چه چیزی سیاست خارجی امروز ترکیه را پیش میبرد؟
مترجم:
مریم قهرمانی
چکیده
در سالهای اخیر، سه قضاوت کاملاً متفاوت درباره ماهیت سیاست خارجی ترکیه بیانشده است. این سیاستها در برههای از زمان با عنوان سیاستهای ایدئولوژی محور، توسعهطلبانه و بیپروا خوانده شد و توسط برخی دیگر محتاط، عملگرا و ریسک گریز. در پی حوادث پس از کودتای نافرجام و بعد از ترمیم روابط میان ترکیه و روسیه، تغییر محور ادعایی ترکیه، این بار از غرب به سمت ائتلاف با روسیه بر گفتمان سیاست خارجی ترکیه مسلط شد. تمامی این تصاویر ارائهشده از سیاست خارجی ترکیه در بهترین حالت میتواند تا حدی دقیق و در بدترین حالت کاملاً ناقص قلمداد شوند. یکی از کمبودهای مشترک در تمامی این مفاهیم و خصوصیات بیانشده از سیاست خارجی ترکیه در این است که این مفاهیم و خصوصیات تأکید بیشازحد بر یک بازیگردان مانند اردوغان و یا داوداوغلو دارند. با این حال اصلیترین صحنهگردان در سیاست خارجی ترکیه مخصوصاً در سالهای اخیر، نه جهانبینی شخصیتی خاص و نه هویت اسلامگرایانه حزبی بوده است. در عوض، الزامات ژئوپلیتیکی منطقه همراه با نگرانیهای سیاست داخلی ترکیه و چالشهای امنیتی، خطوط اصلی سیاست خارجی ترکیه را شکل داده است.
مقدمه
در عرض کمتر از یک سال سه قضاوت کاملاً متفاوت درباره ماهیت سیاست خارجی ترکیه ارائه شد. سیاست خارجی ترکیه در دوران نخستوزیری احمد داوود اوغلو، بهعنوان سیاست ایدئولوژی محور، توسعهطلب و بیپروا معرفی شد که موجبات بروز تنش میان ترکیه و قدرتهای منطقهای و بینالمللی را فراهم میساخت. با روی کار آمدن بن علی ییلدیریم، رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه و حزب عدالت و توسعه لحن آشتیجویانهتری به خود گرفتند. اردوغان در نطق معروف خود بیان کرد که ترکیه نیاز به کم کردن دشمنان و افزایش دوستان دارد. همین سخن بهعنوان معیار سنجش بازگشت سیاست خارجی ترکیه به سمت ریشههای محتاط، عملگرا، ریسک گریز و کمتر ایدئولوژیک شد و ترمیم روابط ترکیه با اسرائیل و روسیه در همین زمان به این خوانش اعتبار بخشید. اما اینروایت بهسرعت به نهایت خود رسید؛ مخصوصاً پس از کودتای نافرجام 15 جولای، انتقاد ترکیه از بیتفاوتی غربیها نسبت به این کودتا همراه با ارتقا سطح روابط با روسیه منجر به ظهور دوبارهی بحثی همیشگی درباره تغییر محور ادعایی ترکیه این بار از غرب به سمت اتحاد با روسیه شد. در صدر همه اینها، عملیات سپر فرات ترکیه در شمال سوریه –باهدف پاکسازی مناطق مرزی از حضور داعش و جلوگیری از اتصال یگانهای مدافع خلق کرد وابسته به پ.ک.ک به مناطق تحت کنترل خود- و تأکید بر پیوستن به هرگونه عملیات برای آزادسازی موصل نشان می دهد که ترکیه زمانی که منافع امنیت ملی خود را در خطر ببیند، نه قصد کاهش جاه طلبیهای خود در سیاست خارجی و نه لحنی آشتیجویانه در منطقه دارد. همین روند آخر بعدا با اظهار اردوغان در خصوص دکترین امنیتی پیشگیرانه جدید در مقابل تهدیدات داخلی و خارجی قوت گرفت. اردوغان در سخنرانی عمومی خود بیان کرد که ترکیه صبر نخواهد کرد که تهدیدات امنیتی به مرزهایش برسند. در عوض، کشور این تهدیدات را در هرکجا که بروز و ظهور یابند نگهداشته و با آنها مقابله خواهد کرد.
