آینده و مشروعیت سیاسی حماس

دکتر فرزاد محمدی، پژوهشگر مطالعات راهبردی

در سازه‌های سیاسی، رسمیت شناختن و تائید پلورالیسم در افکار عمومی، به‌عنوان یک واقعیت پذیرفته‌شده است که در آن امکان همزیستی مسالمت‌آمیز بر پایه منافع و اعتقادات وجود دارد. در این بین رشته اتصال آن‌ها نیز بحث دموکراسی است که اغلب به‌عنوان تعدیل‌کننده خواسته‌ها و ارزش‌های طرفین نقش جدی ایفا می‌کند. در تکثرگرایی این امیدواری مطرح می‌شود که فرآیندهای تعارض با شیوه گفتگو درنهایت به درک و شناخت بهترین راه برای همه افراد جامعه یا همان مصلحت عمومی ختم خواهد شد. این مسیر سبب می‌گردد که چالش‌ها و بحران‌ها به کم‌ترین حد ممکن برسند. از مباحث مهم در این اندیشه، عدم وجود «حقیقت مطلق» است که در آن هیچ گروه و یا جریانی نمی‌تواند مدعی مصلح عمومی و یا حقیقت محض باشد.

این مقدمه بیانگر آن است که اکثر جوامع سیاسی به این رویکرد، اعتقاد دارند و انسجام و پایداری جامعه خود را در قالب‌های گوناگون برای تحقق و پذیرش اندیشه‌ها و دیدگاه‌های مطرح‌شده و گاهاً متضاد در یک گفتمان مشترک می‌بینند. با توجه به تغییر سریع جوامع ازنظر فرهنگی و دگرگونی ذائقه‌های سیاسی افراد براساس نیازها و خواسته‌ها، نمی‌توان گفت جامعه‌ای را می‌توان پیدا کرد که به‌صورت مطلق تک صدا و یا تک دیدگاه باشد. در سرزمین‌های اشغالی نیز این اصل جاری و ساری است و حاکمان با این واقعیت مواجهه هستند؛ یعنی همان‌طور که گفتمان مقاومت در برخی از جریان‌ها طرفدار دارد و مطرح است، گفتمان‌های دیگری مانند ملی‌گرایی، حقوق بشری، دو دولتی، توسعه محوری، گفتمان سازش و… نیز مدعی حضور و نقش در آینده فلسطین می‌باشند. این گفتمان‌ها غالباً تحت تأثیر عوامل تاریخی، مذهبی، اقتصادی، بین‌المللی، سیاسی، فرهنگی و غیره قرار دارند و گاه با یکدیگر در تعارض یا تعامل هستند.

در روزهای اخیر برخی از رسانه‌ها اقدام به انتشار اخباری مبنی بر افزایش اعتراضات در غزه و سرزمین‌های اشغالی نموده‌اند که مخالفت خود را با رویکرد حماس بیان کرده‌اند. ازجمله درخواست‌ها و مطالبات آن‌ها می‌توان به پایان جنگ و درگیری، آزادی گروگان‌ها و کناره‌گیری حماس از قدرت اشاره کرد. برخی از صاحب‌نظران معتقد هستند که برخلاف ادعای نتانیاهو، این اعتراضات ناشی از خشم عمومی یا همان نظرات سایر گفتمان‌ها و عدم تطابق رویکرد جریان حاکم با منافع عمومی می‌باشد. با توجه به‌شدت جنایات صهیونیست‌ها و عدم کمک و همیاری کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در کمک‌رسانی به مردم عادی، افزایش نارضایتی‌ها و شکل‌گیری مخالفت‌ها یک امر طبیعی است که سیر صعودی نیز پیدا نموده است. برخی از کشورها همچون مصر، عربستان و امارات نیز قصد استفاده از این فرصت، برای حمایت از رهبران معترض و نهادهای مدنی سرکوب شده جهت ایجاد یک حکومت جایگزین با کمترین هزینه سیاسی در غزه را دارند.

