تحلیل تطبیقی: میانمار، سوریه نیست/ مریم قهرمانی

 

تحلیل تطبیقی: میانمار، سوریه نیست

مترجم: مریم قهرمانی

 

بسیاری از تحلیل گران و مفسران ژئوپلتیک، شباهت های فراوان و ارزشمندی را میان بحران سوریه و بحران میانمار بیان داشته اند. اما تفاوت های میان این دو کشور، به اندازه شباهت های آنها از اهمیت بسزایی برخوردار است.

شباهت ها

تمرکز ویژه روی شواهد بروز یافته مبتنی بر آتش افروزی و دامن زدن عربستان سعودی، متحد آمریکا، بر ستیزه جویی های راخین، ایالت غربی میانمار، قرار گرفته است. افراد جنگ طلب که شامل افراد مسلح تحت رهبری و کمک های مالی از کشورهای خارجی هستند، دربرگیرنده اقلیتی ناچیز از جمعیت روهنگیا هستند.

درحالیکه اشاره به ماهیت تامین مالی توسط کشورهای خارجی در تلاش برای همکاری با اقلیت روهنگیا در میانمار ضرورت دارد، فهمیدن این امر نیز ضرورت دارد که این ستیزه جویی ها در چه نقطه ای به طور دقیق با برنامه های بزرگتر عربستان سعودی و نهایتا برنامه های حامی مالی آن یعنی آمریکا همخوانی و تناسب دارند.

شباهت دیگر بیان شده توسط تحلیلگران، استفاده از پیش قراولانی است که توسط ایالات متحده و اروپا تامین مالی شده و تحت عنوان سازمان های غیردولتی (NGOها) فعالیت می کنند. این سازمان ها شامل سازمان های بزرگتر مانند سازمان عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر، هم چنین سازمان هایی در خود میانمار می شود که توسط موقوفه ملی دموکراسی (NED) و سازمان های متعدد تابع آن مانند موسسه بین المللی جمهوری خواهان (IRI)، موسسه ملی دموکراتیک (NDI)، خانه آزادی، وسسه اوپن سوسایتی و آژانس آمریکایی توسعه بین الملل (USAID)  تامین مالی می شوند.     

این سازمان ها عمدا قصد کنترل گزارشات، آتش افروزی بیشتر به جای آرام کردن اوضاع، و ایجاد مستمسک برای مداخله وسیع تر و مستقیم تر در بحران رو به وخامت میانمار توسط کشورهای غربی را دارند.

بااینحال، تحلیلگران و مفسران نبایند به همین بسنده کنند. باید تلاش و کوشش برابر برای آشکارسازی پشت پرده دولت میانمار صورت گیرد؛ اینکه چه کسی به آنها در به قدرت رسیدن در انتخابات 2016 کمک کرد، چه کسی شبکه های سیاسی آنها در سراسر کشور را در دهه های گذشته ایجاد کرده است، و اینکه نقش اقدامات آنها در طرح های غربی صورت گرفته برای آینده نزدیک این کشور، چیست.

تفاوت ها

دولت سوریه به دنبال ایجاد و حفظ منافع ویژه محلی است که توسط متحدانی چون شوروی سابق یا روسیه امروز، ایران، و تا حدی چین (در این روزها) پشتیبانی می شود.

ایالات متحده و متحدان عربی آن به ویژه عربستان سعودی- از سال 2011 در مرزها و در سرزمین سوریه به منظور صریح براندازی حکومت سوریه و تقسیم آنچه که از این ملت باقی می ماند بین رژیم های وابسته و نیروهای نیابتی تحت کنترل واشنگتون، لندن و بروکسل، به ایجاد مناقشه و جنگ دست زدند.

در میانمار، در حالیکه ایالات متحده و شرکای سعودی آن در حال برافروزی آتش ستیزه میان مردم روهنگیا بودند و هستند، اما این ایالات متحده بود که برای چندین دهه شبکه های سیاسی رژیم حاکم فعلی میانمار را با آنگ سان سو چی ایجاد کرد. آنگ سان سو چی تماما ساخته گزارشات رسانه های غربی، سرمایه گذاری و حمایت مالی کامل غربی ها و نمایی ساختگی برای فریب عمومی درباره ماهیت واقعی، ملی گرا و حتی قاتل از وی بود.

 گزارشی از کمپین برمه در سال 2006 با عنوان “شکست مردم برمه” نشان می دهد که چگونه تقریبا تمامی جنبه های دولت فعلی برمه، توسط حمایت های مالی و سیاسی غرب خلق شده است. (توجه: ایالات متحده و بریتانیا همچنان میانمار را با نام دوران استعماری توسط بریتانیا- آن یعنی “برمه” نام می برند).

