بحران های ژئوپلیتیکی جهان اسلام/ سخنرانی دکتر محسن رضایی/ دبیر محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام

 

بسمه تعالی

متن سخنرانی دکتر محسن رضایی، دبیر محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام

در مراسم اختتامیه همایش بین‌المللی بحران‌های ژئوپلیتیکی جهان اسلام

25 ابان ماه 1395

بسم الله الرحمن الرحیم.

حسبنا الله و نعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر

خوشحال هستم که در جلسه اساتید، مهمانان گرانقدر از کشورهای اسلامی و دانشجویان پرافتخار ایران اسلامی شرکت کردم و تشکر میکنم از برادر ارجمند دکتر صفوی که در یک موقعیت مناسبی این همایش را ترتیب دادند. ان شاء الله که هم دانشگاهها و هم مسئولان کشور و جهان اسلام از این همایش استفاده کنند.

خیلی صریح  سراغ اصل مطلب می‌روم که ژئوپلیتیک سنتی که بیشتر بر پیوستگی مکانی و ابزار سخت در کسب قدرت منطقهای و جهانی توجه داشت و به سرزمینهای پیوسته با ارتباطات دریایی، استفاده از کشتیهای نظامی و تجاری یا نیروی دریایی و زمینی و در دهههای اخیر یا سده‌‌ی اخیر از قدرت بازدارندگی موشکی و هستهای به عنوان مهمترین ابزار بهرهبرداری از فضای ژئوپلیتیک جهان استفاده میکرد، تحولاتی در دهههای اخیر صورت گرفته است که  هم در سیستمهای ژئوپلیتیک و هم در فضاهای جغرافیایی بههم پیوسته ژئوپلیتیکی و هم در ابزار بهرهبرداری، تحولاتی بهوجود آوردند. مناطق از هم گسسته امروز میتوانند از طریق بسترهای سایبری، مجازی و همچنین تاثیر اندیشه و باورهای مشترک مانند تعلقات دینی و همکاریهای اقتصادی، محیطهای جدیدی از تعاملات یا سیستمهای جدید ژئوپلیتیکی را بنا بگذارند. به همین ترتیب ابزار نرم بهجای ابزار سخت در بسترهای جدید نقش آفرینی، در کسب قدرت در فضاهای ژئوپلیتیکی تاثیرگذار هستند. جهان اسلام قادر است که با استفاده از فضای سایبری، شعارهای الکترونیکی و با تکیه به هویت اسلامی و همکاری اقتصادی خود مناطق از هم گسستهی خویش را به یک سیستم ژئوپلیتیک تبدیل کند.

جهانی که به جای نفت میتواند یک نقش سازندهای را با کمک قدرتهای بینالمللی در ساختن جهانی نو از خود ارائه کند. تاثیر شعارهای الکترونیکی اگر از تاثیر خطوط کشتیرانی در فضاهای ژئوپلیتیک سنتی در تجارت و ایجاد قدرت بیشتر نباشد، کمتر نیست. باوجود درگیریهای شدیدی که امروز مناطق ژئوپلیتیکی جهان اسلام را فراگرفته است ولی جهان اسلام بیشترین ظرفیت بالقوه برای تبدیل شدن به یک سیستم بههم پیوسته اقتصادی و سیاسی را در دل خود دارد.

نقطهی عظیمت این رویداد مهم ژئوپلیتیکی در بغل گوشِ کشور ما ایران قرار دارد؛ یعنی در منطقهی آسیای جنوب غربی که چشمانداز ایران 1404 در 15 سال پیش براساس نظریه همکارانه در این منطقه و البته بهطور مستقل شکلگرفته است.

در جهان اسلام ما سه منطقهی ژئوپلیتیکی داریم؛ منطقهی مرکزی یا آسیای جنوب غربی که شامل خاورمیانه، آسیای مرکزی، قفقاز و شبه قاره هند، افغانستان و پاکستان میباشد. منطقهی غربی جهان اسلام، شمال و غرب آفریقا. منطقهی شرقی جهان اسلام، آسیای جنوب شرقی.

