در سومین پیشنشست همایش بینالمللی «فلسطین، عدالت و نظم بینالملل» که روز سهشنبه، پانزدهم مهرماه، با موضوع «فلسطین، امنیتیسازی و حقوق بشر» بهصورت مجازی برگزار شد، آقای دکتر سیدحمزه صفوی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و مدیرعامل مرکز آیندهپژوهی جهان اسلام، به عنوان میزبان و آقای «میک والاس»، نماینده سابق ایرلند در پارلمان اروپا، و خانم دکتر سحر حمود، استاد جامعهشناسی دانشگاه لبنان، به عنوان مهمان به ایراد سخنرانی و تبادل نظر پرداختند.

در ابتدا، آقای میک والاس درباره نقش اروپا در بحران فلسطین سخن گفت. وی معتقد است اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن نقش مثبتی در این میان ایفا نکرده و در نسلکشی حاضر، عملاً همدست بودهاند. او با اشاره به ادامه تجارت ۲۷ کشور عضو با اسرائیل گفت: «این وضعیت تکاندهنده است. برخی کشورهای اروپایی سخنان خوبی میزنند، اما اقدام ضروری را انجام نمیدهند و هیچ تغییری ایجاد نکردهاند. آنها هیچ تلاشی برای توقف این نسلکشی نکردهاند.»
والاس به تظاهرات میلیونی هفته گذشته در ایتالیا اشاره و اظهار کرد: «حدود دو میلیون نفر از مردم برای حمایت از فلسطین به خیابان آمدند، اما طبقه سیاسی ما کاملاً مطیع امپریالیسم غرب و امپراتوری ایالات متحده است. اکثریت مردم اروپا همواره طرفدار مظلومان و علاقهمند به صلح و عدالت هستند، در حالی که طبقه سیاسی به منافع امپریالیسم غرب خدمت میکند که هیچ ارتباطی با صلح ندارد.»
وی افزود: «بسیاری از مردم اروپا از این که اجازه دادهاند چنین رویدادهایی رخ دهد، شوکه شدهاند و شاهد بمباران بیمارستانها، ساختمانهای مسکونی و هدف قرار گرفتن کودکان و زنان توسط اسرائیل هستند. اسرائیل با بهانههای مختلف مانع ایجاد هرگونه صلح میشود. آنها قصد دارند باقیمانده فلسطینیان در غزه را نیز از بین ببرند، زیرا پاکسازی قومی آنان هنوز تکمیل نشده است. تا زمانی که آمریکا و اروپا رهبری این روند را بر عهده دارند، اسرائیل همچون یک دولت تروریستی رفتار خواهد کرد.»
وی با اشاره به حمایت چنددهه اروپا از اسرائیل گفت: «اروپاییها از سال ۱۹۴۸ از صهیونیسم حمایت کردهاند. صهیونیسم یک پروژه استعماری شهرک سازی است که توسط اروپاییها و آمریکاییها آغاز شد. آنها در واقع میخواستند یهودیان را از اروپا خارج و در سرزمینی در خاورمیانه ساکن کنند؛ جایی که زمینهای دیگران را غارت کردند و دولتهای اروپایی از این اقدام حمایت کردند. اکنون نیز سرسپردگی اروپا به امپراتوری ایالات متحده آشکارتر از گذشته است و این یک مشکل واقعی است».
والاس با بیان این که «تا زمانی که طراحان این پروژه حضور دارند، صلحی در غرب آسیا برقرار نخواهد شد»، ایده راهحل دو دولتی را «مزخرف» خواند.
