راهکارهای زدایش بحران و الزامات دیالوگ های ایرانی-عربی برای «تفاهم پایدار» | بهمن دهستانی / کارشناس مسائل جهان اسلام

الزامات دیالوگ های ایرانی-عربی برای «تفاهم پایدار»  در مسائل جهان اسلام از محورهای مهم  زدایش و خنثی سازی ریشه ها و عوامل بحران در جهان اسلام است . نوشتار زیر به بررسی راهکارها و رهیافت هایی برای، «تفاهم پایدار» میان ایران و اعراب توجه کرده است:

درهم تنیدگی ها و وابستگی های تمدنی، فرهنگی، و حتی اجتماعی میان ایران و عرب آنچنان وسیع و ژرف است که هر لحظه «تفاهم» های متعارف و مألوف به هر دلیل دچار اختلال یا قطع شود، همزمان شکاف ها و سوء تفاهمات شدت می گیرد. یعنی صرف عدم رابطه و عدم اعتناء و گفتگو – حتی اگر دشمنی و تخاصم آشکاری هم میان ایران و عرب در میان نباشد – عین شکاف و تشکیک خواهد شد علاوه برآنکه اقتضائات ژئوپلتیک هم بر ضرورت گفتگوهای منطقه ای در سطوح و قالب های متنوع تأکید می کند. به رغم گسل های رو به ازدیاد میان ایران و عرب در سالیان اخیر و برچیده شدن  و ناکام ماندن بیشتر تماس ها و گفتگوهای دارای قدمت خصوصا بعد از سال 2011م و تغییر توازنات منطقه ای در پی التهابات کشورهای عربی، دغدغه ها و تلاش ها با هدف احیای گفتگوهای حقیقی میان ایران و عرب خاموش نشده است. اخیرا نیز و در طول فصل جاری، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با همکاری چند مرکز دانشگاهی و حوزوی برجسته، سلسله جلساتی را با همین عنوان در تهران، قم و برخی دیگر از شهرها آغاز کرد و اعلام گردید قرار است دبیرخانه ای دائمی هم برای آن تدارک دیده شود که حرکتی متمایز به نظر می رسد.

چنانچه شهر یزد شاهد گردهمایی برخی اندیشکده ها و شخصیت های مرجع اسلامی بود. در بیروت نیز نشستی با مشارکت دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه و برخی موسسات پژوهشی ایرانی و لبنانی برگزار شد که در رسانه های عربی منطقه هم تا حدودی انعکاس یافت و به میزان تمایزاتی که توانسته بود نسبت به سایر گردهمآیی های مشابه در گذشته فراهم آورد مورد توجه برخی محافل و صاحبنظران عرب قرار گرفت. 

این تلاش ها و تماس های جدید، ارزشمند و ضروری که اولین در نوع خود نیست و در گذشته نیز به اشکال و عناوین و قالب های دیگری تجربه شده است شاید از معدود فرصت ها و دسترسی های شکل گرفته ما برای احیای گفتگوهای حقیقی جهت نیل به «تفاهم پایدار» با جهان عرب باشد. زیرا تلاش گسترده و سازماندهی وسیع برخی طرف های منطقه ای برای ایجاد و تحمیل انزوا بر جمهوری اسلامی از رهگذر “ایران هراسی” یا “شیعه هراسی” هر روز ابعاد پیچیده تری به خود می گیرد و زمینه های پرحاصل را می خشکاند و پل ها و زیرساخت های مهم روابط دیرینه و سالم را خراب و محدود می سازد در حالی که از کیفیت و مزیت های روابط رسمی دیپلماتیک با جهان عرب به مرور کاسته می شود. ایران، انقلاب اسلامی و تشیع هیچگاه در زیست و باورها، خویش را بی نیاز از دیالوگ با محیط پیرامونی و همزیستی مسالمت آمیز و هم افزا ندانسته اند و حتی بر آن اشتیاق داشته اند چرا که در حرکت و توسعه و الهام بخشی خود هماره از منابع و سنت ها و ارزیابی های فلسفی و معرفتی و فقهی تغذیه کرده اند و در این راستا جنبش های اجتماعی و سیاسی مختلفی را در سطح منطقه شکل داده اند و این تغذیه فکری و کنش های نظری و عملی، جهان زیست های متعدد و راه حل های متنوعی را بوجود آورده است که می توان از آن برای کمک به رشد و ثبات منطقه یعنی مهمترین نیاز موجود استفاده کرد و دیگران را به تأمل پیرامون آن فراخواند. این مهم رجوع به گستره وسیع نخبگان و اندیشمندان و صاحبنظران ژرف اندیش را که در واقع منابع جوشان این قدرت و ارکان نجاح هر نوع گفتگو، تفاهم، تقریب و تسالم اند را گریزناپذیر ساخته است اما شاید هنوز نتوان ادعا و اثبات نمود که ظرفیت های دانشگاهی، حوزوی و حتی خارج از این مراکز به درستی احصاء و استفاده شده است.

