بحران های ژئوپلیتیکی جهان اسلام/ سخنرانی دکتر محمدجواد ظریف وزیر محترم امور خارجه جمهوری اسلامی ایران

متن سخنرانی جناب آقای دکتر محمدجواد ظریف، وزیر محترم امورخارجه ایران، اولین همایش بین المللی بحران های ژئوپلیتیکی جهان اسلام، 24 آبان ماه

بسم الله الرحمن الرحیم

لا حول و لا قوه الا بالله،  العلی العظیم، حسبنا الله و نعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر.برای بنده باعث افتخار وخوشبختی بسیار است که در محفل علمی و دانشگاهی که برای بررسی موضوع بسیار محوری چالشهای ژئوپلیتیکی جهان اسلام اندیشمندان را از داخل و خارج از کشور دور هم جمع کرده، در محضر شما بزرگواران باشم.

از برادر بزرگوارم جناب دکتر صفوی، (هم جناب دکتر یحیی صفوی و هم جناب دکتر حمزه صفوی) از برادر خوب و ارجمندم جناب آقای دکتر تهرانچی، از سایر دستاندرکاران این همایش مهم، بسیار سپاسگزارم برای کار بسیار خوبی که در این مقطع حساس و تاریخی عرضه شده است. همینطور به نوبهی خودم خوشآمدعرض میکنم خدمت مهمانان عزیز جمهوری اسلامی ایران که از سایر کشورها در این همایش حضور پیدا کردند.

آنچه که بنده در این محفل علمی خدمت شما تقدیم میکنم در فرصت کوتاهی که در خدمت شما هستم، بیشتر یک رشته دغدغههایی است نه مواضع سیاسی. برای اندیشیدن بیشتر همهی ما در حوزه‌ای که امروز حوزهی بسیار مهمی از تاثیر گذاری است.  اجازه بدهید با این نکته شروع کنم که مبنای تاثیر گذاری، درک صحیح است. بدون درک صحیح امکان تاثیرگذاری و امکان کنشگری فعال وجود ندارد و همین اقدام، همانطوری که جناب آقای دکتر حمزه صفوی هم الان مطرح کردند حرکت اول برای حل مشکل، فهم مشکل است. ما باید درک کنیم که در چه شرایطی قرار داریم. نکته دوم که به عنوان نکته ابتدایی میخواهم عرض کنم این است که در شرایط کنونی که ما در اصطلاح روابط بینالملل -حالا شما امروز هرچه میشنوید از ژئوپلیتیسینها میشنوید-یک مقداری هم از دیدگاه روابط بینالملل به قضایا بنگریم،آنچه که ما در دیدگاه روابط بینالملل به شرایط مینگریم و مینامیم شرایط دوران گذار است. در شرایط دوران گذار چالش و فرصت قابل تبدیل به یکدیگر است. هیچ چالش و فرصتی ایستا نیست. لذا اگر ما امروز فرصتی را برای خود تصور میکنیم این فرصت میتواند به چالش و حتی به خطر یا تهدید تبدیل شود؛ و اگر چالشی امروز داریم میتوانیم آن را تبدیل به فرصت کنیم؛ قابل تبدیل است. شرایط در جهان دو قطبی که جهان قبل از جهان در حال گذار بود، شرایط بسیار ایستایی بود. شرایط در جهان دو قطبی شرایط متصلب بود. امروز شرایط سیال است و لذا توان تبدیل تهدید به فرصت و متاسفانه فرصت به تهدید بسیار فراوان است.

نکته سوم که از همین قاعده میخواهم استفاده کنم این است که امروز ما چالشهایی داریم که چالشهای مشترک جهانی است، نه فقط چالشهای جهان اسلام یا مختصات مشترک جهانی است. به این دلیل میگویم ممکن چالش جهانی باشد ولی فرصت برای جهان اسلام باشد. یکی از این چالشهای جهانی یا شرایط جهانی تعدد بازیگران  است. آقای دکتر حافظنیا اشاره کردند به نکتهای جناب آقای دکتر لاریجانی مطرح کردند واقعیت تعدد و تکثر کنشگران در جامعه بینالمللی یک چالش عمده است. اما همین واقعیت یک فرصت جدید برای کشورهایی است که در شرایط متصلب قبلی نمیتوانستند به خوبی ایفای نقش بکنند. امروز کنشگران هم در صحنهی بینالمللی، هم در صحنهی جهان اسلام از دولتها فراتر رفتهاند. دیگر دولتها علیرغم همهی خاصیتهایی که دوستان ژئوپلیتیکدان بر آن اصرار دارند بازیگران انحصاری و کنشگران انحصاری در صحنه بینالمللی نیستند. امروز کنشگری در صحنهی بینالمللی ضرورت داشتن سرزمین را کنار گذاشته است. و لذا شما حتی بدون داشتن سرزمین میتوانید در ساحهی بینالمللی به یک کنشگر، نه کنشگراقتصادی بلکه حتی به یک کنشگر زایندهی امنیت و کنشگر ناامن کننده میتوانید تبدیل شوید و این یک مختصهی مهم شرایط کنونی بینالمللی است که برای ما میتواند اثر بسیار عمدهای در روابط ما در داخل جهان اسلام و در بیرون جهان اسلام داشته باشد. اینها در واقع مختصات جهانی، دوران در حال گذار است که هم دنیا را متاثر میکند و هم جامعه جهانی را متاثر میکند و ما را در جهان اسلام هم تحت تاثیر قرار میدهد. البته اگر بتوانیم تعریفی برای جغرافیای جهان اسلام داشته باشیم. چرا که امروز جغرافیای جهان اسلام، جغرافیای جهانی است. جهان اسلام در هر گوشهی جهان حضور دارد و میتواند موثر باشد که خود این هم، هم یک چالش جدید است و هم یک فرصت جدید.