تمامی این تصویرسازی از ترکیه را میتوان در بهترین حالت، تا حدی دقیق و در بدترین کاملاً ناقص و نادرست دانست. یکی از کمبودهای مشترک در تمامی این مفاهیم و خصوصیات درباره سیاست خارجی ترکیه در این است که تأکید بیش از اندازه روی یکی از بازیگران، اردوغان یا داوداوغلو دارند.
با این حال اصلیترین صحنهگردان در سیاست خارجی ترکیه مخصوصاً در سالهای اخیر، نه جهانبینی شخصیتی خاص و نه هویت اسلامگرایانه حزبی بوده است. در عوض، الزامات ژئوپلیتیکی منطقه همراه با نگرانیهای سیاست داخلی ترکیه و چالشهای امنیتی، خطوط اصلی سیاست خارجی ترکیه را شکل داده است. و در حال حاضر، هدف کلی کاهش اثرات عوامل امنیتی منفی بحرانهای منطقهای بر ترکیه است.
انحراف قیامهای عربی: از مطالبات سیاسی تا جنگ های هویتی
در آغاز بهار عربی، مبارزات اصلی بر مطالبات سیاسی متمرکز بودند. اگرچه سخت اما ترکیه دارای طولانی ترین سابقه دموکراسی پارلمانی در حال اجرا در منطقه است و از اینرو قادر به ایجاد ارتباط میان مطالبات و آرمان های سیاسی و دموکراتیک مردم عرب بود. این حقیقت که برخی از گروه های تأثیرگذار در این اعتراضات اسلامگرا بودند، انگیزهای بیشتر برای حزب عدالت و توسعه جهت حمایت از این گروه ها و فرآیند تغییر را فراهم آوردند؛ با این اعتقاد که هویت های مشترک و مطالبات سیاسی موجبات ایجاد اساس و بنیان برای اقدام مشترک پس از آرام گرفتن منطقه را فراهم خواهند کرد.
همچنین ترکیه بر این باور بود که تغییر اجتنابناپذیر است و به شدت وزن سیاسی خود را پشت این قیامها قرارداد. ازآنجاییکه ترکیه این نبرد را در روابط دوتایی میدید، با پیشبینی رخداد نظم منطقهای جدید که ترکیه بتواند در آن نقش کلیدی ایفا کند، لحنی جامع و چشمانداز وسیعی منطقهای را اتخاذ کرد.
چهار عامل اصلی ترکیه را به سمت این فرضیات در سیاست خارجی سوق داد: اول قیام سوریه که حالت نظامی گرفته و در سالهای 2012 و اوایل 2013 تبدیل به جنگ تمام عیار داخلی شد. دوم کودتای مصر که در جولای 2013 رخ داد. هردوی این حوادث حاکی از امکان معکوس شدن موج تغییراتی بودند که به سواحل جهان عرب رسیده بودند. سوم خیزش دولت اسلام عراق و شام از سالهای 2013 و 2014 به بعد در سوریه و عراق بود؛ که موجب امنیتی شدن مجدد منطقه توسط جامعه بینالملل بهجای حمایت و تغذیه جریان های انتقال دموکراتیک نوظهور میشد. علاوه بر این، کشورهای منطقه برای دوقطبی سازی بیشتر قیامهای عربی و ایجاد خطوط و مرزبندیهای فرقهای و حتی سلب مشروعیت از جنبشهای اصلی اسلامگرایی و مطالبات آنها بهخوبی و با موفقیت از داعش بهرهبرداری میکردند. حملات و فعالیتهای داعش موجب بروز بحثهای بدبینانه در غرب و ایجاد رقابت برای سکولاریسم/ لیبرالیسم اجتماعی در مقابل دموکراسی شد و همین امر حمایت غربیها از قیامهای عربی در کل و گروه های مخالف سوری به صورت ویژه را کاهش داد. در نهایت، داعش