در ادامه، دکتر صفوی با تشکر و تأیید سخنان والاس، پرسید: «برای متوقف کردن این نیروها چه میتوان کرد؟ چه در سطح دولتی، روشنفکری، دانشگاهیان و چه مردم عادی؟»
والاس در پاسخ گفت: «افراد مختلف باید درک کنند که سیاستهای موجود چیزی را تغییر ندادهاند. در واقع، سیاستمداران نمیخواهند وضعیت تغییر کند، زیرا معمولاً از تداوم وخامت شرایط سود میبرند و منافع نظام سرمایهداری در غرب و سران قدرت برای آنان اولویت دارد، نه منافع مردم عادی. طبقه کارگر مدتهاست این را فهمیده است. برای تغییر نظر طبقه سیاسی چه باید کرد؟ پاسخ این است: باید هرچه سریعتر از شر آنان خلاص شویم، زیرا آنان به خواست مردم عمل نمیکنند.»
وی افزود: «ما در یک جهان تکقطبی زندگی میکنیم که آمریکا در رأس آن قرار دارد و برای همه قانون وضع میکند، اما این وضعیت تغییر خواهد کرد و بزرگترین تغییر باید توسط مردم ایجاد شود. ظهور چین یک تحول بزرگ است و موقعیت انحصاری امپراتوری ایالات متحده و سلطه دلار را که مدتها از آن بهره بردهاند، تغییر خواهد داد. قدرت دلار به آمریکا اجازه داده تا سیاستهای خود را بر بیش از ۴۰ کشور تحمیل کند، اما این قدرت با ظهور چین دگرگون خواهد شد.»
والاس با ابراز تأسف از نقش منفی اروپا در بحران غزه و فلسطین، گفت: «باور کنید صهیونیسم در درازمدت به پایان خود نزدیک میشود و در شرایط کنونی، هیچ صلحی در غرب آسیا وجود نخواهد داشت.»
دکتر صفوی با اشاره به سیاستهای چین در قبال اسرائیل پرسید: «دولت چین، اسرائیل را دروازهای بزرگ به مدیترانه میداند. آیا ممکن است چین در این شرایط، چالشی برای سلطه اسرائیل ایجاد کند؟»
والاس در پاسخ، از تداوم روابط تجاری چین با اسرائیل در دو سال گذشته ابراز ناامیدی کرد و گفت: «این یک مسئله بزرگ است. اگر چین میخواهد به وعدههای خود عمل و نقش مثبتی در ابعاد مختلف ایفا کند، نباید اسرائیل را به عنوان یک دولت تروریست تحمل کند.
چین اکنون قدرت آن را دارد که با اتخاذ موضعی قوی، تفاوت بزرگی ایجاد و از رفتارهای اسرائیل جلوگیری کند.»
وی افزود: «صادقانه معتقدم چین میتواند نقش بهتری ایفا کند. روابط تجاری با مراودات مالی همراه است و پولی که در این زمینه مبادله میشود، شخصی یا متعلق به مردم عادی نیست، بلکه پولی سازمانیافته است که توسط دولت اسرائیل و طرفهای سیاسی و مقامات اروپایی پشتیبانی میشود. اسرائیل این پول را به شیوهای بسیار دقیق مدیریت میکند تا با استفاده از رسانهها، سیستم شستشوی مغزی ایجاد کند.»
