تابع دولت اسد است، تقریباً 15 درصد از مرزهای زمینی این کشور را کنترل می‌کند؛

 ۲. مرز سوریه و لبنان تحت کنترل حزب‌الله است؛

 ۳. دو طرف مرز عراق و سوریه را شبه‌نظامیان شیعه که حامی ایران هستند، کنترل می‌کنند؛

 ۴. مرز سوریه و ترکیه را عناصری کنترل می‌کنند که وابسته به اسد و ایران نیستند.

به نظر می‌رسد در آیندۀ قابل‌پیش‌بینی، سوریه ازهم‌جداشده و تقسیم‌شده باقی خواهد ماند؛ با وجود این، عناصر سیاسی و نظامی در اسرائیل همچنان به این ایده پایبندند که اسد از هر گزینۀ دیگری در سوریه ارجح است. همان ‌طور که سوریه در دهۀ گذشته تغییر کرده است، ترجیح استراتژیک اسرائیل دربارۀ رهبری سوریه نیز باید تغییر کند؛ چراکه سیاست «عدم‌ مداخله» به دلایل زیر دیگر معتبر نیست:

نخست اینکه بشار اسد به ایران اجازه داده است نفوذ خود را در سوریه و در سطوح مختلف و برای زمان طولانی گسترش دهد. این تصمیم می‌تواند چالش امنیتی قابل‌توجهی برای اسرائیل در مرزهای شمالی به وجود بیاورد. تهران عمدتاً از طریق حزب‌الله و گروه‌های شیعۀ عراق، افغانستان و پاکستان، از اسد پشتیبانی می‌کند. در دو سال گذشته، ایران بر به‌کارگیری جنگجویان سوری و ادغام آن‌ها در شبه‌نظامیان دفاعی محلی تمرکز کرده است. ایران با آموزش فرماندهان ارشد و کمک به تقویت نیرو، در حال عمق‌بخشیدن به نقش خود در ارتش سوریه است. حزب‌الله مرزهای سوریه و لبنان را کنترل می‌کند و در ارتفاعات جولان به‌دنبال ایجاد هسته‌های جنگی و چریکی است. ایران نیز در حال آماده‌سازی پایگاه‌هایی در شمال سوریه است. این پایگاه‌ها استقرار سریع نیروها، پرتاب موشک‌ها و راکت‌ها و نیز پرواز هواپیماهای بدون سرنشینی که اسرائیل را هدف می‌گیرند، تسهیل می‌کند.

حملات هوایی اسرائیل مانع از تحکیم نقش روزافزون ایران در سوریه نیست و این حملات صرفاً برنامه‌های ایران را برای ایجاد جبهۀ تهاجمی علیه اسرائیل در خاک سوریه مختل می‌کند. تا زمانی که اسد در قدرت است، این چالش امنیتی که اسرائیل با آن روبه‌روست، ادامه خواهد یافت.

دوم اینکه تا زماني كه اسد در قدرت است، نمی‌توان انتظار داشت هيچ راه‌حل سياسي براي برون‌رفت از بحران سوريه وجود داشته باشد. بخشی از مردم سوریه وی را حاکم قانونی نمی‌دانند. مخالفت سرسختانۀ اسد با اصلاحات دولتی و امتیازات سیاسی مانعی است برای هرگونه تلاشی که برای پیشرفت در دستیابی به توافق با میانجیگری سازمان ملل یا به‌رهبری روسیه انجام می‌شود. هرچند ایالات‌متحده از بیان صریح تغییر رژیم خودداری می‌کند، خواسته‌های آن نشان می‌دهد تغییر دولت، هدف واشنگتن است. دولت بایدن با جلوگیری از هرگونه کمک اقتصادی برای بازسازی سوریه در صورت عدم امتیازات سیاسی و بازگشت به نقشۀ راه سازمان ملل، سیاست دولت ترامپ را ادامه می‌دهد. علاوه بر این، حفظ اسد در قدرت باعث می‌شود پناهندگان به سوریه بازنگردند؛ زیرا از دستگیرشدن یا خدمت اجباری در نیروهای مسلح رژیم می‌ترسند. همچنین، آن‌ها از بازگشت به کشوری که در آن اموالشان به سرقت رفته است، اقتصاد ویرانی دارد و هیچ چشم‌انداز اشتغال در آن وجود ندارد، گریزان‌اند.

سوم اینکه اسد بر سرزمین‌هایی که کنترل نظامی‌اش بر آن‌ها را بازیافته است، کنترل مؤثری ندارد. جنوب سوریه نمونه‌ای از این سرزمین‌هاست. هنگامی که نیروهای سوریه در تابستان 2018 کنترل منطقه را به دست گرفتند، هرج‌ومرج در آنجا حاکم شد و گروه‌های مختلفی از نیروهای مسلح با یکدیگر می‌جنگند و دولت قادر به مهار آن‌ها نیست. این گروه‌ها شامل جریان‌های مخالف، گروه‌های حامی ایران یا روسیه و گروه‌های محلی هستند که از دولت مرکزی مستقل‌اند.

