بنیان های داخلی و آینده نقش قطر در نظام بین الملل | دكتر علی اصغر زرگر / كارشناس مسائل خلیج فارس

بنیان های داخلی قطر

کشور قطر به عناون کشوری با 11586 کیلومتر وسعت دارد، اگرچه مرز آبی آن 563 کیلومتر است و جمعیتی هم در حدود 2120000 نفر دارد که صرفا 225 هزار نفر از آن ها بومی هستند و 1700000 نفر خارجی یا غیر بومی هستند. قطر از نظ نفت کشوری غنی است که حدودا 25 میلیارد بشکه نفت، ذخیره نفتی قابل استخراج دارد و 25 تریلیون متر مکعب هم ذخیره گاز دارد. این کشور کوچک از نظر منابع زیرزمینی بسیار غنی است و لذا از نظر سیاست خارجی 4 در سالی گذشته با توجه به ثروت هنگفتی خود توانسته است سیاست خارجی فعالی را در منطقه در پیش بگیرد.

به نظر می رسد که مؤلفه های داخلی سیاست خارجی از نظر ژئوپلیتیک است. از نگاه قطر باید امنیت در حوزه خلیج فارس حفظ شود و وضعیت موجود حفظ گردد، چون بخش مهمی از نفت و گاز این کشور از طریق تنگه هرمز صادر می شود. ولی در عین حال مؤلفه ایدئولوژیک هم وجود دارد. یعنی سیاست خارجی قطر خالی از مؤلفه ایدئولوژیک نیست، بلکه مذهب سنی که در مقابل مذهب شیعه قرار دارد، بخشی از مؤلفه سیاست خارجی است. اما در این زمینه مانند عربستان نیست که این موضوع برای قطر خیلی مؤلفه پر رنگی باشد. ولی شکی نیست که قطر نظرش بر این است که هم کیشان خودش یا مذهب سنی را با سیاست خارجی خودش مطرح کند. علاوه بر این مؤلفه نفت و گاز که عامل قدرتمندی است و ستون فقرات سیاست خارجی قطر است. اهرم دیگری هم وجود دارد که آن اهرم نرم است که همان رسانه الجزیره است که توانسته خیلی فعالانه از این سیاست خارجی در منطقه و در جهان پشتیبانی کند. لذا حول محور عامل نفت و گاز به عنوان ستون فقرات این کشور اشت و در بخش سیاست نرم که به کشور الجزیره مربوط می شود، توانسته است این سیاست را توجیه کند و مخاطبان زیادی داشته باشد و لذا این سیاست را تشویق کند.

قطر از نظر تئوری تعهداتی را نسبت به مردم خود دارد تا  دموکراسی و آزادی و شرافت را در داخل به اجرا در آورد. اما همان قطر یک دولت موروثی است و دولتی انتخاب شده نیست. لذا در این جا شکی وجود ندارد که این دولت موروثی با تحولاتی که در خاورمیانه وجود دارد، دشمنانی را در داخل پیدا خواهد کرد. علاوه بر این ها امروزه حتی در بعضی از مقالات و در اینترنت، سازمان ملل و حقوق بشر انتقاداتی را نسبت به سیاست داخلی قطر عنوان کرده اند. در مورد مسائلی مانند سیستم حقوقی تبعیض آمیز و حقوق کارگران انتقاداتی وجود دارد. گاهی مواقع حتی انتقاداتی در مورد حقوق بشر شده بود. این ها چالش ها می تواند وضعیت داخلی قطر را به خطر اندازد. ولی تاکنون با توجه به اهرم قدرتمند مالی و کنترلی که قطر داشته هنوز گزارش های زیادی در باب این انتقادها منتشر نشده است. دوحه اخیرا اعلام کرده که در پی برگزاری انتخاباتی برای شورای محلی خود در سال 2013 است. ولی باید در نظر داشته باشیم که این انتخابات بیشتر به شکل صوری انجام می گیرد و این که دولت قطر بخواهد خیلی سریع مسائل را حل کند، وجود ندارد. نوع دموکراسی و آزادی همان طوری که در کشورهای دیگر خاورمیانه هم هست در قطر نیز به همین شکل است و دولت قطر چنین سیاستی را در پیش گرفته است. ولی پروسه دیرپایی است. اما با این حال این طور به نظر می رسد که چون قطر کشور کوچکی است، کنترلش از هر کشور دیگری راحت تر است.

