اباضیه یکی ازفرق و مذاهب کلامی درحوزه¬ی اسلام است که فرقه نویسان اسلامی معتقدند آنان یکی از کهنترین مذاهب اسلامی و تنها گروه باقیمانده از خوارج می باشند .اباضیه که هم از تسنن و هم از تشیع جداست هرچند از نظر شمار پیروان در مقایسه با سنیان و شیعیان گروه کوچکی به حساب میآید اما از نظر تاریخی جریانی بسیار مهم است. امروزه اباضیان بیشتر در شمال آفریقا، شرق آفریقا (بهویژه جزیره زنگبار) و عمان سکونت دارند. عمان تنها کشور مسلمانی است که کیش اباضی در آن مذهب اکثریت است، پادشاه آن نیز این مذهب را دارد. اباضیه مذهب خود را الدعوه، اهل الوفاق،مذهب الحق، فرقه المحقه و فرقه الناجیه میخوانند و آن را کهنترین مذهب اسلامی، نزدیکترین مذهب به عصر نبوّت و نزدیکترین مذهب به روح اسلام می دانندو براین باورند سرانجام مذهبشان پیروز خواهد شد.البته اباضیه میانهروتر از دیگر گروههای خوارج می باشند و به همین جهت درنظر برخی تا به امروز باقی مانده اند. آنان نزدیکترین گروه خوارج به اهل سنت به شمار میآیند.در همین راستا برای بررسی بیشتر جایگاه بنیادگرایی ، ارتباط مذهب و سیاست و وضعیت فرقه اباضیه گفتگویی با دکتر ملک مکان شیرازی داشته ایم که بخش نخست تقدیم می گردد:
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: اگر بخواهیم نگاهی کلی به فرقه اباضیه داشته باشیم، شکل گیری این فرقه چگونه بوده است؟
در ابتدا باید به بررسی توضیحاتی کلی در ارتباط با فرقه اباضیه یا اباضی بپردازیم. اول این که اباضیه بعد از اهل سنت و شیعه، سومین فرقه یا گرایش مذهبی است که جزء قدیمی ترین فرقه های مذهبی و کلامی اسلام است که از قرن اول به وجود آمده و تا به امروز نیز وجود دارد.چنان که زیدیه و اسماعیلیه،در قرن دوم به وجود آمدند و خیلی از گرایش ها در قرن های بعدی بوده اند. به همین جهت اباضیه اهمیت قابل توجهی دارند. بنابراین این ها هم مانند شیعه و عامه اهل سنت در قرن اول به وجود آمده اند.البته دراین که در چه زمانی از قرن اول بوده اختلاف می باشد.منابع فرق و مذاهب اسلامی، اعم از شیعه و سنی، می گویند که در نیمه دوم قرن اول، بین 60 تا 80 بوده است. اما خود آنها مدعی هستند که ما از زمان فتنه عثمان و کشته شدن عثمان یعنی در نیمه اول قرن اول در حدود سال های 30 تا 35 به وجود آمده ایم. لذا اباضیه یکی از قدیمی ترین فرق به شمار می آیند.
