یکسال پس از محاصره؛ نگاهی به بحران قطر در گفتگوی اختصاصی با دکتر مهران کامروا
موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام
5 ژوئن (برابر با 15 خرداد) اولین سالگرد قطع روابط دیپلماتیک عربستان، امارات متحده عربی، بحرین و مصر با قطر و اعمال تحریمهای اقتصادی علیه این کشور است. هرچند رقابتها و اختلافات میان این کشورها- به ویژه بعد از تحولات عربی 2011- بر هیچ ناظری پوشیده نبود اما انتساب اظهاراتی به امیر قطر با موضع حمایتگرایانه نسبت به ایران، بهانهای به دست ائتلاف ریاض- ابوظبی داد تا نه تنها روابط دیپلماتیک خود را با این کشور قطع کنند بلکه مرزهای زمینی، هوایی و دریایی خود را هم به روی آن ببندند. یکسال بعد از آغاز بحران خلیج فارس نه تنها نشانی از تسلیم دوحه در برابر خواستههای 13گانه کشورهای تحریمکننده (از قبیل بستن شبکه الجزیره، قطع رابطه با ایران، برچیدن پایگاه نظامی ترکیه و غیره) دیده نمیشود بلکه آینده خود شورای همکاری خلیج فارس به مثابه یک سازمان منطقهای هم بیش از همیشه مبهم به نظر میرسد. گرچه این اولینبار نیست که قطر با برخی از اعضای شورای همکاری دچار چالش دیپلماتیک میشود اما بدون تردید بحران 2017 متفاوت و شدیدتر از فراخواندن سفیران ریاض، ابوظبی و منامه از دوحه در سال 2014 است. موسسه آینده پژوهی جهان اسلام برای بررسی چرایی طولانی شدن این بحران، آثار و پیامدهای آن برای قطر، رابطه این کشور با ایران، و آینده شورای همکاری خلیج فارس با دکتر «مهران کامروا»، رئیس مرکز مطالعات بین المللی دانشگاه جورج تاون قطر، مصاحبهای انجام داده است که شرح کامل آن را در ذیل میخوانید:
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: در حالی اولین سالگرد بحران قطر فرا رسیده است که حدود 4 سال قبل از آن هم روابط میان قطر با بحرین، عربستان و امارات تنشآلود و به احضار سفرای این کشورها از دوحه منجر شده بود اما این بحران در عرض 9 ماه حل و فصل گشت. چرا برخلاف بحران 2014، قطع روابط دیپلماتیک اخیر همراه با وضع تحریمها علیه قطر، طولانیتر شده است؟
وقتی بحران 2014-2013 اتفاق افتاد، تصادفی در ریاض بودم. در وزارتخارجه مشغول پژوهش برای کتابی که اخیرا چاپ شده است، بودم که یکی از دیپلماتهای ارشد سعودی متوجه شد در قطر اقامت و تدریس میکنم. او به من گفت اگر این کشور بخواهد میتواند قطر را تحریم کند و مرز مشترک با آن را ببندد. اگر یک استاد دانشگاه این تهدید را شنیده، قطعا وزارت خارجه قطر هم این تهدید را شنیده است.
در همین راستا قطر در سال 2015 قراردادی با ایران امضا کرد که به موجب آن در هر شرایطی شرکت هواپیمایی این کشور میتواند از روی خاک ایران عبور کند. اتفاقا ایران همان زمان گفته بود که این کار خیلی عجیب است و نیازی به قرارداد نیست اما دوحه اصرار کرده بود. بنابراین از همان زمان قطر تدارکاتی دیده بود که اگر این کشورها بخواهند نه تنها دوباره رابطه خود را با قطر تیره کنند بلکه قدمهای بیشتری هم برای به مخصمه انداختن دوحه بردارند، بتواند با این موقعیت کنار بیاید.
24 تا 48 ساعت بعد از تحریمها علیه قطر، تمام مواد غذایی یعنی هر چیزی که از مرز عربستان وارد قطر میشد اما تحریم شده بود در مغازهها وجود داشت. بنابراین قطر با علم به اینکه تنها مرز زمینی ورود کالاها به این کشور از عربستان است، از قبل آمادگی داشت و تدارک دیده بود. 40 درصد کل واردات قطر از مرز عربستان یعنی تنها مرز زمینی این کشور صورت میگرفت و تقریبا 80-70 درصد مواد لبنیاتی از عربستان وارد میشد اما دوحه با داشتن plan B توانست خود را خیلی زود با وضعیت تطبیق دهد و از ترکیه لبنیات و از ایران برای اولینبار سبزیجات وارد کردند.