قبل از عملیات 7 اکتبر، حماس در شرایط ترکیبی بین مشروعیت مردمی و مشروعیت غیردموکراتیک قرار داشت. در مشروعیت مردمی عواملی چون بحث مقاومت مسلحانه در کنار ارائه خدمات اجتماعی و در بحث مشروعیت غیردموکراتیک، عدم برگزاری انتخابات مطرح بود. این عوامل در کنار چالش‌های داخلی و خارجی و شرایط حاکم در منطقه، در بلندمدت بر پایه‌های مشروعیت آنان تأثیر گذاشت و این جریان را به سمت تضعیف پیش برد. با توجه به پیروزی حماس در انتخابات 2006، ما شاهد کسب مشروعیت اولیه توسط آن‌ها بودیم که در ادامه این رویداد با برقراری پیوند با شعار «مقاومت مسلحانه ضدصهیونیستی» با بخشی از مردم که از روند صلح و ایجاد فضای مناسب برای کسب نیازهای اولیه زیست ناامید بودند و همچنین ارائه خدمات اجتماعی از طریق سازمان‌های خیریه‌ایی، بیمارستان‌ها و مدارس به سوی جلب حمایت عمومی قدم برداشت؛ اما از سوی دیگر با عدم برگزاری انتخابات، درگیری با تشکیلات خودگردان، محدود کردن آزادی‌های مدنی، عدم توسعه سیاسی و اقتصادی، توزیع ناعادلانه منابع، درگیری گستره با رژیم صهیونیستی، ترویج و گسترش خشونت و جنگ، عدم اعتقاد به احزاب و گروه‌های رقیب، تحریم‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، تنش با مصر و اردن، ضعف در بازسازی و … جایگاه و مشروعیت سیاسی خود را با چالش و بحران روبرو نمودند.

پس از شروع جنگ در 2023، کشورهای عربی اقدام به کاهش حمایت خود و افزایش فشار دیپلماتیک کردند که این مهم بر کاهش مشروعیت داخلی و بین‌المللی این گروه بسیار تأثیرگذار بود. با توجه به شهادت بیش از 50 هزار فلسطینی و آوارگی 85 درصد جمعیت این کشور و فروپاشی خدمات عمومی، ما شاهد بحران انسانی در این سرزمین هستیم که سبب افزایش انتقادات مردمی و گسترش شکاف نسلی شده است. در بحث شکاف نسلی، نسل جوان گذشته و تاریخ خود را به خوبی درک نکرده و نمی‌داند، حال و آینده‌ای خود را نیز با جنگ و خونریزی می‌بیند و تحت تأثیر بُعد سوم زندگی یعنی فضای مجازی، با واقعیات دیگری از عالم روبرو می‌شود که منجر به زیر سؤال بردن سیاست‌ها و رویکردهای حماس از سوی آنان شده است. شرایط جنگ و درگیری باعث فروپاشی کامل اقتصادی و ویرانی زیرساخت‌ها و آینده نامعلوم شده که توان حکمرانی مدنی آن‌ها را به‌شدت تضعیف کرده است. به‌طور خلاصه آینده حماس را می‌توان به نتیجه جنگ و توازن قدرت در فلسطین گره زد. واقعیت میدانی در فلسطین این است که محبوبیت و مشروعیت کنونی حماس در حال افول می‌باشد ولی همچنان قابل‌توجه است. در تحلیل مرکز پژوهش‌های «پیو» در 2024، 34 درصد فلسطینیان در غزه از حماس حمایت کردند که تنها 8 درصد نسبت به قبل از جنگ کاهش داشته است، لذا می‌توان گفت که حماس هم‌اکنون نیز از پایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار است ولی چنانچه جنگ و درگیری بدون برنامه و دستاوردی ادامه یابد، ممکن است شاهد ظهور آلترناتیوهای قوی و جدی، مردمی یا رقیب برای او باشیم.

با توجه به پیامدهای ناشی از گستردگی ویرانی جنگ، عدم امکان بازسازی سریع و منطقی در زمان معقول، عدم همراهی کشورهای عربی منطقه و از همه مهم‌تر با توجه به روی کارآمدن دولت جدید آمریکا و شخص ترامپ و همراهی آن با نتانیاهو و ترس اعراب از هرگونه همراهی با حماس، باعث شده که این جریان پشتوانه‌ای برای بازسازی خود نداشته باشد و اقتصاد آن هم که متکی به کمک‌های عربی و اسلامی بوده دچار بحران شود و امکان دریافت کمک از منابع اصلی خود را از دست دهد. حماس و گفتمان حامی او در این وضعیت امکان تداوم حیات خیش را کم‌رنگ‌تر می‌بیند، لذا ناگزیر است به‌سوی یکی از 2 سناریوی احتمالی حرکت نماید؛ در سناریو اول محتمل است یک نوع تعامل مدبرانه و پیش‌کنش‌گرایانه با جریان‌های سازش‌کار فلسطینی برای عبور موقت از بحران اتخاذ کند و یا در سناریو دوم نیز اقدام به جریان‌سازی در داخل و خارج برای تعدیل فضا نماید. این شرایط در حالی است که رژیم صهیونیستی، آمریکا و برخی از دول عربی منطقه به دنبال خارج کردن حماس از بازیگری صحنه سیاسی می‌باشند و این هم از آثار از بین رفتن قدرت حامیان آن می‌باشد.

*مسئولیت صحت و سقم مقاله فوق به عهده نویسنده است و انتشار آن­ به معنی تأیید یا بیانگر دیدگاه مرکز آینده پژوهی جهان اسلام نمی باشد.