دکتر صفوی در ادامه پرسید: « آیا متفکران یا کشورهای همفکر میتوانند منابع مالی برای ایجاد سیستمی جهت جریان اطلاع رسانی آزاد جدا از استیلای صهیونیستی بر افکار عمومی کشورهای جهان فراهم کنند؟ عملاً چه پیشنهادی برای این فرآیند دارید؟»
والاس با تأیید نظر دکتر صفوی گفت: «درست است که آمریکاییها به طور خاص در این زمینه سرمایهگذاری کردهاند. آنها پول زیادی برای نفوذ بر رسانههای اروپا هزینه میکنند و همچنین سرمایهگذاری سنگینی در آموزش عالی و دانشگاهها انجام داده و سعی میکنند برنامههای درسی را تحت کنترل بگیرند. شاید رسانهها سالها مردم را فریب دادهاند و با هرکس که در مقابل آنان بایستد، مشکل دارند. حتی افرادی مانند من که درباره ایران، سوریه، لبنان و یمن و رویدادهای آنجا صادقانه سخن میگوییم، به شدت از سوی رسانههای ایرلند مورد انتقاد قرار میگیریم. رسانهها این صداقت را دوست ندارند، بنابراین از ما انتقاد میکنند. اما آیا رسانهها بر همه مردم پیروز میشوند؟ برای مثال، در ایرلند، مردم به تدریج متوجه میشوند که رسانههای جریان اصلی همیشه حقیقت را نمیگویند و اعتبار خود را از دست میدهند. با وجود سرمایهگذاری آمریکا برای کنترل این رسانهها، مردم کمتر تمایل دارند حرفهای آنان را باور کنند. البته برخی هنوز به آنان اعتماد دارند، مگر این که مردم بیشتر بیاموزند و بهتر درک کنند چه اتفاقی در حال رخ دادن است. نکته کلیدی اینجاست که رویدادهای غزه یک تغییر دهنده بازی بوده، زیرا رسانهها را نیز افشا کرده است. مردم میتوانند از طریق تلفنهای همراه خود ببینند که واقعاً چه اتفاقی در حال وقوع است.»
وی در پایان گفت: «در یک دنیای ایدهآل، افرادی با آگاهی و توانایی مالی داریم که در رسانههای مستقل سرمایهگذاری و حقیقت را منتشر میکنند. این عالی خواهد بود. درست است که ما پول کافی برای رقابت با آنان نداریم، اما خوشبختانه رسانههای مستعدی وجود دارند و افراد بیشتری دیدگاه متفاوتی نسبت به رویدادها پیدا میکنند. اگر از نظر مالی توانمند باشیم و روی رسانههای مستقل قویتر و گستردهتر سرمایهگذاری کنیم، این کار کمک بزرگی خواهد کرد، هرچند رسیدن به این هدف بسیار دشوار است؛ زیرا اغلب افراد دارای سرمایه، برای کسب سود بیشتر به سمت جریانهای قویتر جذب میشوند. در حال حاضر، رسانه یک فرآیند سیاسی است که در خدمت منافع سیاستمداران قرار دارد. بنابراین، به افرادی از دیدگاههای مختلف نیاز داریم تا در رسانهها مشارکت کنند و بدون ترس، آماده بیان حقیقت باشند».
در ادامه جلسه، دکتر سحر حمود به ایراد سخنرانی پرداخت و عنوان کرد: «منطقه ما در حال حاضر شاهد اقدامات نسلکشی است که به یک پدیده اجتماعی تبدیل شده و بسیاری از نخبگان و تصمیمگیرندگان در برابر آن ناتوان شدهاند. اگرچه کنوانسیونهایی وجود دارند که تعهداتی را بر دولتها و مسئولیتهایی را بر افراد تحمیل میکنند، اما تحمل نسلکشی نشاندهنده به رسمیت شناختن ضمنی این عمل است. آنچه امروز در فلسطین شاهد آن هستیم، نابودی فوری یک ملت نیست، بلکه طرحی هماهنگ با هدف نابودی بنیانهای اساسی زندگی گروه ملی برای ریشهکنی نهایی آن است. این فرآیند شامل اقداماتی چون گرسنگی، آوارگی و آزار و اذیت، و همچنین برچیدن سیستماتیک نهادهای سیاسی و اجتماعی، زبان، احساسات ملی، مذهب، آزادی، سلامت و کرامت است. بنابراین، این درگیری دیگر یک رویارویی موقت و محدود علیه غیرنظامیان نیست، بلکه یک تخریب اجتماعی گسترده است که توسط جاهطلبیهای ایدئولوژیک خاص هدایت میشود.»
