بحران آب در ایران؛

 فرونشست زمین و جست وجوی راهکارهای پایدار 

فاتیما انصاری:دکترای روابط بین الملل

در قلب خاورمیانه، جایی که کویرهای وسیع با کوه های سر به فلک کشیده در آمیخته اند، ایران با چالشی عظیم دست و پنجه نرم می کند؛ بحران آب. این کشور که روزگاری به دلیل قنات های هوشمندانه اش الگوی مدیریت آب در جهان بود، امروز با فرونشست زمین در بیش از ۳۰۰ دشت، کاهش ۵۰ درصدی بارش ها در دو دهه اخیر و افت چشمگیر سطح آب های زیرزمینی مواجه است. بحرانی که نه تنها امنیت غذایی ۸۵ میلیون نفر را تهدید می کند، بلکه هویت تاریخی سرزمینی را نشانه رفته که قرن ها توانسته بود خود را با کم آبی سازگار کند. 

در دشت های مرکزی ایران، جایی که زمین به آرامی در حال بلعیدن خود است، نشانه های این فاجعه به وضوح  دیده می شود. داده های ماهوارهای سازمان فضایی اروپا نشان می دهد دشت فسا در استان فارس با نرخ فرونشست ۳۶ سانتیمتر – رقمی معادل ۱۰ برابر استاندارد جهانی – رکورددار جهان است.

دکتر علی بیت اللهی، رئیس مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی، هشدار می دهد: “این فرونشست دیگر بازگشت ناپذیر است. ما در حال از دست دادن سفره های آب زیرزمینی هستیم که هزاران سال طول کشیده تا شکل بگیرند.”

واقعیت این است که ریشه های این بحران به دهه ها مدیریت ناکارآمد برمی گردد. در حالی که ایران در منطقه ای خشک واقع شده، ۹۰ درصد آب کشور به کشاورزی سنتی اختصاص دارد – بخشی که تنها ۱۰ درصد تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهد. پروفسور کردوانی، پدر علم کویرشناسی ایران، در آخرین مصاحبه اش پیش از درگذشت تلخند زد که: “ما گندم را، که نماد خودکفایی است، در کویر می کاریم و آن را با آب فسیلی آبیاری می کنیم؛ آبی که میلیون ها سال قدمت دارد و مانند خون یک بیمار نادر، جایگزین پذیر نیست.”

اما پیامدهای این بحران فراتر از محیط زیست است. در استان های شرقی مانند سیستان و بلوچستان، خشکی هامون – که زمانی سومین دریاچه آب شیرین آسیا بود – باعث طوفان های نمکی شده که نفس کشیدن را به عملی دردناک تبدیل کرده است. کشاورزانی مانند حسین احمدی در زابل می گویند: «هر روزی که باد می وزد، انگار آسمان خاکستری می شود. زمین های ما دیگر بارور نیستند و جوانانمان به شهرها یا خارج می روند.» سازمان ملل متحد تخمین می زند تا سال ۲۰۳۰، ۷ میلیون نفر در ایران ممکن است به دلیل کم آبی آواره شوند. 

در این میان، پروژه های عظیم انتقال آب، مانند طرح انتقال خلیج فارس به استان های مرکزی، به مثابه شمشیری دولبه عمل می کنند. مهندس مهدی چمران، طراح این پروژه، ادعا می کند: «این طرح سالانه ۱.۱ میلیارد مترمکعب آب شرب و صنعت را تأمین می کند.» اما منتقدانی مانند دکتر نعمت الله اکبری، هیدرولوژیست دانشگاه تهران، هشدار می دهند: “انتقال آب از جنوب به مرکز، اکوسیستم های ساحلی را نابود می کند و مهاجرت های محیط زیستی جدیدی ایجاد خواهد کرد.” 

با این حال، در این تاریکی نور امیدی می درخشد. در استان اصفهان، جایی که زاینده رود به نمادی از بحران تبدیل شده، کشاورزان پیشرو با استفاده از سیستم های آبیاری قطره ای هوشمند – مجهز به حسگرهای رطوبت سنج و اپلیکیشن های موبایلی – موفق شده اند مصرف آب را تا ۴۰ درصد کاهش دهند. پروژه پایلوت «کشت فراسرزمینی» در استان گلستان نیز با تشویق کشاورزان به سرمایه گذاری در زمین های کشاورزی کشورهای همسایه مانند گرجستان، الگویی نوین برای کاهش فشار بر منابع آب داخلی ارائه کرده است.

از طرفی سیاستگذاران نیز شروع به اقدام کرده اند. قانون «تعیین تکلیف چاه های آب فاقد پروانه» که در سال ۱۴۰۱ تصویب کردند، موجب شد ۱۰۰ هزار چاه غیرمجاز مسدود شوند. اما دکتر محمد درویش، کنشگر محیط زیست، معتقد است: “این اقدامات دیرهنگام و ناکافی اند. ما نیازمند تغییر پارادایم از «مدیریت عرضه» به «مدیریت تقاضا» هستیم. آموزش کشاورزان به کشت محصولات کم مصرف مانند زعفران و انار، نه تنها آب را حفظ می کند، بلکه ارزش اقتصادی بالاتری دارد.” 

بین المللی شدن این بحران نیز فرصت هایی ایجاد کرده است. سازمان همکاری اسلامی اخیرا پیشنهاد ایجاد  «صندوق احیای دریاچه ها و تالاب های اسلامی» را مطرح کرده است که ایران می تواند از آن برای نجات هامون و ارومیه استفاده کند. همکاری با کشورهایی مانند افغانستان برای مدیریت مشترک رود هیرمند نیز – اگرچه پیچیده است – می تواند الگویی برای دیپلماسی آب در منطقه باشد. 

آینده ایران در گرو انتخاب های امروز است. همانطور که پروفسور پرویز کردوانی گفت: ” ما باید بیاموزیم در این سرزمین خشک، نه مانند اسکاندیناوی زندگی کنیم، نه مانند هند. راه نجات در احیای دانش بومی قنات ها و ترکیب آن با فناوری های نوین است.” بحران آب ایران تنها یک هشدار محیط زیستی نیست، بلکه آزمونی برای خرد جمعی ملتی است که قرن ها با طبیعت خشن کویر همزیستی داشته است.

بحران آب ایران تنها یک چالش زیستمحیطی نیست؛ آزمونی است برای نشان دادن تاب آوری ملتی که قرن ها با کویر همزیستی داشته است. پاسخ ما به این آزمون، نه در انتقال آبِ دریای عمان، که در احیای خِرَدِ کهنِ قنات ها و آغوش گشودن به سوی فناوری های نوین نهفته است. این راه، هرچند دشوار، تنها مسیر بقا در سرزمینی است که آب در رگ هایش رو به خشکیدن است.

*مسئولیت صحت و سقم مقاله فوق به عهده نویسنده است و انتشار آن­ به معنی تأیید یا بیانگر دیدگاه مرکز آینده پژوهی جهان اسلام نمی باشد.