عربستان، امارات، بحرین و مصر در ابتدا فکر میکردند میتواند حداکثر در طی 2 الی 3 هفته، قطر را به زانو درآورند اما این کشور با آمادگی از قبل توانست روی پای خود بایستد. به علاوه این کشور نه تنها از لحاظ واردات توانست احتیاجات خود را برطرف کند بلکه در عین حال یک احساس مردمی خودجوش ملیگرایی پیدا شد که در تاریخ کوتاه قطر بیسابقه بوده است. احساسی پیدا شد که برای اولینبار تصاویر امیر قطر بر روی ماشینها، خیابانها و دیوار خانهها ظاهر شد. باید توجه داشت قطر از این لحاظ از سایر کشورهای همجوار متفاوت است؛ برخلاف سایر کشورهای خاورمیانه، عکس رهبر کشور در خیابانها دیده نمیشود. همچنین ایجاد این احساس ملیگرایی باعث شد تا به دولت قوت قلب بدهد که بتواند استقامت کند و هنوز هم یکسال بعد از بحران، این احساس ملیگرایی ادامه دارد. بنابراین دولت قطر هم از لحاظ آمادگی برای رفع احتیاجات و هم به لحاظ اتکا به مردم توانسته تاکنون و به این نحو استقامت کند.
موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام: همانطور که اشاره شد، کشورهای تحریمکننده هم نتوانستند به خواستههای 13گانه خود دست یابند و عملا فشارهایشان بدون نتیجه باقی ماند. چرا با این وجود، چهار کشور کماکان به این روند ادامه دادند؟
دو دلیل وجود دارد: اول اینکه هرچند بر کشوری که تحریم میشود هزینههای سنگینی تحمیل میگردد ولی کشورهای تحریمکننده هزینه سنگینی پرداخت نمیکنند. تحریم قطر برای عربستان، امارات، بحرین و مصر هزینه سنگینی نداشت؛ قطر بازار کوچکی است و این کشورها بازارهای دیگری به جای آن یافتند. بنابراین این بحران از لحاظ تجاری، مالی و حتی سیاسی هزینه سنگینی بر این چهار کشور نداشته است.
دلیل دوم هم بحث آبرو است. اگر این کشورها از خواستههای خود کوتاه بیایند، میتوان گفت مشروعیت خدشهدارشان بیشتر زیر سوال میرود. بدین ترتیب در صورت عقبنشینی هم به حیثیت دیپلماتیک آنها لطمه وارد میشود و هم باید اینگونه وانمود کنند که امتیازاتی را از قطر به دست آوردند. هرچند در ظاهر این امتیازات مشخص نیست؛ قطر نه الجزیره را بسته، نه روابط خود با ایران تیرهتر کرده، و نه اصول سیاست خارجی خود را تغییر داده است. بنابراین اگر این کشورها بخواهند رابطه خود را با قطر بهبود بدهند، حیثیت خودشان خدشهدار میشود.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: بحران قطر ناخواسته آثار مثبتی را برای این کشور بدنبال داشته است اما طبیعتا این تحریمها و قطع روابط دیپلماتیک نمیتواند بدون نتیجه منفی باشد.
خب قیمتها کمی بالا رفته است؛ مثلا قیمت مواد غذایی حدود 20 درصد افزایش یافته است. برای افراد مرفه جامعه از جمله غربیهای ساکن قطر که این افزایش قیمت تفاوت چندانی ایجاد نمیکند اما برای کارگران و افراد تهیدست، به هر حال این هزینه سنگینی است. به علاوه در ابتدای بحران شاهد بودیم که به قطر به لحاظ چهره بینالمللی لطمه وارد شد. چهار کشور تحریمکننده و رئیس جمهور امریکا گفتند قطر، کشور حامی تروریسم است. بنابراین به چهره این کشور از لحاظ دیپلماتیک لطمه بسیاری خورد اما در طی این یکسال میبینیم این کشور دیپلماسی بسیار فعالی را دنبال کرده و توانسته این روایت که مثلا قطر حامی تروریسم یا کشوری است که در آن بردهداری متداول است و این بردهها هستند که روی استادیومهای جام جهانی کار میکنند، عوض کند.