یکی از مهمترین عوامل در جنبشهای کردی هم در عراق و هم در سوریه در کسب حمایت، مشروعیت و کمک بینالمللی و گسترش قلمرو تحت کنترل خود بوده است. مورد نمادین این موضوع، محاصره شهر کردنشین کوبانی در سوریه توسط داعش در سپتامبر 2014 و شکست آن توسط یگانهای مدافع خلق بود که با کمک ایالات متحده و پیش مرگه های کرد عراقی در اوایل 2015 صورت پذیرفت. پیروزی نهایی یگانهای مدافع خلق بر داعش در کوبانی، به آنها بهعنوان نیروی رزمنده توانمند علیه داعش در سطح جهانی اهمیت و مشروعیت بخشید. علاوه بر این، مبارزه کردها علیه داعش هم در عراق و هم در سوریه باعث برانگیخته شدن احساسات ناسیونالیستی کردها در منطقه و ظهور منطقه عمومی کردی در منطقه شد که داعش نقش مهمی در آن داشت. پ.ک.ک با سرمایهگذاری روی این احساسات و همدردی و مشروعیت بهتازگی ایجادشده در سطح بینالمللی همراه با دستاوردهای سرزمینی در شمال سوریه و یگانهای مدافع خلق در منطقه شنگال در شمال عراق، موقعیت چانهزنی شدیدتری در برابر ترکیه را اتخاذ کرده است.
شکل تعارضی مسئله کردها
با شکست روند امیدوارکننده صلح کردی و آغاز راهبرد جنگ شهری توسط پ.ک.ک در مناطق کردنشین شرقی و جنوب شرقی ترکیه با الهام از سوریه از جولای 2015، ترکیه امنیت ملی را بر ابتکارات سیاسی اولویت داده و سیاست منطقهای خود را از طریق منشور چالشهای امنیت ملی و امنیت داخلی به مشاهده نشسته است.
در حال حاضر هم پ.ک.ک و هم داعش، امنیت ملی ترکیه را تهدید میکنند. شکست روند صلح کردی در اواسط 2015 با مواجهه ترکیه با موج حملات داعش همزمانی داشت. روشن است که این حملات در ابتدا بهواسطه جنگ های داعش با کردها در سوریه و عراق ایجاد شدند. با حملات صورت گرفته در سوروچ، دیار بکر و ایستگاه قطار آنکارا، داعش در اصل گروه های کرد و چپ همراه با یگانهای مدافع خلق در سوریه را مورد هدف قرار داده و به همین دلیل مناقشه را به ترکیه کشانده و خطوط گسل قومی- فرقهای ترکیه بر هم زده است.
در حملات دیگر خود در داخل ترکیه مانند حملات سلطان محمد، خیابان استقلال و فرودگاه آتاتورک، داعش بیشتر توریست ها و دیگر مولفه های غیر ترک را هدف قرار داده است. در این حملات، داعش به خاطر پیوستن ترکیه به ائتلاف بینالمللی ضد-داعش، ایجاد پایگاه برای شرکای ائتلافی خود و حمایت کلی از مخالفان سوری، در اصل صنعت توریسم، اقتصاد و تصویر بینالمللی ترکیه را مورد هدف قرار داده است.
با نگاهی اجمالی به این دو دسته حملات صورت گرفته در ترکیه به نظر میرسد که داعش راهبرد خود را از حملات پراکنده به سمت حملات سیستماتیک در ترکیه تغییر داده است. این حملات در کنار مبارزه ترکیه علیه پ.ک.ک یکی از عوامل اصلی رادیکالیسم در ترکیه بوده و چالشهای امنیت ملی ترکیه را تشدید کرده است. این در عوض این چالشهای امنیت داخلی باعث ایجاد انشعابات/ چنددستگی مهمی در سیاست منطقهای ترکیه شده است.
