مسئله فلسطین و زوال عصبیت اجتماعی در جهان اسلام

دکتر طاها عشایری، عضو هیات علمی دانشگاه محقق اردبیلی

هدف این یادداشت مطالعه دلایل زوال و سقوط عصبیت اجتماعی ابن خلدون در جهان عرب- اسلام ازجمله قضیه فلسطین-اسرائیل است که در ماه‌های اخیر تحت عنوان طوفان الاقصی است. عصبیت به معنای اتحاد، انسجام، هم‌پیمانی و تدوین قرارداد اجتماعی کوتاه، میان و بلندمدت است که ابن خلدون به آن در تبیین ظهور و سقوط دولت‌ها، اشاره‌کرده است. عصبیت در جهان عرب-اسلام، نه در عصر بادیه‌نشینی بلکه در مسیر گذاری قرارگرفته است که به عصبیت عقلانی مدرن نیز دست نیافته است.

 مساله فلسطین در طول تاریخ با ورود کشورهای غربی و قدرت‌های نظامی اروپا، تبدیل به یکی از چالش‌های اساسی برای دولت‌ها، مردم و پژوهشگران گردیده است. تلاش غرب برای افزایش تقابل هویتی، منازعه منطقه‌ای، تنش، نزاع و تضادهای مذهبی در خاورمیانه با محوریت فلسطین، لبنان، سوریه و …، منجر به عدم توسعه، وابستگی اقتصادی، کاهش امنیت سیاسی، بحران هویت و تضادهای درونی (قومی، هویتی، مذهبی و طبقاتی) شده است که این خود مانع مهم استقلال و قدرت‌یابی این منطقه از جمله جامعه و نظام سیاسی فلسطین در آینده شده است.

از مهمترین مسائل روز دنیا که منجر به نگرانی شدیدی در آینده خاورمیانه با محوریت فلسطینیان شده؛ وجود صلح پایدار، حفظ قلمرو سرزمینی، بیرون راندن اشغال‌گران از خاک این مردم و عدم چندپارگی ساختار سیاسی-فرهنگی فلسطینیان است؛ به طوری که مهمترین هدف قدرت‌های غربی از ابزاری شدن اسرائیل در توسعه جنگ، تنش و اختلافات منطقه‌ای، تبدیل آنها به سرزمین، ملت و دولت‌های فاقد استقلال، متضاد با هم به لحاظ آرمان سیاسی-مذهبی و تله محرومیت جنگ و صلح (آتش بس) است. مساله ای که ذهن محقق را به خود جلب کرده و دغدغه اصلی محسوب می‌شود و سعی دارد به آن پاسخ دهد، این است که چرا جهان اسلام-عرب با وجود تاکید متفکران مسلمان (ابن خلدون و…) بر عصبیت ایلی، قومی، مذهبی و سرمایه اجتماعی سنتی سلسله مراتبی به لحاظ تاریخی، در برابر جهان غرب نسبت به مساله تاریخی فلسطین بی تفاوت شده و غیر از بیانیه روزنامه‌ای و خبری صوری، اقدام جدی جهت دفاع از هویت تاریخی (عربی-اسلامی) خود نکرده‌اند.

بر این اساس، عصبیت اجتماعی به معنای اتحاد، انسجام، هم‌پیمانی و تدوین قرارداد اجتماعی کوتاه، میان و بلندمدت است که ابن خلدون به آن در تبیین ظهور و سقوط دولت‌های خاورمیانه اشاره‌کرده است. بر این اساس هدف اصلی پژوهش فهم جامعه‌شناختی سقوط و فروپاشی عصبیت اجتماعی-هویتی جهان اسلام-اعراب (مورد مطالعه: مناقشه تاریخی فلسطین – اسرائیل) است که در ماه‌های اخیر تحت عنوان طوفان الاقصی آمده است. روش پژوهش از نوع تاریخی است که با مراجعه به آثار تاریخی، مقاله و کتاب منتشر شده و همچنین مدل آرمانی ابن خلدون از مراحل 5 گانه مورد بررسی قرار گرفته و سعی خواهد شد با روش تاریخی-جامعه‌شناختی، مهم‌ترین دلایل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و روانی (تفکیک شده) این بحران و سقوط عصبیت در جهان اسلام-عرب مورد برررسی و تحلیل قرار گیرد.

هدف اصلی عصبیت تأسیس تمدن (نظام‌های سیاسی مستقل، خودکفا و شکوفا) است، این عصبیت از طریق غلبه و سلطنت (اقتدار نظامی، زور، پیشرفت و توسعه و حکمروایی و قدرت‌نمایی) ظاهر می‌شود، چیزی که امروزه جهان شاهد افول آن است. تقابل و تعامل میان کوچ‌نشینان و یکجانشین به‌عنوان عامل پویایی تاریخی در قالب دوگانه‌ای چون”بادیه نشنین-حضری” توسط ابن خلدون تبیین شده است. اندیشه‌های ابن خلدون، تلفیقی از فلسفه ارسطویی، اندیشه‌های قرآنی و مشاهده تاریخی-تجربی بود که باگذشت زمان، نظریه‌های او ازجمله عصبیت و چرخه‌های ظهور و سقوط نظام‌هایی سیاسی، بیش‌ازپیش در قرن 21 و 22 موردتوجه متفکران جهان قرارگرفته است. وی با روش تطبیقی-تاریخی، توصیفی – تحلیلی (چندگانگی روشی) درصدد بررسی اتفاقات تجربی در جوامع مسلمان است. عصبیت در مفهوم سرمایه اجتماعی، همان تعلق اجتماعی-قومی، اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و انسجام اجتماعی است که زمینه‌های همکاری، تعاون و دفاع مشترک، ناموس، شجاعت و فداکاری جمعی را خلق می‌کند.

