زنان در خاورمیانه: از بردگی خاموش تا بردگی جنسی(بخش دوم)/ راحله چتر سفید

 

زنان در خاورمیانه: از بردگی خاموش تا بردگی جنسی(بخش دوم)

راحله چترسفید

کارشناس ارشد علوم سیاسی شهید بهشتی تهران

 

وضعیت زنان در خاورمیانه قبل و بعد از حضور نیروهای رادیکال اسلامگرا

بخش مهمی از آنچه که قصد تشریح آن را داریم باید به مسئله توسعه و زن در خاورمیانه در این وضعیت بحرانی اختصاص یابد. وقتی سخن از توسعه و زن در خاورمیانه میشود، گویا چندین دهه به عقب بازگشته ایم. یا شاید بهتر باشد بگوییم جنگ و خشونت در این منطقه روند ایزوله شدن زنان به عرصه ی خصوصی و ترک ناخواسته ی عرصه عمومی را تسهیل نموده است. اگر قرار باشد تا پیش از وقوع این تحولات پلی برای حضور زنان در اجتماع و سیاست ساخته شده باشد، به جرات می توان گفت در خلال این ناآرامی ها، نه تنها پل ها فرو ریختند، بلکه حتی امنیت عرصه خصوصی نیز از زنان گرفته شد. با حضور نیروهای رادیکال بالاخص گروه اسلامی شام و عراق تعریف جدیدی و به تبع آن نقش و تکلیف جدیدی بر اساس جهان بینی متفاوتیی از قبل برای زنان تعزیف شد. نگاهی که حتی توجه خود زنان را نیز معطوف به خود کرده و توانست مسئله جدیدی تحت عنوان جهاد زنان مطرح سازد. مسئله ای همه در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی و دنیای واقعی مصادیقش را مشاهده کردند.

بهره گیری از آیات و سنت و مذهب توسط جریان های رادیکال اسلام گرا برای نیل اهدافشان بر کسی پوشیده نیست. طرح مسئله جهاد نکاح  نیز بخشی از این روند بود. شاید آنچه که ما بین این گروه ها و جریانهای مشروع حاکم بر دول خاورمیانه وجه مشترک محسوب شود، استفاده ابزاری از زنان باشد. به این معنا که گروه های حاکم با طرح آزادی هایی به زنان در حوزه سیاست، سمت های مهم مدیریتی و … توجه زنان را بعنوان بخش مهمی از جامعه به خود جلب کردند. اما به نظر می‌رسد پیامد استفاده گروه های رادیکال از زنان به مراتب بدتر باشد و بدون شک در آینده خیزش و جنبش های زنان را به طرق مختلف بر خواهد انگیخت. بگونه ای که دیگر انگشت اتهام وضعیت بد خویش را نه تنها سوی گروه های تروریستی، بلکه سوی دولتها و نهادهایی دراز خواهند کرد که در تامین ابعاد مختلف مولفه امنیت ناتوان بودند. البته باید در بررسی موقعیت حال و آینده ی زنان در خاورمیانه سه گروه را مد نظر قرار داد: 1- زنانی که به میل خویش خط مشی گروه های جهادی را پذیرفته و جهاد نکاح را امری مقدس قلمداد می‌کنند که البته عده قلیلی را شامل می شوند. 2- زنانی که چه قبل و چه بعد از حملات گروه های تروریستی دارای تشکیلات مختص به خود بوده و در حین حملات داعش بر مناطقی همچون قامشلی، کوبانی و شنگال شاهد مبارزات آنان بودیم. 3- زنانی که بدلیل حصر فکری و عملی خواسته یا ناخواسته خود به فضای خصوصی و خانواده، از وضعیت مساعدی برخوردار نبودند و با حملات داعش به مراتب وضعیت بدتری را نیز تجربه کردند و شاید بتوان گفت در مقایسه با گروه اول و دوم بیشترین آسیب روحی و جسمی را متحمل شده و می‌شوند. این گروه بیشترین سهم را در میان بردگان جنسی داعش داشتند. مصائبی که اینان در اثر حملات و تجاوزات داعش و گروه های مشابه متحمل شدند غیر قابل چشم پوشی است اما توجه به این نکته ضروری است که شدت و حدت آسیب دیدگی زنان بقدری بود که خواسته یا ناخواسته وضعیت نامساعدشان تا قبل از حضور داعش کاملا از یادها رفت. بعبارتی دیگر، واژه ی بردگی در دو وضعیت قبل و بعد از حضور داعش در بسیاری از کشورهای منطقه صدق می کند. با این تفاوت که بردگی قبل از حضور داعش بردگی از نوع فکری و غیر قابل مشاهده و بردگی نوع دوم و بعد از حضور داعش، بردگی ای بود که می‌شد ابعاد و اشکال آن را به وضح دید و بر همین اساس هم بود که توجه رسانه ها و افکار عمومی را به خود جلب کرد. به زعم نگارنده روند بردگی و فرودستی زنان در خاورمیانه روندی تدریجی، طویل و خاموش را تجربه کرد و حضور داعش تنها کاتالیزوری بود که این روند را به در آورد و از بخت بد حادثه، تمام فلاکت زنان بر پیشانی داعش خورد.