این گزارش مسئله پشتیبانی های مالی و سیاسی ایالات متحده در میانمار را با جزئیات بیان می دارد:

“احیای دموکراسی در برمه یکی از اولویت ها در اهداف ایالات متحده در منطقه جنوب شرق آسیا است. به منظور دستیابی به این هدف، ایالات متحده به طور مداوم از فعالان دموکراسی و تلاش های آنان هم در داخل و هم در خارج از برمه حمایت می کند… توجه به این نیازها نیازمند انعطاف پذیری و خلاقیت است. برخلاف چالش های بوجود آمده، سفارتخانه های ایالات متحده در رانگون و بانکوک و همچنین چیانگ مای به شدت در برنامه ها و اقدامات حمایت از دموکراسی فعال هستند. ایالات متحده همچنین از سازمان هایی مانند موقفه ملی دموکراسی، موسسه اوپن سوسایتی و اینترنیوز حمایت می کند که در داخل و  خارج از منطقه در دامنه ای وسیعی از اقدامات برای ترویج دموکراسی فعالیت دارند. رسانه ها و بنگاه های خبری وابسته به ایالات متحده، کار تامین و ارائه اخبار و اطلاعات به مردم برمه را انجام می دهند. برنامه های ایالات متحده همچنین بورسیه هایی برای کار روی آینده برمه را برای دانشجویان و اساتید برمه تامین می کند. ایالات متحده، خود را به ایجاد دموکراسی در برمه متعهد دانسته و بکارگیری از ابزارها برای کمک به فعالیت های دموکراسی در این کشور را ادامه خواهد داد.”

این گزارش 36 صفحه ای شامل برنامه های ایالات متحده و اروپا با جزئیات کامل می شود؛ از ایجاد و تامین مالی رسانه ها گرفته تا سازماندهی احزاب سیاسی و ایجاد راهبردهای مبارزات انتخاباتی، دادن بورسیه های خارج از کشور برای تلقین و آموزش به یک طبقه کامل از نیروهای نیابتی سیاسی برای بهره برداری از آنها در آینده برای تبدیل کشور به یک کشور وابسته. عملا تمامی جنبه های زندگی در میانمار مورد هدف قرار گرفته و در طول چندین دهه توسط شبکه های مورد حمایت غرب و میزان قابل توجهی از سرمایه گذاری کشورهای خارجی از میان رفته است.

شواهد مشابه نشان می دهد که بسیاری از گروهای “بودیست” به اصطلاح ملی گرا نیز از روابط نزدیک با منافع ایالات متحده و اروپا بهره برده و نقشی مهم و حیاتی در به قدرت نشاندن یانگ یان سوچی داشتند.

علاوه بر این، بسیاری از مقامات در دولت یانگ سان سوچی از کسانی هستند که به خرج ایالات متحده آموزش دیده اند. گزارشات در خصوص بحران کنونی روهنگیا توسط په مینت، وزیر اطلاعات دولت وقت، ساخته می شود.

در گزارشی در سال 2016 در میانمار تایمز تحت عنوان “چه کسی کیست؟: کابینه جدید میانمار” مشخص شد که په مینت در آموزش های برگزار شده به خرج وزارت خارجه ایالات متحده شرکت داشته است. در این گزارش آمده است:

“یو په مینت، پزشکی با مدرک از موسسه پزشکی، پس از 11 سال شغل خود را تغییر داده و به عنوان روزنامه نگار در بنیاد رسانه ای یادبود هندوچین در بانکوک کسب مهارت کرده و سپس به عنوان نویسنده، چندین رمان نوشته است. وی در “طرح بین المللی نوشتن” در دانشگاه آیوا در سال 1998 شرکت کرده و سردبیر The People’s Age Journal شد. مینیت در سال 1949 در ایالت راخین متولد شده است.”

در اسناد دیپلماتیک منتشرشده از ایالات متحده در ویکی لیکس مشخص شد که بنیاد رسانه ای یادبود هندوچین بنیادی است کاملا از طریق واسطه های معروف و نام آشنای وزارت امورخارجه ایالات متحده تامین مالی می شود. در مطلب ارائه شده به نام “مرورکلی سازمان های رسانه ای برمه در شمال تایلند” چنین آمده است:

“دیگر سازمان ها، برخی با چشم اندازی فراتر از برمه، نیز به عنوان گزینه برای فرصت های مطالعاتی و آموزشی برای روزنامه نگاران برمه اضافه شدند. به عنوان مثال بنیاد رسانه ای یادبود هندوچین، در سال گذشته دوره های آموزشی را برای گزارشگران آسیای جنوب شرقی برگزار کرد که دربرگیرنده شرکت کنندگانی از برمه نیز بود. تامین کنندگان مالی اصلی برنامه های آموزش روزنامه نگاری در این منطقه عبارتند از موقوفه ملی دموکراسی، موسسه اوپن سوسایتی و دولت ها و خیریه های اروپایی دیگر.”