بنابراین میبینیم که قطر نه تنها در اروپا و امریکا توانسته آن روایت را عوض کند و حتی به نظرم مهمتر آنکه توانسته برخی از کشورهای عربی، که زمانی متحد عربستان و امارات بودند یا حداقل رابطه نزدیکی با آنها داشتند، را به طرف خود جذب کند؛ از جمله سودان، سومالی و مراکش. ممکن است که ما فکر کنیم این کشورها به لحاظ دیپلماتیک مهم نیستند اما این کشورها به خاطر این پیروزی دیپلماتیک، مهم هستند. در حالیکه بعضی کشورهای همجوار از یک شکست دیپلماتیک به شکست دیپلماتیک دیگری میروند اما قطر به تدریج با دیپلماسی فعال تلاش کرده تا این کشورهای عربی حداقل در آن ائتلاف ضد قطری مشارکت نکنند و از این طریق آن را خدشهدار کند. حتی میبینیم سودان و مراکش، قرارداد استراتژیک با قطر وضع کردند.
نمیتوان گفت که قطر بعد از تحریمها، هزینهای نداده است اما توانسته به صورت موثر هم با این روایت مقابله و هم با اتحادیه اروپا و امریکا و هم با کشورهای عربی منطقه قراردادهای استراتژیک منعقد کنند. حتی رابطه قطر با مصر به آن تیرگی که ما از بیرون فکر میکنیم، نیست.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: جالب است. چرا که بعد از کودتای 2013 در مصر، با توجه به حمایت سیاسی و رسانهای قدرتمند قطر از اخوان المسلمین در این کشور، به نظر میرسد روابط همچنان تیره باشد.
اینطور به نظر میآید. کار قطریها بسیار جالب بود. آنها مصر را به عنوان کشوری که آنها را تحریم کرده، در نظر نمیگیرند بلکه همیشه از تحریمکنندگان به عنوان کشورهای سهگانه یاد میکنند. یعنی قطر عامدانه با مصر به گونه دیگری رفتار میکنند و آن را جزو کشورهای سهگانهای که با قطر خصومت شدید دارند، حساب نمیکند. البته نمیتوان گفت که رابطه با این کشور قوی است اما به هر حال رفتار با مصر متفاوت است. این امر چند دلیل دارد از جمله اینکه چند صدهزار مصری چند نسل است که در قطر اقامت دارند و در آنجا کار میکنند و سالانه میلیونها دلار ارز به کشور خود میفرستند. بنابراین هم قطر به مصر و هم مصر به قطر احتیاج دارد. درست است که قطر زمانی حامی اخوانالمسلمین بود اما میتوان گفت الان وقایع تجاری و اقتصادی غالبتر است.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: آیا این تمایل متقابل است؟ یعنی مصر هم میخواهد که از شدت تخاصم در روابط کاسته شود یا همچنان نگرانی نسبت به جنبش اخوان المسلمین بر همکاری با قطر غلبه دارد؟
مسئله اخوانالمسلمین منتفی شده است یعنی این موضوع تاریخچه روابط دو کشور بود که الان چندین سال از آن موضوع گذشته است. در حال حاضر آنچه برای مصر مهم است، رابطه و نفوذ قطر در اخوان المسلمین نیست بلکه مهم این است که عربستان تا چه اندازه به مصر به لحاظ اقتصادی اجازه میدهد که با قطر رابطه داشته باشد.
کشوری که از لحاظ اقتصادی به عربستان احتیاج دارد تا چه حد قدرت مانور دارد و میتواند بین عربستان و قطر مانور دهد؟ اگر خود را جای مصر بگذاریم، قدرت عربستان از لحاظ مالی و نفوذش بر این کشور چندین برابر قطر است اما در عین حال مصر نمیتواند قطر را هم نادیده بگیرد. به هر حال از دید سیاست خارجی مصر، قطر و عربستان با یکدیگر خصومت دارند، عربستان هم به قاهره گفته باید میان این دو یکی را انتخاب کند، و آقای عبدالفتاح سیسی هم در کوتاه مدت بسیار به عربستان احتیاج دارد.