نگارندۀ این یادداشت سه فرض اسرائیل را رد می‌کند و می‌نویسد:

 ۱. حملات اسرائیل از تحکیم نقش نظامی ایران در سوریه جلوگیری نخواهد کرد؛

 ۲. روسیه برای بیرون‌راندن گروه‌های نیابتی ایران از سوریه و کاهش نفوذ تهران در این کشور تلاشی نکرده است؛

 ۳. حکومت مرکزی در کشور یکپارچه و تحت رهبری اسد بر تقسیم قدرت ارجحیت ندارد. اسرائیل باید درک کند سوریه تقسیم‌شده باقی خواهد ماند و تا زمانی که اسد در قدرت باشد، نمی‌توان ایران و گروه‌های حامی آن را از کشور بیرون کرد. بنابراین، اسرائیل به‌جای تلاش بین‌المللی برای بازسازی سوریه باید با مشارکت کشورهای حوزۀ خلیج‌فارس، ابتکار عمل گسترده‌ای را برای برکناری اسد از قدرت در پیش بگیرد. اسرائیل تا قبل از بازسازی سوریه باید تلاش کند در کوتاه‌مدت از سیطرۀ ایران و گروه‌های حامی آن بر سوریه جلوگیری کند. اسرائیل باید فعالیت‌های خود را در سه حوزۀ استراتژیک حیاتی افزایش دهد:

  • در جنوب سوریه

برای جلوگیری از بهره‌برداری ایران از گروه‌های تحت حمایتش برای ایجاد اصطکاک در بلندی‌های جولان، اسرائیل باید از ضعف دولت اسد و رقابت بین ایران و روسیه، به‌عنوان فرصتی برای اتخاذ سیاستی فعال در منطقه، استفاده کند. اسرائیل باید از طریق هماهنگی اقدامات با مسکو، به گروهای نیابتی ایران، از جمله نیروهای حزب‌الله حمله کرده و در عین حال، نیروهای محلی سنّی و دروزی را تقویت کند. تل‌آویو با اعطای کمک‌های بشردوستانه از قبیل غذا، سوخت و خدمات بهداشتی می‌تواند به ایجاد «جزایر نفوذ اسرائیل» کمک کند و با گروه‌های محلی ساکن و مخالف رژیم ارتباط برقرار نماید. بدین ترتیب، طرح ایران برای تحکیم حضورش در منطقه خنثی می‌شود.

  • در شمال شرقی سوریه

با تأکید بر مرز عراق و سوریه، اسرائیل باید برای عقب‌نشینی احتمالی نیروهای ایالات‌متحده آماده شود. ایران در حال آماده‌سازی خود برای بهره‌وری از خلأ ایجادشده در راستای تصرف منطقه به‌منظور ایجاد پلی زمینی از عراق به سوریه و لبنان است. به اسرائیل پیشنهاد می‌شود کانال‌های همکاری کمتر آشکار را با نیروهای کُرد توسعه دهد و برای آن‌ها کمک‌های نظامی و اقتصادی فراهم کند و در عین حال به‌منظور جلوگیری از نفوذ ایران در این منطقۀ استراتژیک که سرشار از منابع انرژی و کشاورزی است، بستری برای فعالیت‌های عملیاتی مداوم ایجاد نماید.

  • مرز سوریه و لبنان

 بازدارندگی متقابل حزب‌الله و اسرائیل به سرزمین سوریه در منطقۀ اطراف مرز سوریه و لبنان گسترش یافته است. این منطقه که حزب‌الله آن را کنترل می‌کند، این سازمان را قادر می‌سازد با کمک ایران، اسلحه به لبنان منتقل کند و لبنان این سلاح‌ها را که از اهمیت حیاتی برای سازمان برخوردار است، برای استفاده علیه اسرائیل در زمان مناسب به کار گیرد. کنترل حزب‌الله در مرز بین سوریه و لبنان که بازتاب ضعف استراتژیک اسرائیل است، این سازمان را قادر ساخت نیروهایش را پس از جنگ دوم لبنان تقویت کند. این، اهرم حزب‌الله برای اِعمال نفوذ سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی در سوریه است. توصیه می‌شود اسرائیل فعالیت عملیاتی خودش را در منطقه در چارچوب «مبارزۀ بین جنگ‌ها» افزایش دهد. افزون بر این توصیه می‌شود مشارکت بین‌المللی را برای مسدودکردن مرز بین سوریه و لبنان، هم برای بازسازی در لبنان و هم برای تضعیف گروه‌های رادیکال در کل منطقه، تقویت کند.

مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت‌ها، مقالات و مصاحبه‌های منتشرشده در سایت به‌عهدۀ نویسنده است و انتشار آن‌ها الزاماً به‌معنای تأیید مطلب یا بیانگر دیدگاه‌های مؤسسه نیست.