افتراق اولویتهای ترکیه و ایالات متحده در منطقه
حال که احساس تهدیدات امنیتی در ترکیه از فعالیتهای پ.ک.ک- یگانهای مدافع خلق به بالاترین حد خود رسیده است، ایالات متحده و متحدان آن با حمایت و بهکارگیری سازمان خواهر پ.ک.ک یعنی یگانهای مدافع خلق در سوریه و جنگ با داعش، در حال تشدید نگرانیهای ترکیه هستند. همین دامن زدن به نگرانیهای ترکیه در صدر ماهیت در حال تغییر قیامهای عربی قرارگرفته است، که از پیش میان ترکیه و متحدان غربی آن فاصله ایجاد کرده بود. با ظهور داعش، تلاش های بینالمللی بهجای حمایت گروه های مخالف برای تغییر رژیم که مورد حمایت ترکیه نیز بود، روی مبارزه با این تهدید جدید یعنی داعش تمرکز یافت. این دو نقطه مغایر، علیالخصوص حمایت از یگانهای مدافع خلق/ سازمان پوششی نیروهای سوریه دموکراتیک (SDF)، موجب اصطکاک مداوم میان آنکارا و واشینگتن شده است.
برخلاف ناآرامیهای ترکیه، ایالات متحده ائتلاف خود با نیروهای سوریه دموکراتیک را حفظ کرده و از آن بهعنوان اصلیترین نیروی زمینی در آزادسازی منبیج استفاده کرد که همین امر یگانهای مدافع خلق را یک گام به سمت دستیابی به هدف غایی خود یعنی از میان بردن فاصله باقیمانده میان سرزمین خود در کوبانی و عفرین نزدیکتر کرد. همین گسترش نفوذ یگانهای مدافع خلق در شمال سوریه باعث شد تا ترکیه برای جلوگیری از این اتفاق، مداخله کند. تمامی این عوامل باعث شد تا روابط میان دو کشور دچار تنش شده و سطح اعتماد میان این کشورها کاهش یابد.
بنابراین، همین انتظارات برآورده نشده از رژیم های دوست برآمده در نتیجه قیامهای عربی، همراه با اعتماد روبهزوال میان ترکیه و متحدان غربی سنتی آن و همچنین چالشهای امنیت داخلی رو به افزایش موجب شده تا ترکیه بجای آنکه به دنبال ائتلافهای محکم و خوب باشد، بیشتر به دنبال موارد همکاری موقت، موضوع محور و جزئی باشد.
در این مرحله، ترکیه موفق به مشاهده مناقشه منطقه از یک منظر دوگانه شده است. در عوض اکنون میتواند جنگ های هویتی مواج و چالشهای سیاسی/ امنیتی داخلی خود را ببیند که به صورت موثری سیاست منطقهای ترکیه را به سیاستگذاری در شمال سوریه و شمال عراق محدود کرده است. و در هر دو زمینه، موضوع اصلی که ترکیه با آن در حال دست و پنجه نرم کردن است، مسئله منطقهای کردها و نزاع طلبی پ.ک.ک بوده و کشوری که رقیب اصلی ترکیه برای نفوذ بهحساب میآید، ایران است.
تعدیل ایران
تبدیل قیامهای عربی به جنگ های هویتی با حاصل جمع صفر که بدترین آنها در سوریه رخ داد، ترکیه و ایران را در مقابل هم قرارداد. زمانی که قیامهای عربی درباره مطالبات سیاسی- اجتماعی و اقتصادی- اجتماعی بودند، ترکیه آمادگی برخورد بهتری با آنها را داشت، اما ایران، با توجه به دههها سرمایهگذاری در گروه های هویت نیابتی و شبه نظامیان شیعه، آمادگی بهتری برای برخود با قیامهای عربی درست در زمانی داشت که این جنگ ها تبدیل به جنگ های فرقهای/ ایدئولوژیک شدند. برخلاف ترکیه، ایران شبه نظامیان شیعه باانگیزه و ایدئولوژیک و یا هویت های غیر دولتی را بهعنوان متحد از عراق تا یمن و از سوریه تا لبنان در اختیار دارد. همین امر به ایران در سیاست منطقهای پاهای توانمند داده است.