عدم تصدی گری رسمی و واسپاری بخشی از دیالوگ ها با جهان عرب به ظرفیت های نخبگانی و مستقل در واقع روابط و تماس ها را به کانال صحیح خود هدایت می کند زیرا حیات و تعایش تمدنی و فرهنگی ملت ها هیچگاه خالی از این ارتباطات و علاقه مندی ها نبوده است و در عین حال شائبه و حساسیت های ورود بخش های رسمی و دوائر حکومتی را ندارد و لذا باید از قواعد طبیعی اجتماعی و مدنی و نیز برخی تجارب جهانی در این مسیر سود جست. به میدان آوردن شخصیت ها و مراکز مرتبط دانشگاهی، حوزوی و نخبگانی و حمایت از آنها برای پیشبرد دیالوگ با جهان عرب، آنان را وادار به تولید نظریه و فکر، طراحی مدل، تأمین امکانات و رفع کاستی های احتمالی خواهد نمود. علاوه برآنکه گام پیمودن در مسیر پیچیده روابط بین الملل و نیز ارتباطات انسانی در دوران حاضر، بدون بکارگیری دانش ها و پژوهش های مرتبط خسارت بار خواهد بود.

بر این مبنا گشودن میدان ها برای بخش ها و چهره های غیردولتی عملا نیاز به ایجاد ساختارها و سازمان های جدید و حجیم و اضافی ندارد و در عین حال به مرور از این بستر، هم شخصیت های مرجع و پرنفوذ در منطقه ساخته و نمایان خواهد شد و هم کانال های دانشگاهی و علمی و دینی بر بستری غیرسیاسی و غیرامنیتی استوار خواهد شد که در حادترین شرایط نیز می توانند به حفظ تماس ها کمک کنند. تجارب گذشته دائم به ما گوشزد می کند عدم ارتباط و تماس موثر با شخصیت ها و مراکز منتقد سیاست ها و برنامه های ما در منطقه عربی از عمده ترین کاستی های رایج در دیالوگ های ایرانی-عربی در ادوار پیشین است. گفتگو با همفکران و هواداران خوب است و ضرورت های ویژه خود را دارد اما آنچه اکنون نیاز ما است و بدون آن کاهش سوء تفاهمات و گشایش در وضع موجود ممکن نیست، عدم تماس و گفتگوی جدی با منتقدان است. ضمن آنکه نمی توان از ارتباطات قابل توجهی حتی با مجموعه های موثر غیرمنتقد اما کم اعتناء به ایران نام برد. “ایران” و “جهان عرب” با هر تعریفی از آنها دربرگیرنده و دارنده گستره ای از فرصت های انسانی هستند. گفتگوهای ایران با جهان عرب نیازمند اتصال فرصت های متنوع انسانی به یکدیگر است و طبعا انحصار و تصویب و تعیین افکار و سلایق مجاز به ارتباط با همسایگان عرب پیشرفت ما را در این حوزه کند و محدود می کند. همچنان که از “توسعه پایدار” به عنوان یکی از ضرورت های حتمی عبور جوامع از مشکلات ملی یاد می شود و حتی اهداف توسعه هزاره توسط ملل متحد مورد توجه قرار می گیرد؛ “تفاهم پایدار” نیز می تواند یکی از تعاریف و مدل های قابل طرح و بررسی برای عبور منطقه خاورمیانه و غرب آسیا از شکاف های جاری باشد. مفهوم متواضعانه تری نسبت به “تقریب” یا “تعاون” که تنها احیای گفتگوها میان ایران با جهان عرب را مد نظر دارد.

منابع:

1. مجموعة من الباحثین، العرب وإيران: مراجعة في التاريخ والسياسة، الدوحة، المركز العربي للأبحاث ودراسة السياسات، 2012
2. کشک، أشرف محمد، العلاقات الخليجية الإيرانية الواقع وآفاق المستقبل، منامة، مركز البحرين للدراسات الإستراتيجية والدولية والطاقة، 2014
3. جوادی آملی، عبدالله، روابط بین الملل در اسلام، قم، مرکز نشر اسراء، 1391
4. موثقی، سید احمد، اندیشه اصلاح و راهبرد وحدت و همبستگی در جهان اسلام، قم، بوستان کتاب، 1394