نمیتوان اخوان المسلمین را نادیده گرفت اما عامل اصلی در رابطه فعلی میان دو کشور، اخوان المسلمین نیست بلکه این است که کدام یک از این کشورها برای مصر نفع بیشتری دارد. عربستان در رابطه با ایران هم سیاست دلاری یا Dollar Diplomacy را دنبال میکند؛ یعنی به کشورها میگوید یا با ایران قطع رابطه کنید تا به شما کمک مالی کنیم یا به شما کمک مالی نخواهیم کرد. ریاض همین رابطه را هم با قطر دنبال کرده است و بر همین اساس برخی کشورها به خاطر عربستان با قطر قطع رابطه کردند. وقتی میگویم قطر از لحاظ دیپلماتیک به موفقیتهایی دست یافته و توانسته در برابر عربستان مقاومت کند، منظورم همین است.
موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام: نقش کشورهایی مثل ایران و ترکیه در توانایی قطر برای مقاومت در برابر تحریمها غیر قابل انکار است. به قرارداد 2015 هم اشاره کردید؛ به نظر شما چشماندازی در روابط ایران و قطر برای امضای توافقات امنیتی (در سطوح مختلف مثلا این توافق که دو طرف متعهد میشوند به طرف ثالثی اجازه حمله به دیگری از خاک آن کشور ندهند) دیده میشود؟
رابطه قطر با ایران همیشه سطحی بوده است. قطر کشور بسیار کوچکی است که به همین خاطر هرگز به کشوری که وسعتش صدها بار بیشتر از آن است، اعتماد نمیکند. این موضوع کلا در رابطه با کشورهای کوچک چه گرجستان در رابطه با روسیه، چه قطر در رابطه با ایران یا عربستان صدق میکند. در واقع در روابط بینالملل وقتی کشور کوچکی در جوار کشور بزرگی قرار بگیرد یا خود را به اقمار آن کشور تبدیل میکند یا اینکه رابطه آنها همیشه اگر هم دوستانه باشد، عمیق نیست بلکه همواره عدم اعتماد زیر بنای روابط دو طرف خواهد بود. موضوع دیگری که باید در نظر گرفت این است که قطر به عنوان یک کشور کوچک هرگز نتوانسته از لحاظ امنیتی روی پای خود بایستد و همیشه یا متکی به انگلستان بوده و بعد از استقلال هم برای تامین احتیاجات امنیتی خود به امریکا متکی است. یعنی زمینه فکری قطر نسبت به ایران با چنین مسائلی شکل گرفته است.
به نظر من قطر هم تا حالا نتوانسته طوری با امریکا رفتار کند که بگوید پادگان نظامی امریکا اجازه حمله از خاک این کشور علیه ایران را ندارد. به اعتقاد من اصلا نمیتوان از این لحاظ به قطر هم اعتماد کرد. هرچقدر هم طرف قطری توافق امضا کند و تعهد بدهد که حاضر است به این موضوع پایبند است اما نهایتا پایگاه نظامی امریکا در قطر، بزرگترین پایگاه نظامی این کشور خارج از خاک امریکا است. هرچند خود امریکاییها میگویند که این پایگاه نه برای حمله بلکه برای پشتیبانی از حمله است.
اما در حال حاضر موقعیتی است برای اینکه در دراز مدت روابط اقتصادی و تجاری میان ایران و قطر عمیقتر شود. تحریم قطر به این کشور نشان داده که عربستان و امارات قابل اعتماد نیستند و کشوری که برخلاف شعارها و خصومت موجود علیه آن میتوان به آن از لحاظ استراتژیک، لجستیک، حمل و نقل، و عبور هوایی اعتماد کرد، ایران است. بنابراین باید به روابط اقتصادی دوجانبه میان ایران و قطر عمق داد تا روابط دو کشور در دراز مدت تضمین شود.
موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام: بازگشت تحریمهای ثانویه امریکا علیه ایران بعد از خروج این کشور از توافق هستهای، تاثیری بر روابط دوجانبه ایران و قطر از لحاظ اقتصادی دارد؟
نه فعلا؛ چون قطر در ایران سرمایهگذاری نکرده بود. بعد از برجام، تجار قطری بسیاری بودند که میگفتند به ایران برویم و هتل و مراکز تجاری تاسیس کنیم که البته نه دعوت شدند و نه خودشان رفتند. خیلی از این قطریها همین کار را در ترکیه انجام دادند؛ مثلا بسیاری از مراکز تجاری استانبول توسط تجار قطری سرمایهگذاری شده است.
