چشم‌انداز روابط چین و سوریه در دوران پسااسد

مجید حیدری؛ پژوهشگر مسائل بین الملل

سقوط ناگهانی دولت سوریه، نقطه عطف مهمی برای منطقه، و قدرت‌های جهانی مانند چین رقم زد. چین که بیش از یک دهه از بشار اسد به‌طور دیپلماتیک و استراتژیک حمایت کرده است، با آینده‌ای نامشخص در روابط خود با سوریه روبه‌رو است. نتیجه سقوط دولت اسد می‌تواند نقش چین در منطقه را تغییر دهد و آن را وادار کند تا در فضای پیچیده و مبهمی از چالش‌های سیاسی، امنیتی و اقتصادی حرکت کند. چین که به‌ عنوان یک شریک کلیدی سوریه شناخته می‌شد، از نفوذ خود در سازمان ملل استفاده کرده و سرمایه‌گذاری‌هایی انجام داده است، اما در مقایسه با دیگر بازیگران منطقه‌ای در درگیری‌های نظامی کمتر دخالت مستقیم داشته است. در این زمینه، رویکرد چین به سوریه پس از اسد برای تعیین چگونگی جایگاه آن در یک محیط ژئوپلیتیکی در حال تغییر بسیار مهم خواهد بود، به‌ویژه در تعادل منافع خود برای حفظ ثبات منطقه‌ای و گسترش نفوذ خود در خاورمیانه.

با پایان یافتن حکمرانی خانواده اسد، جامعه بین المللی با این سوال دست و پنجه نرم می کند که در آینده چه چیزی برای سوریه پیش می آید؛ سوالی که نه تنها برای سوری ها، بلکه برای خاورمیانه و جهان خواهد بود. در حالی که غرب، قدرت‌های منطقه‌ای و دیگر بازیگران در خاورمیانه، بدون شک سیاست‌های خود را حول پویایی‌های در حال تحول شکل خواهند داد، باید به نقش یک بازیگر کلیدی مهم امروز، یعنی چین توجه داشت.

واکنش چین به تغییرات در سوریه به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی، با اصل طولانی مدت عدم مداخله در سیاست خارجی، بینش های مهمی را در مورد اینکه پکن به آینده دولت سوریه و تعامل آن با منطقه نگاه می‌کند، ارائه می دهد. برخلاف کشورهای غربی که از لحاظ تاریخی در درگیری‌های سوریه چه به‌طور مستقیم یا از طریق نیابت‌ها درگیر بوده‌اند، موضع چین مبتنی بر سیاست خارجی هدایت‌گر آن در احترام به حاکمیت ملی و اجازه به ملت‌ها برای تعیین مسیر خود، بدون دخالت خارجی خواهد بود.

سیاست خارجی چین از همواره تلاش داشته به احترام به حاکمیت سایر کشورها و تعهد قوی به عدم مداخله در امور داخلی تأکید کند. این رویکرد که در “پنج اصل همزیستی مسالمت آمیز” در دهه 1950 تثبیت شده است، سنگ بنای دیپلماسی چین باقی مانده است. بنابراین، جای تعجب نیست که پکن از دخالت مستقیم در جنگ داخلی سوریه خودداری کرده و ترجیح می‌دهد حمایت دیپلماتیک ارائه دهد و در عین حال فاصله خود را از رویارویی‌های نظامی که منطقه را درگیر کرده است، حفظ کند.

این اعتقاد اساسی که مردم سوریه باید عامل اصلی در تعیین آینده خود باشند، با جهان بینی گسترده‌تر چین همسو است، جایی که تصمیمات در مورد حکومت و رهبری باید در داخل کشور اتخاذ شود، نه با تحمیل خارجی. حمایت دیپلماتیک چین از سوریه عمدتاً بر دفاع از تمامیت ارضی کشور سوریه، حمایت از صلح و تشویق گفتگو بین همه طرف‌های داخلی متمرکز بوده است. در این زمینه، رویکرد چین به سوریه پس از اسد احتمالاً حول محور احترام به حق مردم سوریه برای شکل دادن به آینده خود، بدون دخالت در تصمیمات سیاسی این کشور خواهد بود.

در حالی که عدم مداخله، موضع سیاسی چین را مشخص می‌کند، خطرات اقتصادی نیز قابل توجه است. بازسازی سوریه پس از جنگ، مستلزم سرمایه گذاری گسترده است و چین با مشارکت در این روند بازسازی سود خواهد برد. به عنوان بخشی از ابتکار یک کمربند و یک جاده، چین قبلا تعامل خود را با کشورهای سراسر خاورمیانه افزایش داده است و سوریه فرصتی را برای پکن فراهم می‌کند تا نقش خود را به عنوان یک بازیگر کلیدی در احیای اقتصادی منطقه تقویت کند.

مقیاس تلاش‌ها برای بازسازی سوریه، پس از سال‌ها جنگ، بسیار بزرگ خواهد بود، پروژه‌های زیربنایی کلان، احیای بخش‌های انرژی و ارائه کمک‌های بشردوستانه که همگی به سرمایه‌گذاری قابل توجهی نیاز دارند. منابع مالی عظیم چین، تجربه‌‌ این کشور در مگا پروژه‌های ساختمانی، و تمایل پکن برای مشارکت در طرح‌های بلندمدت، این کشور را به یک نامزد طبیعی برای ایفای نقش پیشرو در بازسازی سوریه تبدیل کرده است. با این حال، این تعامل ریشه در احترام عمل گرایانه به حاکمیت سوریه دارد. چین احتمالا راه حل سیاسی را تحمیل نخواهد کرد یا به دنبال تأثیرگذاری بر ساختار سیاسی دولت جدید نیست، اما مطمئناً نقش مهمی در شکل دادن به آینده اقتصادی سوریه ایفا خواهد کرد.