حمود اظهار داشت: «صهیونیسم وارث طبقه کارگر یهودی است و مظهر یک ایدئولوژی سکولار که سیستمی خودبسته تشکیل میدهد و “خود” را مقدس میشمرد و به جایگاه سکونت الهی تبدیل میکند، در حالی که تمام “دیگران” را که خارج از حوزه تقدس قرار میگیرند، طرد میکند.»
وی با اشاره به حمایت آمریکا از اسرائیل گفت: «اسرائیل با پشتیبانی آمریکا موفق شده بسیاری از تخلفات و اقدامات غیرانسانی خود را مورد تأیید جهانی قرار دهد. ایالات متحده با موفقیت، آرمان آزادی فلسطین را به امنیتیسازی نهادینه کرده و آن را در هسته دستور کار نظام بینالملل، تحت پوشش گفتمان “امنیت” و مبارزه با تروریسم، از طریق نهادهای جهانی جای داده است.»
حمود افزود: «به عنوان اعضای جامعه دانشگاهی، باید از خود بپرسیم: چگونه میتوانیم این مفهوم را تأیید کنیم در حالی که با تحریفات عمیق اجتماعی و وجودی – به ویژه در مورد بُعد کرامت انسانی – مواجه هستیم؟ تمام طرحهای به اصطلاح صلح و حمایت از مردم فلسطین، چیزی بیش از شعارهای مبهم نیستند که دستورکارهای خاصی را پنهان میکنند که به فروپاشی نهادی، شکست دولت و اقدامات گسترده قتل و خشونت جنسی منجر میشوند – همانطور که در سومالی در سال ۱۹۹۲ مشاهده شد، زمانی که ایالات متحده مداخله خود را “بشردوستانه” نامید».
وی با اشاره به این که هیچیک از این نهادها واقعاً برای تضمین حقوق، حمایت، امنیت یا حاکمیت – نه در کوتاهمدت و نه در بلندمدت – تلاش نمیکنند، دلایل مختلفی را برای این موضوع برشمرد:
۱. امنیت باید به معنای رهایی از ترس و تهدید باشد، نه صرفاً بقا تحت سیاستهای قدرت و نظم تحمیلی – درکی که اساساً توسط رژیمهای اقتدارگرا رد میشود.
۲.برای دستیابی به امنیتیسازی، سه شرط اساسی باید رعایت شود:
* باید یک تهدید عینی وجود داشته باشد که بقای یک سیستم خاص را به خطر بیندازد. در این مورد، ما مشروعیت وجود موجودیت اسرائیل را رد میکنیم.
در ادامه، دکتر صفوی با اشاره به قطعنامههای متعدد سالهای گذشته میان اسرائیل، فلسطین و آمریکا که هیچکدام به نتیجهای برای پایان بحران منطقه منجر نشده، گفت: «چندین قطعنامه داشتهایم، اما مشکل چیست؟ آمریکا تمام تلاش خود را برای جلوگیری از اجرای هر قطعنامه و هر راهحل منصفانه در رابطه با وضعیت فلسطین و اسرائیل به کار برده و این یکی از بزرگترین مشکلات حل مناقشه است که برای روند صلح در منطقه مضر است. آمریکا ۴۵ بار از حق وتوی خود برای جلوگیری از صدور قطعنامه در سازمان ملل برای محکومیت اسرائیل یا الزام آن به رعایت اصول مسلم حقوق بشر استفاده کرده است. سؤال اینجاست که مشکل چیست؟ چرا چندین دهه تلاش برای یافتن راهحلی برای این چالش به نتیجه نرسیده است؟»
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، استفاده از یک چارچوب نظری توانمند برای توضیح این وضعیت امنیتی را برای درک مسئله و ارائه راهحل پیشنهاد داد و گفت: «در این چارچوب، نظریه ریچارد داوین جونز میتواند کمککننده باشد. داوین جونز نظریهپرداز مفهوم “رهایی” است. او رهایی را هدف نهایی امنیت میداند و امنیت واقعی را زمانی ممکن میداند که انسان از انواع تهدیدها آزاد شود؛ چه فیزیکی (مانند جنگ و خشونت) و چه ساختاری (مانند فقر، تبعیض، سلطه سیاسی یا فرهنگی). امنیت نه فقط به معنای دغدغه بقا، بلکه از طریق آزادی برای زندگی شایسته انسانی تأمین میشود».