آخرین نکتهای که من میخواهم به عنوان یک عامل در واقع به هم پیوندزنندهی شرایط جهانی و شرایط جهان اسلام خدمت شما تقدیم کنم این است که امروز در شرایط سیال همانند دورانهای گذار قبلی بازی و کنش، سرنوشتساز است. کنشگری در جهان کنونی میتواند در فاصلهی بین پر قدرت شدن، نهادینه کردن قدرت و اضمحلال و نابودی حرکت کند. تمام این مبتنی بر شناخت و درک صحیح است. شاید مهمترین چالش در جهان کنونی و در جهان اسلام شناخت صحیح توانمندیها و چالشهای ما و سایر کشورهای دنیاست، ما و سایر بازیگران است، ما و سایر کنشگران است. اگر بتوانیم درست تشخیص دهیم که شرایط به چه سمتی حرکت میکند با این تشخیص صحیح میتوانیم در فاصله بین نهادینه شدن قدرت تا اضمحلال قدرت را حرکت کنیم. شما مثال ببینید اگر فردی مانند صدام حسین بر اساس درک غلط، محاسبهی غلط با شناخت واقعیات متحول دوران گذار اقدامی میکند میتواند به نابودیاش بیانجامد. از طرف دیگر اگر قذافی هم با درک غلط از شرایط دوران گذار اقدامی در جهت پذیرش و تسلیم انجام میدهد آن هم میتواند به نابودیاش بیانجامد. یعنی در فاصلهی بین افراط و تفریط در جهان در حال گذار شما شرایطی را میتوانید بیافرینید که به نابودی بیانجامد. از میلوشویچ تا صدام تا قذافی شما همهی این شرایط را میتوانید به سادگی ببینید که چگونه اشتباه در محاسبه میتواند تاثیر بنیان شکن برای کنشگر در دوران در حال گذار داشته باشد. حالا اگر ما به این چالشهای کلی نگاه کنیم و بعد وارد چالشهای کنونی جهان اسلام شویم حتما چالشهای جهان اسلام یک مخلوطی از چالشهای درونی و چالشهای بیرونی است. اینکه ما دیگران را برای مشکلات خود سرزنش نکنیم به این معنا نیست که به مشکلات خارجی توجه نداشته باشیم. اینکه ولی ما دیگران را بشناسیم و مشکلات خارجی را بشناسیم نباید از مشکلات درونی جهان اسلام فرار کنیم و به آنها نپردازیم. واضح است که مشکلاتی که از خارج بر جهان اسلام تحمیل شده است مشکلاتی است که به شرایط کنونی در جهان اسلام دامن زده است. شرایطی که شاید افراط، تروریست ، اختلاف فرقهای، اختلافات ملی، اختلافات قومی برخی از نکاتش باشد. ضمن اینکه نکات دیگری هم در کنار این مشکلات به درستی و به جدیت قابل شناسایی است. اشغال خارجی، تحمیل، سیاستهایی که توسط قدرتهای بزرگ انتخاب شده بسیار راجع به آن بحث و گفتگو شده است. 