واحد تحلیل وی نه فرد، بلکه گروه و جامعه است که نشانگر برداشت مثبت از جهان عصبیت است. همان تعامل اجتماعی که افراد را به گروه و گروه به نظام‌های سیاسی پیوند می‌زند تا بقا و پایداری آن حفظ گردد. صرفاً وجود عصبیت در افراد یک جامعه کفایت نمی‌کند، به همین میزان عصبیت بایستی در سطح ساختاری سیاسی بازتولید شود که اقتدار و بقای جهان عرب-اسلام را در برابر جهان غرب-اروپا ممکن سازد. به‌طوری‌که فروش جنگ‌افزار، گشودن دروازه فروش سلاح به خاورمیانه، ظهور داعش، ایجاد حکومت‌های دست‌نشانده و ناآرامی سیاسی (شورش و کودتا)، از نشانه‌های افول و بحران عصبیت در جهان اسلام-عرب و همگنی عصبیت غربی (عقلانی) است. فروپاشی عصبیت درجگان اسلام؛ سیاست بقای داروینی را خلق کرده که در آن نظام‌های سیاسی از روش ترس، تهدید و زور علیه هم تمدنی و هم فرهنگ خود استفاده می‌کنند. در جهان غرب؛ عصبیت قوی آن‌ها؛ توان چانه‌زنی، دیپلماسی سیاسی و قدرت مذاکره برد-باخت را ایجاد کرده است. تهدیدهای رسانه‌ای، رفتارهای ناعادلانه حقوق بشر و سازمان ملل، همه نشان‌دهنده ظهور عصبیت قوی در غرب و فروپاشی آن در جهان اسلام است.

هدف اصلی عصبیت ابن خلدون که به‌طور عمومی به جهان و به‌طور ویژه به جهان اسلام اختصاص دارد؛ نه صرفاً بازتولید ساختارهای قبیله‌ای و تند ایلی؛ بلکه حفظ انسجام و اتحاد در برابر تعددی و ظالم غیرخودی‌هاست. پیامدهای فروپاشی عصبیت در منطقه خاورمیانه و شرق، هجوم بی‌امان قدرت‌های غرب به‌سوی شرق است که بستر آشوب، جنگ قومی و نزاع بین نخبگان و سیاستمداران را باعث شده است. هدف نهایی قانون عصبیت؛ کاهش تنش و تفرقه قومی و خویشاوندی (جهان اسلام و عرب) و سرمایه اجتماعی فراقومی برای حل منازعه، تنش و مصالحه به شیوه برد-برد است؛ اما به دلیل نوسازی اجتماعی و سایه افکندن افکار شرق‌شناسانه؛ تفرق، بحران و نزاع قدرت و فرهنگ و دین جایگزین آن شده است. عصبیت ایجاب می‌کند که نه‌تنها دفاع از هم‌خون لازم است، بلکه به خاطر باورهای یکسان سوای تفاوت قومی و نژادی، رنگ پوست و زمینه‌های اجتماعی و سیاسی متفاوت؛ باید متحد شد. زوال عصبیت مساوی با فروپاشی نظام‌های سیاسی در آینده است. تنها مسیر مقاومت در برابر غرب، بازگشت به اندیشه‌های ابن خلدون در جهان اسلام است که در قرآن کریم معادل آن جهاد اکبر، توحید، مقاومت و دفاع، تبیین دوباره تاریخ و تجربه از عدم تکرار تاریخ است.

افزایش جنگ و تنش بین فلسطین و اسرائیل-حملات مکرر سوریه؛ جنگ با لبنان، نشان از عدم بیداری عصبیت جهان اسلام است. طبق مدل نظری ابن خلدون؛ دو نوع سرمایه اجتماعی جهانی و فراقومی در اروپا و سرمایه اجتماعی خرده قومی در جهان اسلام-عرب وجود دارد. کاهش باورهای مذهبی، اختلافات مذهبی-قومی؛ افزایش افکار اصلاح‌گرایانه و نخبگان محلی-غربی، بسترها و زمینه‌های تولد و ظهور عصبیت قوی در خاورمیانه را سلب کرده و آن‌ها را به‌جای دفاع از قانون و ارزش همسایه و سرزمین، هم منافع و دوست در حالت رقیب، دشمن و خطری برای آینده و امنیت مرزها و قدرت سیاسی خود قرار داده است. دولت‌های قبیله‌ای جهان اسلام-عرب به حالت کندویی است که صرفاً در حصار منافع محلی خود مانده‌اند، اما جهان غرب از حالت کندویی خارج، منافع ارگانیکی خود را بیشتر دنبال می‌کنند. جهان اسلام با یک استحاله مدنی یا هویتی مواجه است که حساسیت خود را نسبت به میراث فرهنگی، تمدنی و قومی ازدست‌داده است. عصبیت برای جهان اسلام به معنای قیام و ایستادن به‌عنوان یک ملت قدرتمند در برابر قدرت‌نمایی و توسعه چپاولی غرب است. در اندیشه سلام، توحید، جهاد با محوریت عصبیت، مسلمانان را به این اتحاد دعوت کرده و آن‌ها را به ظلم‌ستیزی، شجاعت و مقاومت تشویق کرده است. دین، مذهب و بارورهای الهی، نقطه مشترک، کشورهای جهان اسلام است که در سایه پیوند آن با عصبیت؛ قدرتمند شده و قادر با مقابله با تهدیدهای غرب خواهند شد و عزت‌نفس خود را از درون بازخواهند یافت.