برای مقابله با نفوذ رو به رشد ایران، ترکیه به دنبال افزایش متحدان محلی و منطقهای است. در زمینه سوریه، ترکیه می خواست صبورانه با حمایت از نیروهای ضد ایرانی و مخالف اسد به اهداف خود دست یابد که موفقیت کمی در این رابطه کسب کرد. در عراق، ترکیه تلاش کرد تا نفوذ و اثرگذاری قابل توجه ایران بر این کشور را از طریق ائتلاف با دولت منطقهای کردستان (KRG) و مخصوصاً حزب دموکراتیک کردستان (KDP) و عربهای سنی محدود سازد. منطق ترکیه در جستجوی نقشی در عملیات موصل هم برای محدودسازی و کوتاه کردن دست ایران و متحد آن از تسلط دولت مرکزی بر سیاستهای عراق با ممانعت از هرگونه مهندسی دموگرافیک داخل و یا اطراف موصل و هم ممانعت از بهرهبرداری پ.ک.ک، با توجه به حضور آن در شنگال در غرب موصل، از عملیات احتمالی ایجاد هرجومرج است. در سطح منطقهای، سیاست خارجی توسعهطلبانه ایران، اصلیترین انگیزه برای عربستان سعودی و ترکیه برای کنارگذاشتن اختلافات و ایجاد روابط همکاری موقت برای مقابله یا نفوذ در حال افزایش ایران در منطقه است.
ترمیم روابط
اثر جمعی تمام عوامل ذکرشده، نوعی انزوای منطقهای و بینالمللی برای ترکیه در چند سال اخیر بوده است. در کنار دیگر عوامل مادی و مربوط انرژی، سیاست ترکیه مبنی بر ترمیم روابط با دشمنان قدیمی و جدید، اسرائیل و روسیه، به معنای شکستن این حصار انزوا و تا حدی بازگشایی دست ترکیه در سوریه و در ابعاد بزرگتر در صحنه جهانی است.
به نظر میرسد که در حال حاضر ترکیه بیشتر خودمحور، درگیر اتحادهای موقت و موضوع محور است. از نظر نهادی، هیچ تفاوتی در گرایش غربی و جهتگیریهای آن در ناتو وجود ندارد، اما سوالات و بررسیهای زیادی در خصوص جهتگیری سیاستهای ترکیه در امنیت خارجی آن وجود دارد. ترکیه دیگر وضوح دید در سیاست داخلی را بهاندازه رمان اوج خیزشهای عربی ندارد. انتظارات ترکیه مبنی بر اینکه نظم قدیم منطقه از بین رفته و با نظم نوین جایگزین خواهد شد، هم چنان برآورده نشده باقیمانده است. نظم قبلی از پایه و اساس متزلزل شده هنوز نظم نوینی در آن به ظهور نرسیده است. آنچه امروز منطقه در حال تجربه آن است را میتوان به دوره حکومت موقت تشبیه کرد، که تمام انواع اثرات جانبی منفی، چالش ها و تهدیدات برای کشورهای منطقه را ایجاد کرده است.
بنابراین افزایش تهدیدات ژئوپلیتیک همراه با رقابت یا ایران و صحنه سیاست داخلی آشوبزده در غیاب معماری امنیتی وضعیت موجود در منطقه، سیاست خارجی ترکیه را وضعیت واکنش قرارداده است. اینروند ادامه خواهد یافت. در این وضعیت منطقهای سیال و بحرانزده، مدیریت اثرات مخرب امنیتی تغییرات منطقه گوی سبقت را از دیگر موارد ربوده است.
منبع:
http://studies.aljazeera.net/mritems/Documents/2017/2/27/07844d10549849a4af305fbc575cdba8_100.pdf