همانطور که سوریه فصل جدیدی را آغاز می‌کند، انتقال سیاسی بسیار مهم خواهد بود. با توجه به پیچیدگی‌های جمعیتی کشور، وجود جناح‌های مسلح مختلف و نارضایتی‌های تاریخی که به سال‌ها درگیری منجر شده است، این روند ناگزیر چالش‌برانگیز خواهد بود. حضور گروه‌های ملی‌گرای اسلام‌گرا، کرد و عرب در چشم‌انداز سیاسی سوریه نشان می‌دهد که هر دولت جدیدی نیازمند مذاکره و سازش قابل توجهی است.

برای چین، راه رو به جلو تعامل با هر دولتی است که از این انتقال بیرون می آید، مشروط بر اینکه منعکس کننده اراده مردم سوریه باشد. پکن دیدگاه‌های خود را بر روند سیاسی داخلی سوریه تحمیل نخواهد کرد، اما ثبات، گفت‌وگو و وحدت میان همه جناح‌ها را تشویق می‌کند و از دولت آینده و از حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه حمایت می‌کند.

موضع چین در قبال سوریه نیز تحت تأثیر اهداف راهبردی گسترده‌تر آن در خاورمیانه خواهد بود. چین خود را به عنوان یک شریک بی طرف برای کشورهایی که به دنبال توسعه اقتصادی و ثبات ژئوپلیتیکی هستند، معرفی می‌کند. الگوی حکومت چینی که بر عمل گرایی اقتصادی و نگاه کمتر ایدئولوژیک تأکید دارد، برای بسیاری از کشورهای منطقه جذاب خواهد بود، به خصوص که آنها پس از سال‌ها درگیری به دنبال بازسازی هستند.

سیاست غیر مداخله گرایانه چین، همراه با منابع اقتصادی و نفوذ دیپلماتیک آن، این کشور را به عنوان یک بازیگر مهم در آینده سوریه پس از اسد معرفی می کند. با این حال، بعید است که پکن به دنبال شکل دادن مستقیم به آینده سیاسی سوریه باشد. در عوض، چین به دفاع از گفتگو، بازسازی و احترام به تمامیت ارضی سوریه ادامه خواهد داد.

حضور آینده چین در سوریه پس از اسد احتمالاً تحت تأثیر چند عامل و سناریوی کلیدی خواهد بود. چین ممکن است اصل عدم مداخله خود را حفظ کند و بر حمایت دیپلماتیک و کمک‌های بشردوستانه تمرکز کند بدون اینکه به طور مستقیم در امور داخلی سوریه دخالت کند. این رویکرد با اصول سیاست خارجی بلندمدت چین همخوانی دارد. همچنین، چین ممکن است به سرمایه‌گذاری در بازسازی سوریه از طریق ابتکار کمربند و جاده ادامه دهد که می‌تواند شامل پروژه‌های زیرساختی، توافق‌نامه‌های تجاری و همکاری‌های اقتصادی برای کمک به بازسازی اقتصاد جنگ‌زده سوریه باشد. چین می‌تواند به تقویت ائتلاف‌های استراتژیک خود با دیگر بازیگران منطقه‌ای مانند روسیه و ایران بپردازد تا نفوذ خود در خاورمیانه را حفظ کند. این امر ممکن است شامل همکاری در زمینه‌های امنیتی، اقتصادی و سیاسی باشد. همچنین، چین ممکن است نقش فعال‌تری به عنوان میانجی‌گر دیپلماتیک در منطقه ایفا کند و به تسهیل گفتگو بین گروه‌های مختلف سوری و دیگر بازیگران منطقه‌ای برای ترویج ثبات و صلح بپردازد. پکن نیاز خواهد داشت که با چشم‌انداز سیاسی در حال تغییر در سوریه و خاورمیانه گسترده‌تر تطبیق پیدا کند. این ممکن است شامل بازنگری در منافع استراتژیک خود و تنظیم سیاست‌های خود برای هماهنگی با واقعیت‌های جدید موجود باشد. به طور کلی، رویکرد چین به سوریه پس از اسد احتمالاً محتاطانه و عمل‌گرایانه خواهد بود و تلاش خواهد کرد تا منافع استراتژیک خود را با تعهد به عدم مداخله و احترام به حاکمیت ملی متعادل کند.

در پایان، رویکرد چین به سوریه پس از اسد، بازتابی از اخلاق گسترده‌تر سیاست خارجی آن است؛ رویکردی که به حق کشورها برای اداره خود احترام می‌گذارد و از تلاش‌ها برای بازسازی و بازیابی حمایت می‌کند. با ورود سوریه به این فصل جدید، این بر عهده مردم سوریه خواهد بود که آینده خود را تعیین کنند. چین نیز به نوبه خود، بر حق انتخاب خود خواهد ایستاد و تخصص و کمک خود را در بازسازی کشور و در عین حال اجتناب از دام های مداخله گرایی ارائه می دهد. با انجام این کار، ارتباط و خرد تعهد دیرینه خود به عدم مداخله و احترام به حاکمیت را نشان خواهد داد.

مسئولیت صحت و سقم مقاله فوق به عهده نویسنده است و انتشار آن­ به معنی تأیید یا بیانگر دیدگاه مرکز آینده پژوهی جهان اسلام نمی باشد.