هر تحولی که در منطقهی مرکزی یعنی آسیای جنوب غربی اتفاق بیفتد میتواند مناطق دیگر ژئوپلیتیکی جهان اسلام را تحت تاثیر قرار دهد. نوعی نقش هارتلند را در جهان اسلام در بغل گوشِ ما داریم که البته محور این هارتلند کشورهای ایران، مصر، عربستان و ترکیه است که کانون این تاثیرگذاری را میتوانند داشته باشند. نکته مهم دوم این است که منطقهی آسیای جنوبی غربی ضمن اینکه غرب و شرق جهان اسلام را به یکدیگر متصل میکند از طرف دیگر قدرتهای چین، هند، روسیه و اروپا را به یکدیگر متصل میکند و به دلیل حضور آمریکا در خلیج فارس، اقیانوس هند، دریای مدیترانه و دریای سیاه، آمریکا را نیز به تعامل با این منطقه کشانده است.

به تعبیر دیگر منافع جهان اسلام از منطقهی مرکزی ژئوپلیتیک اسلامی عبور میکند، منافع قدرتهای بزرگ نیز از همین منطقه عبور میکند. بنابراین منطقهی آسیای جنوب غربی، هم چهارراه سیستم ژئوپلیتیکی اسلام است، هم چهارراه یکی از ژئوپلیتیکهای مهم بین المللی است. به همین دلیل است که در منطقه آسیای جنوب غربی ما هم منازعات و رقابتهای داخلی جهان اسلام را میبینیم هم منازعات و رقابتهای بینالمللی را مشاهده میکنیم. این دو در این منطقه روی هم افتاده است. البته منازعات نوع سومی هم که بین قدرتهای بین المللی با کشورهای منطقه مثل آمریکا و ایران هست هم را ما در اینجا مشاهده میکنیم لذا منطقهی آسیای جنوب غربی به پرحادثهترین منطقهی ژئوپلیتیکی دنیا تبدیل شده است.

 نکتهی سوم در منطقهی مرکزی جهان اسلام کمربند طلایی وجود دارد که کشورهای ایران، عراق، سوریه و افغانستان را به هم متصل میکند. چین را به مدیترانه متصل میکند، شرق به غرب و  روسیه را به اقیانوس هند متصل میکند. این کمربند طلایی محل منازعه کشورهای بزرگ منطقه و قدرتهای جهانی واقع شده است. اگر ملاحظه بفرمائید طی 15 سال اخیر همهی دعواها روی همین کمربند و همین محور مواصلاتی است. منازعه آمریکا و روسیه با اینکه در کریمه و اوکراین بوده -در مرز منطقهی جنوب غربی آسیا بوده – ولی به سوریه کشیده شد و وارد این منطقه شد. روسیه برای دسترسی به آبهای آزاد مدیترانه و گسترش تجارت و امنیت خود و آمریکا برای ادامهی دکترین پانصدسالهی صلیبی در کنترل جهان اسلام در این منطقه با روسیه روبروی همدیگر قرار گرفتهاند.

منازعه درونی؛ ترکیه قصد شکستن عبور از این کمربند برای رسیدن به انرژی خلیجفارس را دارد، عربستان قصد شکستن این کمربند برای حضور در سوریه و لبنان را دارد و ایران هم قصد حفظ همپیوندی با سوریه و لبنان و فلسطین و عراق را دارد. این انگیزهها  و این رویکردها باعث شده که ما به جای همکاری به منازعه کشیده شویم. سوال این است که آیا نمیشود پارادایم منازعه و رقابت را  تبدیل به همکاری کنیم؟

آیا نمیشود به این منازعات درونی پایان بدهیم تا بلکه بتوانیم منازعات بیرونی را هم کنترل و مدیریت کنیم؟ انگیزه و منافع کشورهای منطقه از طریق همکاری بهتر و بیشتر به دست میآید تا از طریق خصومت و درگیری.

 ما سرنوشت ترکیه را داریم مشاهده میکنیم؛ از این برگشتی که کرد چه نتیجهای گرفته است؟ و در آینده مشاهده خواهیم کرد با این رویکرد خصومتآمیز، عربستان به کجا خواهد رسید؟ لذا همکاری بیشتر از منازعه و رقابتهای چالشآمیز میتواند به این کشورها کمک کند.