ایران برای قطر بازار عمیقی نبوده است، برای همین هم گفتم که ایران باید روی این موضوع تمرکز کند. سبزیجات و مواد غذایی هم که الان قطر از ایران وارد میکند، جنبه نمادین دارد چون میتواند این مواد را به آسانی و تقریبا با همان قیمت از کشورهای دیگر مثل مراکش، اردن، لبنان و تونس وارد کند. قطریها با این تجارت هم میخواهند به عربستان بگویند که رابطه تجاری با ایران دارند و هم میخواهند از ایران به خاطر داشتن رابطه تجاری مثبت تشکر کنند. به همین خاطر ماندن یا لغو برجام از لحاظ تجاری اثری بر رابطه ایران و قطر نگذاشته است.
موضوعی که برای قطریها قبل و بعد از توافق هستهای مهم بود و است، مسئله پارس جنوبی است. بعد از تحریم قطر هم عبور شرکت هواپیمایی قطر از مرز هوایی ایران و تداوم عبور واردات قطر از اروپا از طریق ترکیه و ایران بعد خلیج فارس به این کشور است.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: با توجه به اینکه یکسال از این بحران، بدون نتیجه میگذرد، چه سناریوهایی را میتوان برای آینده شورای همکاری خلیج فارس ترسیم کرد؟
این سوالی است که در ذهن همه است. آینده شورای همکاری خلیج فارس، علامت سوال بزرگی شده است. به نظر من دو سناریو را در آینده میتوان برای این شورا پیشبینی کرد. سناریوی اول متلاشی شدن شورای همکاری خلیج فارس است. میبینیم که کشورهای عضو به صورت علنی با یکدیگر روابطی ندارند؛ حتی در جلسه اخیر سران عضو شورای همکاری هم قطر فقط نماینده خود را اعزام کرد و خود امیر قطر شرکت نکرد.
اما سناریوی دوم که به نظر من محتملتر است این است که به نحوی شورای همکاری به نحوی تداوم داشته باشد ولی اهمیت آن از آنچه که تا الان بوده هم کمتر شود. به نظرم شورای همکاری ادامه خواهد داشت چون هیچ کدام از کشورهای عضو آن نمیخواهند مسئول مرگ این سازمان باشند. هرچند بین خودشان هم میدانند که شورای همکاری از نظر یک اتحادیه تجاری، دیپلماتیک، امنیتی و شورایی برای هماهنگ کردن مسائل اقتصادی، امنیتی و دیپلماتیک کاملا بی اثر است.
آن چیزی که در یک سال اخیر بیش از همه به آن لطمه خورده، اعتماد چند جانبه بین کشورهای همجوار عضو شورای همکاری است. یعنی این نسل قطری، از کسانی که در دهه 20 زندگی خود هستند تا شهروندان شصت و چند ساله، فعلا در سالهای آینده هیچ وقت به عربستان و امارات اعتماد نمیکنند. توجه کنید ولیعهد عربستان 4-33 ساله، ولیعهد امارات 56 ساله و امیر قطر هم 37 ساله است؛ یعنی فعلا تا چند دهه آینده همین اشخاص در صحنه سیاستهای کشورهای خود نقش موثری خواهند داشت. بنابراین به زودی و در سالهای آینده اعتمادی که میان آنها از بین رفته، ترمیم نمیشود. اساس شورای همکاری خلیج فارس همکاری و اعتماد بوده، به نظر من زیربنای این اعتماد از بین رفته است. اما شورای همکاری به عنوان سازمانی که اعضای آن بتوانند با هم صحبت کنند و هر چند وقت یکبار در پایتخت یکی از کشورها گرد هم آیند، ادامه خواهد یافت.
موسسه آینده پژوهی جهان اسلام: یعنی چشماندازی برای حل و فصل این بحران در آینده نزدیک وجود ندارد؟
نمیدانم؛ چون زیر بنا و پشتوانه این بحران شخصی است و نمیتوان رفتار اشخاص را پیشبینی کرد. در قطر یکبار شایعه شد که این بحران در ماه رمضان شروع شده و در ماه رمضان هم تمام میشود اما اخیرا وزارت داخلی قطر به فروشگاهها دستور داده که اجازه ندارند محصولات این چهار کشور را بفروشند. یعنی رابطه نه تنها بهبود نیافته بلکه تیرهتر هم شده است؛ هرچند این کار جنبه نمادین داشت چون در یکسال اخیر که این فروشگاهها محصولی از این کشورها نمیفروشند. جواب سوال شما را نمیدانم چون شروع این بحران غیر قابل پیشبینی بود و به نظر من پایان آن هم غیر قابل پیشبینی خواهد بود.