بسیاری از NGOهای میانماری وابسته به ایالات متحده که ظاهرا با دولت سوچی مخالفت دارند، در حقیقت، همانند بسیاری از اعضای دولت فعلی، فارغ التحصیلان همان برنامه های سرمایه گذاری شده توسط آمریکایی ها هستند.

در اصل، تفاوت اولیه میان میانمار و سوریه در این است که درحالیکه ایالات متحده در حال آتش افروزی در سوریه است تا حکومتی به دور از دسترسی و نفوذ خود را براندازی کند، اما در میانمار ایالات متحده در حال سوءاستفاده از دو عامل برای کنترل کشور میانمار است- از یک طرف در حال افزایش ستیزه جویی در میانمار بوده و از طرف دیگر یک نهاد سیاسی بازیچه در میانمار ایجاد کرده است.

 

 

فراتر از تحلیل تطبیقی

کمک به خوانندگان در درک جنبه های گوناگون بحران کنونی در میانمار به واسطه تطبیق این بحران با جنبه های گوناگون مناقشه در جریان سوریه می تواند آموزنده باشد. بااینحال، نتیجه گیری های کلی درباره پیامدهای مناقشه میانمار با این فرضیه ساده می تواند باشد که این بحران نیز تکرار تلاش های غرب در سوریه است که همچنان ادامه دارد.

درحالیکه ایالات متحده به دنبال تجزیه و تخریب کامل کشور سوریه است، تلاش های آن در میانمار به ایالت غربی راخین تمرکز یافته که به دلیل وضعیت جمعیتی میانمار با احتمال کم گسترش مواجه است.

این بحران دقیقا در جایی است که کشور چین برای پروژه “یک کمربندی، یک جاده” خود (OBOR)، بندری دریایی در سیتوه، راخین مرکزی، و پروژه های جاده، ریل و خط لوله سرمایه گذاری کرده است که احتمالا به سمت مرز چین و نهایتا کونمینگ گسترش می یابد.

اپوزوسیون به شکل NGOهای وابسته به پول وزارت خارجه ایالات متحده، یا خشونت تحت حمایت پنهان ایالات متحده و واسطه های آن، در تلاش هستند که به صورت سیستماتیک پروژه های زیرساختی چین در سراسر جهان، همچنین در میانمار را تخریب کنند. سد های ساخته شده توسط چین در میانمار توسط شبکه هایی از NGOهای وابسته به ایالات متحده مورد مخالفت قرار گرفته اند، گروه های جنگ طلب متهم به وابستگی به ایالات متحده به پروژه های چین در سراسر میانمار حمله ور شده و بحران کنونی راخین توسط ایالات متحده در هر دو طرف تحریک می شود؛ اما همه اینها می تواند به عنوان پیش زمینه ای برای استقرار نیروهای غربی در داخل میانمار، کشوری که مرزهای مستقیم با چین دارد، مفید فایده واقع شوند.

استقرار نیروهای آمریکایی- در هر ظرفیتی- در مرزهای چین یکی از اهداف بلند مدت سیاست گذاران ایالات متحده بوده است. از گزارش های زمان جنگ ویتنام پنتاگون تا گزارش پروژه 2000 برای قرن جدید آمریکایی، تا “بازسازی دفاع آمریکا”، تا سیاست “ثقل گرایی به آسیا”ی هیلاری کلینتون وزیر سابق خارجه ایالات متحده، همگی یک زمینه موضوعی مشترک دارند که محصور و محدودسازی چین یا به واسطه دولت های وابسته به واشنگتون یا به واسطه آشوب در تمام محیط پیرامون چین است.

واضح است که طرح آمریکایی در سوریه و میانمار، شبکه ها و تاکتیک های مشابه را بکار گرفته که هر دو مناقشه برای راهبردی بزرگتر و جهانی تر مناسب سازی می کند. بدون شک زمینه های مشابه از هر دو مناقشه بروز می کنند. بااینحال، آنچه که در مناقشه های سوریه و میانمار تفاوت دارد نیز به همان میزان اهمیت دارد. تحلیلگران و مفسران باید به دهه ها سرمایه گذاری اروپایی ها و ایالات متحده توجه داشته باشند که دولت فعلی میانمار را بر مسند قدرت قرار داده است. باید به ماهیت دقیق بی ثبات سازی محدود به ایالت راخین میانمار در مقابل بی ثبات سازی گسترده در سوریه توجه داشت. هم چنین یکی از نقاط لازم به توجه، شناسایی انگیزه های پشت پرده طرح های ایالات متحده در میانمار است.

 

منبع: گلوبال ریسرچ

 

 

** مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت ها، مقالات و مصاحبه های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاه های موسسه نمی باشد.