جهان اسلام در حال گذر به یک عقلانیت جمعی است که به این مسئلهی مهم توجه کند و بتواند رفتار درستی را در منطقه برای خودش تنظیم کند.  حال موانع چیست؟ حکومتهای استبدادی و تصمیمگیریهای  متاثر از قدرتهای بینالمللی خارج از منطقه موجب تاخیر طولانی در این گذر عقلانی گردیده است. بالاخره جهان اسلام این حوادث را پشت سر میگذارد. اما چرا بیست سال دیگر؟ چرا سیسال دیگر؟ این گذر عقلانی را که جهان اسلام به نتیجه برسد باید یک همگرایی در این منطقهی ژئوپلیتیک به دست بیاورد، بالاخره این اتفاق خواهد افتاد. مثل جنگهای جهانی اول و دوم که در اروپا صورت گرفت و بعد اینها به نتیجه رسیدند به یک اتحادیه اروپا و به اروپای واحد کشیده شدند. این حتما در منطقهی ما هم اتفاق میافتد اما این گذر عقلانی دارد طولانی میشود. یک دلیلش حکومتهای استبدادی در منطقه است، نظم سیاسی درون کشورهای منطقه است که استبدادی است و دلیل دیگر دخالتهای خارجی از بیرون صورت میگیرد.

ایجاد یک قدرت بینالمللی ناشی از یکپارچگی دینی و اعتقادی در کنار منافع اقتصادی مشترک، مهمترین بستر جهان ژئوپلیتیکی یا سیستم ژئوپلیتیکی اسلامی است.

در جهان اسلام نقشی که نماز و خانهخدا و قرآن میتواند در یکپارچهسازی جهان اسلام و کربلا ، نجف و زینبیه در یکپارچگی شیعه میتواند داشته باشد، قادر است مناطق سهگانهی ژئوپلیتیکی جهان اسلام را به یک سیستم ژئوپلیتیکی تبدیل کند.

 اما نقش ایران؛ ایران به دلیل موقعیت کمنظیر ژئوپلیتیکی در منطقهی آسیای جنوب غربی، منابع انسانی و مرزهای  سیاسی با چهارده – پانزده کشور منطقه و دسترسی به اقیانوس هند و خلیج فارس و دریای خزر و مهمتر از همه یک نظام سیاسی پایدار و با ثبات و قدرت نظامی برتر در منطقه میتواند نقطهی آغازگر ساماندهی به یک نظم و سیستم ژئوپلیتیکی در منطقه باشد. در این نقشه ملاحظه میکنید که این کمربند طلایی که در حقیقت مرز چین را به دریای مدیترانه وصل کرده از سمت چین، افغانستان، ایران، عراق و سوریه، در حقیقت شرق و غرب جهان را در کوتاهترین فاصله میتواند به هم وصل کند. این همان مدل جادهی ابریشمی است که چینیها هم به دنبال آن هستند.

 ایران با پنج زیر سیستم در منطقهی آسیای جنوب غربی در تعامل است؛ آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه، خلیج فارس و پاکستان و بیشترین ظرفیت ایفای یک نقش همگرایی قوی در منطقه را دارد. نقش ایران و شیعه در کمربند طلایی در ایجاد یکپارچگی اسلامی در منطقهی آسیای جنوب غربی و متعاقب آن در جهان اسلام منحصر به فرد است.

حوادث و بحرانهای اخیر که همه در این منطقه صورت گرفته است برای این است که از ایجاد یک منطقهی ژئوپلیتیکی همگرا جلوگیری شود. و از طرف دیگر ایرانهراسی، شیعه هراسی در جهان اسلام و اسلام هراسی در سطح بین الملل، اجازهی شکلگیری در منطقه و در سطح بینالملل را به جهان اسلام نمیدهد. و اینها جز سیاستهای برنامهریزی شدهایست که درست در جهت همین موقعیت طبیعی ما و جهان اسلام در آسیای جنوب غربی وجود دارد.

تحریم علیهی ایران برای ناتوانسازی نقشِ ایران در برعهدهگرفتن تشکیل منطقهی آسیای جنوب غربی هست که دنبال میشود.