اما چالشهای درونی ما در جهان اسلام هم چالشهای سیاسی است هم چالشهای اجتماعی است و هم مهمتر از همه چالشهای گفتمانی است. چالشهای سیاسی ما ناکارآمدی دولت در اکثر کشورهای اسلامی در پاسخ دادن به خواستهای جامعهی مدنی آن کشور است. دولتها در بسیاری از کشورهای جهان اسلام نتوانستند به آنچه که وظیفهی ذاتی دولت بوده عمل کنند و بدون تلاش برای توجیه گری، علت اصلی نه علت خارجی، علت ایجاد کننده و حرکتهای افراطگرایانه پاسخی است به این ناکارآمدی دولت در اکثر کشورهای جهان اسلام برای تعیین حداقل خواستههای نه فقط اقتصادی، بلکه خواستهی هویتی مردم مسلمان که شاید یکی از مهمترین آنها ناکارآمدی در برخورد با رژیم صهیونیستی باشد. این ناکارآمدی دولت به معنای مفهوم دولتملت در جهان اسلام برای اینکه بتوانند چالش اساسی جهان اسلام که رژیم صهیونیستی است و غصب حقوق مردم فلسطین است را پاسخگو باشد به عنوان یک عامل ریشهای برای ایجاد حرکتهایی است که متاسفانه به دلیل آن چالش گفتمانی که عرض کردم به جای هدف گرفتن مشکل اصلی تبدیل شدهاند به یک حرکت افراطی که چهرهی اسلام را مشبح کرده است.  چالش هویتی و چالش ناکارآمدی در جهان اسلام چالش عمده ای است، همانطور که در ابتدا عرض کردم در صورتی که زمامداران جهان اسلام این چالش را به درستی بشناسند و به جای تلاش برای منحرف کردن آن، یک تصور غلطی یک توهمی امروز در برخی از زمامداران جهان اسلام وجود دارد که میتواند این چالش را به سمت خطرات غیر واقعی منحرف کنند. دعوای شیعه و سنی، دعوای عرب و عجم در واقع تلاشی برای منحرف کردن چالش ناکارآمدی به سمت دشمنان غیر واقعی است. چالش ناکارآمدی با توانمند کردن مردم در جهان اسلام محقق میشود. من به عنوان یک شهروند جمهوری اسلامی ایران افتخار میکنم که در جمهوری اسلامی ما این امکان را پیدا کردیم که با حضور مردم در صحنه، با تصمیمگیری مردم و با شناخت مردم بسیاری از چالشهایی که در کشورهای همسایه ما وجود دارد به همین دلیل استفاده از این چالش ناکارآمدی و تبدیل آن به فرصت، جمهوری اسلامی را در برابر تهدیدها، تحریمها و فشارهای خارجی در واقع تا حد قابل توجهی مصونیت بخشیدند. پیام امام راحل، پیام مردم و دیدگاه مقام معظم رهبری که بارها تکرار کردند که رای مردم حق الناس است.

من از همهی خواهران و برادران در جهان اسلام میخواهم این چالش در حال گذار فرصت است این چالش را تلاش نکنیم با بیراهه کشاندن، با منحرف کردن و با ارائهی آدرسهای غلط به یک چالش اساسی، به یک خطر، خطری که نه فقط در محدودهی جغرافیایی سوریه یا یمن یا عراق محدود میشود، نه فقط در محدودهی جغرافیایی جهان اسلام محدود میشود بلکه خطری است که بشریت تهدید میکند. خطر افراط، خطر فرقهگرایی، خطر تلاش برای منحرف کردن یک چالش فرصتساز به چالش امنیت برانداز. این را ما باید به آن دقت کنیم و این چالشها را به سمت راهحل و به سمت در واقع حل کردن مشکل پیش ببریم.

برای اینکه فرصت بنده محدود است با چند گذاره عرایضم را خاتمه میدهم. ما بپذیریم که کنشگر هستیم. بپذیریم که موضوع کنش دیگران نیستیم. این خود باوری فقط شعار نیست این یک واقعیت در جهان کنونی است. لذا پذیرش کنشگری، پذیرش اینکه ما عنصر تاثیرگذاریم، ما در جمهوری اسلامی این را باور کردیم معتقدم جهان اسلام هم باید این را بپذیرد. ما همان بازیگران غیر حکومتی را میتوانیم به ابزار قدرت تبدیل کنیم در صورتی که عاقلانه و بدون آدرس غلط عمل بکنند، کما اینکه امروز به حول قوهی الهی حزب الله عامل امنیت ساز قدرت آفرین در جهان اسلام است.

نکته دوم  یا گذارهی دوم این است که بپذیریم که چالشها قابل مدیریت هستند ولی نیاز به فکر جمعی و کار جمعی و کار مشترک دارند. ما باید به بحرانهایی که امروز جهان اسلام را تهدید میکند توجه ویژه داشته باشیم. بحرانهای مصنوعی را با بحرانهای واقعی اشتباه نکنیم. تلاش نکنیم با ایجاد بحران مصنوعی، بحرانهای  واقعی به فراموشی بسپاریم. خطر ناکارآمدی خطر تهدیدکنندهای است تلاش نکنیم با منحرف کردن توجهات به سمت شیعه، به سمت خطرسازی توهمی از یک کشور یا یک گروه در این منطقه یعنی ایران شیعه و دوستان عرب و دوستان همسایهی ما، توجه را از واقعیات منحرف کنند. ما باید ژئوپلیتیک وحدت را در برابر ژئوپلیتیک تفرقه، ژئوپلیتیک مقاومت را در برابر ژئوپلیتیک تسلیم، صلح را در برابر خشونت و اعتدال را در برابر خطر افراط و تفرقه قرار دهیم.

 

از توجه شما سپاسگزارم و سلام علیکم و رحمه الله