اما به لحاظ فرقه ای، فرقه نویسان اسلامی، اباضیه را از فرقه های خوارج می دانند. زیرا چند فرقه اصلی خوارج مانند ازارقه، نجدیه وصفریه می باشندکه اباضیه هم یکی از آن فرق است که بعد از اندیشه های افراطی که از جانب دیگر خوارج و مخصوصا ازارقه به وجود آمد، آن ها خود را کنار کشیدند . موسس آن ها فردی به نام عبدالله ابن اباض تمیمی،که متوفای حدودا بین 80 تا 85 هجری قمری است.بنابراین آنان حدودا بین سال های60 تا 80 به وجود آمدند و فرقه معتدلی ازخوارج می باشند. اما منابع اباضی و خود اندیشمندان و محققان و طرفداران اباضیه معتقدند که به هیچ وجه اباضیه از خوارج نیست، مثلا اگر در عمان یا شمال آفریقا یک اباضی را پیدا کنید و به او بگویید که شما از بازماندگان خوارج هستید، خیلی ناراحت می شوند و حتی تا مرز مذمت و سرزنش هم پیش می روند. لذا می گویند خوارج در حقیقت ازارقه هستند ونه اباضیه. اگر از مسأله حکمیت ازآنان پرسیده شود؟ خواهند گفت که این امر یک فتنه داخلی بوده است چرا که که هر کسی نظر خود را داشت و بالاخره جنگ و نزاعی درگرفت و تمام شد و الا اصل حکومت و اصل خلافت را همه قبول داشتند. آنان پیدایش خود را از زمان شورش علیه عثمان می دانند (که عثمان در شش ساله دوم خلافت خلیفه دوم که مرتکب یک سری بدعت هایی شده بود را قبول نداشتیم) و طی اختلاف نظر با عثمان و علیه عثمان هم شرکت کردیم و از همان جا به وجود آمدیم. لذا اباضیه خود را قدیمی ترین فرقه اسلامی بر اصل نبوت و فرقه ای ناجیه و اهل حق می دانند و معتقدند که چون فرقه و مذهب آن ها حق است، لذا در نهایت نیز پیروز جهان خواهند شد؛ یعنی تنها شیعه یا اهل سنت نیست که خود را ناجی می دانند، آن ها هم ادعای فرقه ناجیه را دارند.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: دیدگاه های فرقه اباضی از لحاظ فکری، ایدئولوژیک و عقیدتی چگونه است؟
از لحاظ اعتقادی و فقهی اگر مانند شرق شناسان و ادعای خود اباضیه را بررسی کنیم، می توان گفت قدیمی ترین مدارس فقهی را آن ها داشته اند و به لحاظ آثار هم این موضوع، خود را نشان می دهد؛ یعنی کتاب های حدیث آن ها مربوط به قرن دوم است و امام اول فقهی و اعتقادی آن ها جابر بن زید ازدی است (که در مورد او هم اختلافاتی هست) اما خود اباضی ها می گویند که امام اول ما اوست، عبدالله ابن اباض رهبر سیاسی ماست نه رهبر دینی و فکری ما. در حال حاضر فقه امام جابر موجود است. شخصیت فقهی و تأثیرگذار اباضی در قرن دوم، ربیع بن حبیب ازدی( متوفای حدودا بین 170 تا 180) است،وی کتابی به نام الجامع الصحیح دارد که اباضیان معتقدند پس از قرآن صحیح ترین کتب حدیث از لحاظ روایت و برترین آن ها ازحیث سند است. البته باید توجه داشت که کلام و فقه اباضیه به لحاظ اعتقادی و حتی مذهبی، معجون و مخلوطی ازکلام و فقه شیعه و سنی است. اگر چه ممکن است اباضیه مدعی باشند که ما مکتب مستقلی داریم، اما آن ها تفکراتی را از شیعه گرفته و طرفدار ان هستند و یک سری اندیشه ها و تفکراتی را از اهل سنت و مخصوصا بیشتر حنفیه گرفته اند. به عنوان مثال آنان همان قیاسی که حنفیه قبول دارند،می پذیرند. به مانند شیعه هم باب اجتهاد را باز می دانندو دست بستن را جایز نمی دانند. در بحث اذان و اقامه اذکار را جفتی می آورند. البته شهادت به امیرالمومنین را قبول ندارند. یا مثلا در عدالت صحابه به صورت مطلق قائل به عدالت صحابه نیستندکه این دیدگاه اباضیه به نحوی مانند شیعه است. در اعتقادات و در باب صفات، به عینیت ذات و صفات مثل قائل هستند ، در باب صفات خبریه، قائل به تأویل اند مانند تفکری که شیعه و معتزله دارند. به عدل الهی اعتقاد دارندولی حسن وقبح افعال را، به مانند اشاعره، شرعی می دانند.