اما راهبردهای ما چیست؟ اولین مسئله این است که ما باید قوی بشویم. ما بدون قوی شدن نمیتوانیم این نقش مهم را در جهان اسلام ایفا کنیم و مهمترین مسئله در قوی شدن این است که ما در اقتصاد ایران و گسترش تجارت با کشورهای منطقه نقش فعالی ایفا کنیم. ما شهید میدهیم در عراق و سوریه، ترکیه دارد تجارت میکند. خوب این یک تناقض آشکار است. ما اینگونه قوی نمیشویم، ما زمانی قوی میشویم که بتوانیم در اقتصاد عراق، در اقتصاد سوریه با کمک همدیگر خودمان را از بیرون از منطقه تا آنجایی که امکان دارد به خودکفایی برسانیم. اگر همراه کمکهای نظامی ما، کالاهای تجاری ما، صادرات ما، واردات ما با این کشورها پیوند برقرار کند میتوانیم یک نقش موثر در ایجاد این منطقهی ژئوپلیتیکی ایفا کنیم.

مسئله دوم مدیریت درست روابط خارجی ایران در منطقه و بینالملل است. ما باید بین سیاست منطقهای و سیاست بینالمللی ایران توازن برقرار کنیم. شما دیدید که در حالی که مذاکرات ایران با قدرتهای بینالمللی بهبود پیدا کرد؛ رابطه ایران با ترکیه و عربستان بههم خورد. چرا باید این رابطه بهم بخورد؟ چرا نباید دولتمردان ایران به نحوی سیاست خارجی ایران را تنظیم کنند که اگر رابطه ما با قدرتهای بین الملل؛ یعنی بیرون از این ژئوپلیتیک بهبود پیدا میکند ما در درون خودمان هم انسجام مان باید بیشتر شود. مسئله سوم سیاست نه شرقی و نه غربی ایران است. در قبال قدرتهای مجاور منطقهی آسیای جنوب غربی. ما نمیتوانیم بیش از حد با یکی از این قدرتها به گونهای منافعمان را پیوند بزنیم که خودمان را وارد منازعات آن قدرت با قدرتهای دیگر کنیم.

نکته بعدی ادامهی امنیتسازی در منطقه بدون ملاحظات مذهبی و قومی در چارچوب اسلامی است. همینکاری که الان برای آزاد سازی موصل با کمک برادران عزیز اهل سنت درست شده است. حشد الشعبی اهل سنت هم الان راه افتاده خودشان شهرهایشان را در حقیقت آزاد میکنند. بنابراین ایران میتواند محور امنیتسازی در منطقه باشد البته مشروط به اینکه ما از همهی اقوام و مذاهب استفاده کنیم و آنها را مشارکت دهیم.

موضوع دیگر این است که ما بر همگرایی اقتصادی منطقهای باید تاکید کنیم از پول مشترک گرفته تا بازار مشترک گرفته که نمیخواهم وارد این موضوعات شوم.

 پایان دادن به اختلافات از طریق دیپلماسی، دیپلماسی باید جدی گرفته شود. سرکوب عوامل بحرانزا مانند تکفیریها بدون مسامحه، از سر راه برداشتن عواملی که تن به دیپلماسی نمیدهند، اخلال میکنند در ایجاد این نظم ژئوپلیتیکی اخلال به وجود میآورند.

فعال کردن کشورهایی مانند مصر در منطقهگرایی که میتواند توازن بین ایران و عربستان و ترکیه را بهوجود بیاورد. ما چهار کشور اگر با هم بیشتر همکاری کنیم، بهتر میتوانیم نظم منطقهای را به دست بیاوریم.

از جمله عواملی که از نظر من از سر راه برداشته شود مسئلهی وهابیت است که کمتر از تکفیریها نیست. وهابیت الان یک نقش بسیار تخریبی در ایجاد این نظم ژئوپلیتیکی جهان اسلام ایفا میکند. یعنی عربستان با ایفای نقش ضدِ بازی و ضدِ همگرایی عمل میکند و این بزرگترین خدمت به اسرائیل و آمریکا است که ایجاد یک منطقه ژئوپلیتیک را به تاخیر میاندازد. انگار که عربستان مامور شده که اجازه ندهد این وحدت و همگرایی در جهان اسلام بهوجود بیایید و یک ژئوپلیتیک جهان اسلام شکل بگیرد.

 امیدوار هستم که همهی ما کمک کنیم این مسیری که باید طی کنیم تا وحدت جهان اسلام برسیم فراهم شود. خوشبختانه رهبر بزرگوار انقلاب ما امروز پرچمدار وحدت، پرچمدار پیشرفت، صلح و امنیت در منطقهی جهان اسلام است.

والسلام علیکم و رحمه الله برکاته.