مواضع گروهها و جریانهای رادیکال و میانهرو طالبان به صلح با دولت افغانستان
– گفتگو با پیرمحمد ملازهی
کارشناس مسائل افغانستان
هرچند اخیراً «ذبیحالله مجاهد» سخنگوی طالبان مذاکرات پنهانی این گروه در قطر با دولت کابل را رد کرد اما به نگاه برخی با صلح حزب اسلامی حکمتیار به حکومت، گروه ملا رسول طالبان نیز به میز گفتوگو با حکومت خواهد نشست. گفتگوی زیر برای بررسی نگاه در بین بدنه طالبان در مورد صلح با دولت افغانستان است.
موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام: چند نوع نگاه در بین بدنه طالبان کنونی در مورد صلح با دولت افغانستان وجود دارد؟
طالبانی در زمان ملا عمر از انسجام ضمنی و خوبی برخوردار بودند، در حال حاضر منسجم نبوده و به دو الی سه جریان تبدیلشدهاند. نخست جریان ملا رسول است که از بدنه طالبان جداشده است. بخش دیگری که مدعی بدنه اصلی است و بخش دیگر شورای کویته است که آنهم مدعی رهبری اصلی طالبان است. در حال حاضر شورای کویته بهعنوان وارث رهبری مطرح میشود که بعد از کشته شدن آقای منصور، آقای هیبت الله آخوندزاده رهبریشان را بر عهده دارد. گروه کوچکتری نیز از طالبان جداشدهاند که فعلاً خیلی مطرح نیستند. همچنین گفته میشود بعضی از افرادی که از طالبان جداشدهاند به گروههایی مثل داعش یا القاعده تمایل پیدا کردند که امکانات بیشتری در اختیار داشته و میتوانند از آنها حمایت کنند. بنابراین در بحث مذاکره با طالبان باید دید که کدام جناح از طالبان آمادگی مذاکره دارد. با توجه به خبرها، گروهی از طالبان به رهبری عبدالمنان، برادر ملا عمر در قطر مذاکره میکنند. آنها مذاکراتی انجام دادهاند و پیشبینی میشود که مذاکرات بعدی هم درراه باشد. در همین حال گفته میشود که از بخش سیاسی این شورا، هیئتی هم به پاکستان رفته است که با مقامات پاکستانی دیدار میکنند. این مسئله مهمی است، اگر این خبر درست باشد، با رهبران شورای کویته دیدار میکنند. با توجه به اینکه این جریان اخیراً تحتفشار پاکستانیها قرارگرفته است و تعدادی از رهبران شورای کویته نیز در مرکز ایالت بلوچستان توسط ISI دستگیرشدهاند. این گروه ظاهراً این آمادگی را پیدا میکنند که با دولت افغانستان به شکل جدیتری وارد مذاکره شود.
موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام: با توجه به برخی خبرهای احتمال حضور گروه ملا رسول در مذاکرات با دولت کابل وضعیت و نوع نگاه این بخش از طالبان به مذاکرات چیست؟
گروه دوم مدعی رهبری طالبان ، جریان ملا رسول است که برای مذاکره اعلام آمادگی کردهاند. حقیقت این است که آنها قبل از شورای کویته هم تمایلاتی از خود نشان میدادند که برای مذاکره آمادهاند، ولی بعد از اینکه حکمتیار مذاکراتی را انجام داد و به توافق مهمی با دولت افغانستان دستیافت (و قرار شد که تضمین امنیتی به رهبران داده شود، زندانیانشان آزاد و سلاح بر زمین گذارند و به یک حزب سیاسی تبدیل شوند و فعالیتهای سیاسیشان تضمین شود) به نظر میرسد که گروه ملا رسول امیدوار است بتواند از تجربهی حزب اسلامی گلبدین حکمتیار استفاده و تبدیل به یک جریان شود. چراکه آنها مدعیاند که بدنه اصلی طالبان هستند، یعنی خود را بهعنوان گروه انشعابی کوچک بهحساب نمیآورند، بلکه مدعیاند که شورای کویته در موقعیت ضعیفی است و ما طرف اصلی مذاکره هستیم. ولی حقیقت این است که تقریباً قدرت هم چنان در دست شورای کویته است و گروه ملا رسول بهعنوان یک گروه انشعابی روی صحنه هستند. بنابراین شاید تجربه حکمتیار و حزب اسلامی به ملا رسول و جریانش کمک کرده باشد تا بیایند و قبل از اینکه بدنه اصلی طالبان به یک تفاهمی با دولت برسد، پیشقدم شوند تا بتوانند امتیازاتی را از دولت مرکزی به دست آورند. به نظر میرسد که دولت مرکزی افغانستان هم مایل است گروههای مسلح را پای میز مذاکره آورد و اگر لازم باشد امتیازاتی به این گروهها بدهد. اما شرط اصلی دولت افغانستان این است که دست از جنگ بردارند، سلاح را بر زمین بگذارند، قانون اساسی افغانستان را به رسمیت بشناسند و شرط و شروط نگذارند. بههرحال به نظر میرسد مجموعهی شرایط بهگونهای است که بعد از مذاکرات حکمتیار و دولت مرکزی که روندی شروعشده است، برای اینکه بقیه گروههای مسلح ازجمله ملا رسول، شبکه حقانی و شورای کویته بتوانند وارد مذاکره شوند.
موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام: در وضعیت کنونی در بدنه اصلی رهبران طالبان چه نگاههایی برای رسیدن به صلح با دولت افغانستان وجود دارد؟
بخشی تحت عنوان شورای کویته خود دو بخش است. بخشی طرفداران ملا عمر هستند و بدنه اصلی طالبان را تشکیل میدهند که در افغانستان دارای قدرت هستند و بخش دوم شبکه حقانی است که بهISI پاکستان نزدیک بوده و با ارتش پاکستان همکاری نزدیکی دارد. در حال حاضر پاکستان از طرف امریکا، هند و افغانستان تحتفشار است تا این جریانات را روی میز مذاکره بکشاند، ظاهراً نشانههایی وجود دارد که هرچند شبکه حقانی (دیدگاههایش کمی متفاوتتر از شورای کویته دارد) بهتدریج به سمت میز مذاکره بروند. علت آنهم این است که آنها بهشدت وابسته به ISI پاکستان هستند و چون در حاضر ISI تحتفشار امریکا است. به نظر میرسد که پاکستانیها دارند آنها را تشویق میکنند که پای میز مذاکره بروند. دراینبین دیدگاههای متفاوتی بین شورای کویته و شبکه حقانی وجود دارد. ولی اگر پاکستانیها واقعاً تصمیم گرفته باشند، که این گروهها را تشویق کنند که پای میز مذاکره بروند، به نظر میرسد شبکه حقانی نسبت به شورای کویته حرفشنوی بیشتری از پاکستانیها دارند.
موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام: در وضعیت کنونی، روند صلح حکمتیار با دولت افغانستان چه تأثیراتی بر نوع نگاه طالبان به صلح با دولت افغانستان گذاشته است؟
این روند صلح بیتأثیر نیست. تضمینهایی آقای حکمتیار برای خود و اعضای حزب نسبتاً محکمی بود و حتی امتیازاتی دولت افغانستان به حکمتیار حتی در داخل افغانستان با واکنشهای منفی هم روبرو شد. ولی بههرحال حکمتیار توانست در یک مقطعی امتیازاتی بگیرد و به حزب سیاسی تبدیل شود. در این حال از آنجائی که تقریباً روشنشده است که طالبان نمیتوانند از طریق نظامی کابل را تصرف و حکومت خود را مجدداً برقرار کنند، به نظر میرسد که نه طالبان میتوانند دولت مرکزی را سرنگون کنند و نه دولت مرکزی میتواند طالبان را بهزور حذف کند. بنابراین در به بنبست شرایط منطقهای و بینالمللی ایجاب میکند آنها راهحل سیاسی را موردتوجه قرار دهد. بنابراین که اگر پاکستان در این زمینه کمک کند، راهحل سیاسی را میتوانند بهپیش ببرند و تجربه حکمتیار برای گروههای طالبان مثبت باشد و آنها میتوانند همین راه را در پیش بگیرند. البته این به این معنی نیست که اگر آنها بهپای میز صلح بیایند جنگ در افغانستان تمام میشود. چون در حال حاضر داعش در افغانستان حضور دارد و بسیاری از نیروهایی که روند صلح را نمیپذیرند، ممکن است جدا شوند وبِ داعش بپیوندند و جنگ در افغانستان ادامه پیدا کند.
موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام: با توجه به وضعیت فراروی آینده چه جناحهایی ممکن است به روند صلح در میانمدت و کوتاهمدت بپردازند و چه جناحهایی از روند صلح دوری کنند؟
به نظر میرسد که شورای کویته و شبکه حقانی بیشترین تأثیرپذیری را از سیاستهای پاکستان دارند و اگر پاکستانیها ارادهشان داشته باشند که به صلح در افغانستان کمک کنند، این گروهها آمادگی بیشتری برای ورود به روند مذاکرات دارند. ولی طالبان در داخل افغانستان خیلی تحت تأثیر سیاستهای پاکستان قرار نمیگیرند و میتوانند موضع مستقلتری داشته باشند. بنابراین احتمالاً شاید در درون آنها اختلافنظر بالایی وجود داشته باشد. مثلاً در جریان رسول تعدادی از فرماندهانشان موافق و تعدادی دیگر مخالف باشند. مخالفان احتمالاً جداشده و به سمت داعش میروند. در شورای کویته و شبکه حقانی هم همین وضعیت پیشبینی میشود. یعنی اگر روند مذاکرات خیلی جدی شود، پیشبینی میشود که دو جناح رادیکال و میانهرو شکل گیرد و میانهروها به سمت صلح و مذاکره رفته و رادیکالها به سمت داعش بروند. این اتفاق قابل پیشبینی است. اما سطح و میزان افرادی به هرکدام از این جریان بستگی به شرایط دارد. ولی درهرحال این قابلفهم است که بعضی از فرماندهان نظامی هم چنان روی این مسئله پافشاری میکنند که ما باید بهزور کابل را تصرف و آمریکاییها را از افغانستان خارج کنند، و ممکن است بهسادگی زیر بار طرحهای صلح نروند، ولی اگر بدنه اصلی طالبان یعنی شورای کویته و شبکه حقانی به سمت صلح روند گروه رادیکال در اقلیت قرار میگیرد و در مذاکرات تعیینکننده نیست.