در باب ایمان و کفر، یکی از مباحث جنجال برانگیز در جهان اسلام، اباضیه اگرچه یک سری مشترکاتی با خوارج دراین باره دارند و آن این است که اگر کسی گناه کبیره مرتکب شود و بدون توبه از دنیا برود، او را کافر اعتقادی و فکری می دانند یعنی آن ها هم این دیدگاه کفر را به مسلمان گناهکار اطلاق می کنند، اما در نظر آنان این کفر، کفرنعمت است نه ملت(کفری که ازارقه قائل بودند). آنان این دیدگاه را از آیات قرآن گرفته اند که اگر خدا به شما نعمتی داد، متناسب با آن باید شکرگزار باشید والا کفران نعمت کرده اید، چنان که¬گفته شده است: شکرِنعمت، نعمتت افزون کند/ کفرِنعمت، از کفت بیرون کند. لذا آنان در واقع مفهوم کفر را تلطیف و به طور عملیاتی در آموزه خویش نگه داشتند. در شیعه و اهل سنت می توان گفت که کسی نیست نکاح و ارث بردن با مخالفان از اهل قبله را جایز بداند اما اباضیه آن راپذیرفته وتا این حد آن را تلطیف کرده اند. کشتن افراد را بدون دلیل و بدون حجت شرعی جایز نمی دانند. اسارت گرفتن را در صورتی که جنگی صورت گرفته باشد، مانند دیگر فرق اسلامی، جایز می دانند.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: تحولات اخیر اباضیه چگونه بوده است؟
نگاه اولیه فرقه نویسان در مورد اباضیه،به مانند دیگر خوارج، این بود که آن ها را خارج از اسلام می دانستند، که در گوشه ای از جهان اسلام نشسته،به تحقیقات خود مشغول بودند تا این که از قرن دهم به این طرف، اباضیه خود را به جهان اسلام دیکته کردند. بنابراین، (چون هم اهل سنت و هم شیعه به اباضیه نگاه منفی دارند، برای اینکه امام علی را تا قضیه تحکیم و تا جنگ نهروان قبول دارند. اهل سنت را هم شیخین یعنی خلیفه اول و دوم را قبول دارند، ولی عثمان که خلیفه سوم است،تنها شش سال اول قبول داشته و شش سال دوم را قبول ندارند) به همین دلیل هم مورد نفرت اهل سنت اند و هم شیعه. لذا از قرن دهم به بعد نگاه خود را در بحث تاریخی تلطیف کردند. هم نسبت به عثمان سکوت کردند تا بتواند با سلفی ها مانند الازهر مصر ، مجمع فقه اسلامی مکه و مجمع فقه اسلامی جده ارتباط برقرار کنند و هم در مورد شیعه صحبتی از بحث تحکیم نمی کنند. احیانا بحث های لعنی که در مورد امیر المومنین در میان آن ها در دوران متقدم وجود داشته است، در حال حاضر برداشته شده است. حتی چهل یا پنجاه سال پیش ممکن بود که آن ها در حوالی بعضی از مجامع خصوصی خود، امیرالمومنین را لعن می کردند، ولی در صد ساله اخیر و مخصوصا پنجاه سال اخیر، لعن امیرالمومنین را به طور کامل از روستاها، شهر ها و محافل خصوصی خود برداشته و ازآن جلوگیری می کنند. به طور خاص¬تر و ویژه تر، اباضیه عمان، از چند سال قبل از انقلاب اسلامی، به دلیل ارتباط با ایران و کمک ایران به شاه عمان در برابر قبائل ظفاری ها و پس از انقلاب نیز آن ها را به رسمیت شناخته است، لذا روابط حسنه ی خود را با نظام جمهوری اسلامی ایران قوی تر کردند و تا جایی که اطلاع دارم ، شیعیان هم در آنجا جایگاه مناسب و خوبی دارند.
در مجموع یکی از نکاتی که قابل تأمل¬وتوجه است، این که اباضیه به لحاظ جمعیتی در تمام دنیا زیر ده میلیون نفر هستند و از آنجا که بسیاری از اندیشه های این افراد در شمال آفریقا در حالت کتمان و تقیه است و آنان در تقیه به سر می برند، ممکن است تعدادشان مشخص نباشد.ازسوی دیگر، به هرحال جمعیتی حدود ده میلیونی یا حداکثر بیست میلیونی توانسته است از قرن اول تا به امروز باقی بماند و بعید به نظر می رسد که آنان از بین بروند ولو آنکه در اقلیتند، ازاین جهت در خور تأمل است.