 

 

شمشیر دولبه ی جنگ و زنان

یکی از مهمترین وقایعی که همواره در گذشته و حال بر موقعیت و نقش زنان تاثیر گذاشته، وقوع جنگها بوده است. وضعیتی که از سال 2011 گریبانگیر خاورمیانه و به طور خاص تر سوریه شده است. سوریه ای که تاکنون درگیری های بی رحمانه اش چند صد هزار کشته بر جای گذاشته و نیمی از جمعیتش سرگردان و آواره گشته اند. در حالیکه تجاوز، قتل و به بردگی کشیدن زنان و دختران در دول بحران زده و جنگ زده خاورمیانه بخشی از واقعیت موجود است، در عین حال شاهد خیزش، فعالیت و تحرک زنان به طرق مختلف نیز هستیم. همین امر موجب می شود جنگ را علی رغم تمام پیامدهای جبران ناپذیری که دارد، فرصتی برای زنان بدانیم تا با حضور در عرصه جایگاهی برای خود تعریف کنند و این حضور تا حدود زیادی فضای مردانه ی جنگ را می‌شکند. لیلا الشامی نویسنده و فعال سوری- انگلیسی در این باره می‌نویسد: « زنان سوری در ابتدای شروع ناآرامی ها در این کشور نقش مهمی در اعتراضات خیابانی و فعالیت رسانه ای بازی کردند. به گونه ای که دو مورد از بزرگترین سازمان های اعتراضی توسط زنان پایه گذاری شد.» این شرایط جدید علی رغم تمام مشکلاتی که به باور اورد، به زنان قدرت، اعتماد به نفس و دایره انتخاب وسیع تری داد تا جاییکه اگر آن را با شرایط پیشین آنها مقایسه کنیم، می توانیم بگوییم که ساختار شکنی زیادی در ارتباط با ایفای نقش سنتی توسط زنان صورت گرفت. جنگ توانست در کنار تمام بحرانهایی که خلق کرد برای زنان میانبری ایجاد کند تا در مقایسه با شرایط قبل از جنگ، در فضای سیاسی و اجتماعی حضور یابند. بعنوان مثال پابه پای مردان سلاح در دست گرفتند و جنگیدند. شرایطی که در میان زنان کردی که علیه دولت اسلامی در سوریه جنگیدند بیش از سایر گروه ها خود را نشان داد. به نظر می‌رسد شرایط جنگی و تولد عنصری بنام آنومی در فضای بحرانی خاورمیانه اجازه داد زنان فارغ از هر گونه کنترلی، خلا خویش را به شکلی دیگر پر کنند. در واقع ناتوانی و حضور کمرنگ دولت و تشکیلات متمرکز دولتی و در یک کلمه مرگ امنیت خاورمیانه بعنوان شوکی بزرگ برای رگهای بسته ی فعالیت زنان عمل کرد. با این تفاسیر دولی همچون عراق و سوریه چه در صورت تغییر رژیم و چه در صورت حفظ موجودیت خویش، خواه ناخواه در آینده علاوه بر سایر گروه های دیگر، شاهد سهم خواهی زنان به انحا مختلف خواهند بود. زنانی که زخم های روحی و جسمی خویش را به آینده خواهند برد. حال تصمیم با دول مذکور است که با این زخم ها چگونه برخورد کنند. باید منتظر بود و دید که آیا صرفا به تزریق مسکن های کوتاه مدت اکتفا خواهند کرد یا حضور زنان در ساختار قدرت را خواهند پذیرفت.

 

** مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت ها،مقالات و مصاحبه های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاه های موسسه نمی باشد.

 

بخش اول این یادداشت:

https://iiwfs.com/islam-world/islam-world-notes-and-papers/848