نفوذ و حضور اقتصادی قطر در کشورهای غربی

نفوذ و حضور قطر در اروپا و کشورهای غربی به پای کشوری مثل کویت نمی رسد. کویت کشوری است که سیاست اقتصادی خود را به صورت صدور سرمایه به کشورهای اسکاندیناوی و اروپا و… تعریف کرده است. اما قطر بیشتر سعی کرده است توسعه درون گرا انجام دهد و بنابراین بخش مهمی از سرمایه گذاری های خود را به توسعه داخلی اختصاص داده است. اما شکی نیست که قطر در سرمایه گذاری هایی ، سهیم است. گفته می شود که کشورهای کویت، عربستان، قطر و امارات 7 درصد کل تولید ناخالص آمریکا را به خودشان اختصاص داده اند. لذا قطر در این سرمایه گذاری ها سهیم است. همچنین حدود 5 سال پیش زمانی که سهام در آمریکا دچار بحران شد، نام قطر هم وجود داشت و قطر نیز در این قضیه متضرر شد. شکی نیست قطر سرمایه گذاری های زیادی وجود داشته و بخشی هم در کشورهای دیگر، بانک ها و جاهای دیگر سرمایه گذاری می کند. اگر شما سیاستی همگام با سیاست آمریکا داشته باشید، مانند این است که با حداقل دو عضو دیگر شورای امنیت هم همگام هستید. در مجموع اگر سیاست های قطر را بررسی کنیم سیاست این کشور سیاستی نیابتی از جانب آمریکاست.

افزایش نقش فرامنطقه ای

قطر نقش فرا منطقه ای ندارد. قطر در عربستان ،سوریه، لبنان و عراق سیاست هایش با شکست مواجه شد. یکی از علت های شکست سیاست های عربستان در منطقه خاورمیانه این است که مجبور شد از اهرم قدرتمند نفت علیه ایران و در بخش دیگر هم به نحوی علیه مسکو استفاده کند.لذا در حال حاضر در حال عقب نشینی هست.
قطر در نظام بین المللی نمی تواند نقش فرا منطقه ای بازی کند. هر چند در رابطه با ورزش علی رغم همه توطئه ها و افرادی را خریدند و رشوه دادند، انتقادات زیادی وجود دارد. چه از نظر ورزش و چه از نظر جنگ نرمی که بتواند در منطقه نفوذ کند. در واقع قطر محدودیت های بی شماری دارد و به نظر نمی آید که به طور فرا منطقه ای بتواند کاری را که عربستان انجام میدهد را در منطقه انجام دهد.

آینده نقش قطر در نظام بین الملل

قطر کشوری است که خواه ناخواه یک سری محدودیت هایی دارد. در زمینه نفت، مهم ترین شرکای صادرات نفت و گاز قطر، کشورهای ژاپن، کره جنوبی، هندوستان و سنگاپور هستند.  قطر مقدار کمی از نفت خود را به چین صادر می کند در این بین کشوری که بومی هایش تنها 225 هزار نفر هستند ( اگر اسرائیل را هم در منطقه حساب کنیم جمعیتی حدود 6 تا 7 میلیون نفر تا چند سال پیش داشته و شاید اکنون با مهاجرین و سایر جمعیت ها بیشتر شده باشد.) ضعف دارد. هر چند قطر در حال تقویت خود و جایگاه در منطقه بوده است. شکی نیست که قطر رسانه قدرتمندی در منطقه  دارد و و افکار و تفاسیر با نگرش خاص خود را  پخش می کند و این امر یک عامل مهم نرم  و پتانسیل و پشتیبان قدرتمند برای اجرای سیاست خارجی آن است و می تواند در مقابل دشمنان قدرتمندی در آینده چه در صحنه خاورمیانه و چه در صحنه بین المللی از خودش دفاع کند. همچنین  قطر خواه ناخواه در حوزه خاورمیانه چه بعضی مواقع اختلافاتی با آمریکا دارد و به نظر می آید که قطر از سیاست های ضد آمریکایی هم در منطقه حمایت کرده است، ولی در مجموع موازی با سیاست های آمریکا پیش می رود، بنابراین سیاست نیابتی دارد. یعنی قطر در سایه و زیر چتر آمریکاست.

اگر چه گاهی  رگه هایی از مخالفت قطر با سیاست های خارجی آمریکا وجود دارد و ولی بیشتر سیاست های قطر در منطقه خاورمیانه، سیاست های نیابتی است. قطر در منطقه خاورمیانه همان راهی را در پیش گرفته است که عربستان و دیگر کشورها مانند عربستان دارند و همگام با سیاست های این کشورها پیش می رود. در مجموع می توان گفت که سیاست های خاورمیانه ای قطر سیاست هایی نیابتی از جانب آمریکا و عربستان سعودی است. چنانچه در مورد مسئله اسرائیل، قطر اولا به راحتی پایگاه نظامی در اختیار آمریکا قرار داده است و در ثانی اجازه بر پایی یک مرکز تجاری اسرائیلی را از سال 2008 یعنی قبل از جنگ 2008 غزه، داده است. اگرچه این مسائل آشکارا نیست، اما اسرائیل با قطر بیشتر از سایر کشورهای عربی در ارتباط است، که این موضوع نشان دهنده این است که سیاست های خارجی قطر در خاورمیانه همگام با سیاست های آمریکاست و در مخالفت با آن نیست.