* نهادی که به امنیت متوسل میشود باید از مشروعیت اخلاقی برخوردار باشد- چیزی که جنگهای قبلی ثابت کردهاند اسرائیل با توجه به وحشیگریاش، کاملاً فاقد آن است.
* پاسخ امنیتی باید متناسب با تهدید باشد و توسط بازیگری با نیت خالص انجام شود. با این حال، میدانیم اسرائیل نه تنها از نظر نظامی برتر است، بلکه از سلاحهای ممنوعه بینالمللی نیز استفاده میکند.
در پایان، وی با اشاره به نکات مختلف عنوان کرد: «ما با یک دشمن نامشروع، غاصب و فریبکار روبرو هستیم که نمیتوان به آن اعتماد کرد. ما همچنین با نهادهای حامی، مانند ایالات متحده و دیگران، روبرو هستیم که از نظر تاریخی به عنوان متجاوز، استعمارگر و استثمارگر منابع ملی عمل کردهاند».
به باور وی، کسانی که هنوز در مورد مسیر این تحولات شک دارند، میتوانند محتوای این سخنرانی را به عنوان مدرکی قانعکننده در نظر بگیرند که نشان میدهد آنچه در فلسطین اتفاق میافتد، ضد کرامت انسانی و ضد حقوق بشر است و اگر به حمایت از آزادسازی آن ادامه ندهیم، دیر یا زود این بحران به ناچار دامن همه را خواهد گرفت.
وی افزود: «در موضوع فلسطین و اسرائیل، سالهاست مذاکره و پیمان و قرارداد وجود داشته است. برای مثال، یاسر عرفات تمام عمرش را صرف مذاکره با اسرائیل کرد، اما در نهایت اسرائیل او را در اوج مذاکرات تحمل نکرد و از میان برداشت. مشکل این است که هر بار مذاکره به نتیجه میرسید، اسرائیل تصمیم به نقض آن میگرفت. اسرائیل به تعهدات و وعدههای خود عمل نمیکند و تنها سخن میگوید تا به اهداف خود نزدیک شود، سپس پیمان خود را میشکند. در واقع، چه تفاوتی بین شرایط گذشته و حال وجود دارد؟ معتقدم در شرایط فعلی، موانع جدی برای موفقیت هر پیشنهاد صلحی وجود دارد. امنیت و آزادی دو روی یک سکه هستند. قدرت یا نظم برای رسیدن به امنیت لازم است و امنیت تنها راه رسیدن به آزادی است».
دکتر صفوی تأکید کرد: «اگر میخواهیم صلح دائمی در منطقه داشته باشیم، مردم فلسطین به عدالت نیاز دارند، نه صلحی که با مجبور کردن بخشهایی از جامعه به پذیرش شرایطی خاص همراه باشد. شاید شما از این وضعیت حمایت کنید یا درگیر آن باشید. شاید آمریکا و برخی کشورهای غربی، اسرائیل را به دلیل کشتن هزاران نفر بیگناه محکوم نکردهاند و همواره ادعای آزادی دارند، اما اگر خواهان صلح دائمی و پایدار در آینده هستید، با این وضعیت نمیتوان به نتیجه رسید. باید به دنبال عدالت باشید. اگر به آن بیتوجهی کنید، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد و هیچ توافق و صلحی بین اسرائیل و فلسطینیان پایدار نخواهد بود. حتی اگر نام حماس از بین برود، دهها گروه جایگزین، راه حماس را ادامه خواهند داد، اگر مسئله به صورت ریشهای حل نشود».


