کشمیر، داستان فروش یک ملّت | دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی / عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

برای شناخت فاجعه کشتار مستمر مسلمانان کشمیر باید سرچشمه‌های آن از دوران استعمار توجه کرد. در دوران تسلط مستقیم بریتانیا بر هندوستان که از حدود سال 1800 تا 1947 میلادی ادامه داشت، شبه‌قاره هند به دو قسمتِ اصلی تقسیم‌شده بود: یک قسمت از آن مستقیماّ زیر نظر بریتانیا اداره می‌شد و آن را «هندِ بریتانیا» می‌نامیدند و قسمت دیگر تحت حکومت شاهزادگان هندی بود که به‌شرط التزام به پادشاهی بریتانیا، مجریان و مزدوران محلی آن بودند. در حقیقت پیش از استقلال هند نزدیک به 600 حکومت کوچک و بزرگ زیر اداره راجه‌ها و مهاراجه‌ها قرار داشت که بعد از استقلال هند ظاهراً از میان رفتند؛ هرچند حضور نامرئی آنها همانند حضور استعمار بریتانیا در جامعه هند باقی ماند و کشمیر در شکل دوم ادارات استعماری بریتانیا قرار داشت.

کشمیر در سال 1578 میلادی تحت حکومتِ اکبر شاه از نوادگان مغول واقع شد که تا سال 1752 میلادی در سیطره نوادگان او بود. پس‌ از آن کشمیر به مدت 67 سال زیر سلطه سلاطین افغان افتاد تا آنکه در سال 1819 میلادی «سیک‌ها» که اقلیتی کوچک ولی پرنفوذ و پرتحرک در جامعه هندوستان بودند، این سرزمین را از چنگ افغان‌ها خارج کردند. در سال 1820 میلادی یکی از مهاراجه هندی بنام «گلاب سینک» که والی هندو از کوهستان «دواگرا» بود، به ریاست ایالت جامو در جنوب کشمیر رسید؛ ولی او در نبردی با سیکها شکست خورد و متواری شد. در این زمان بریتانیایی‌ها مداخله کردند و طی یکی از ننگین‌ترین قراردادهای تاریخ، برای تأمین منافع امپراتوری بریتانیا، کشمیر و مردمانش را یکجا با خانه و کاشانه‌شان به مهاراجه فروختند! و گلاب سینک‌ را به ریاست کشمیر منصوب کردند.

گلاب سینک بر اساس «عهدنامه امریتسر» [امریتسر Amritsar شهری واقع در ایالت پنجاب هند] – که در 16 مارس سال 1846 میلادی (17 ربیع‌الاول 1262 قمری) منعقد شد – متعهد ‌شد تا 7500000 روپیه به امپراتوری بریتانیا پرداخت کند. جالب‌توجه است که منبع اصلی تأمین هزینه‌های این معامله ننگین از طریق افزایش مالیات‌ها و کار اجباری خود ساکنان مسلمان کشمیر بود. در ماده اوّل آن عهدنامه سرزمین‌های موردنظر به‌صورت «موروثی» به مهاراجه گلاب سینگ و وارث ذکور او انتقال ‌یافت. نیز به‌موجب ماده ششم آن عهدنامه، مهاراجه گلاب سینک متعهد شد که در صورت نیاز بریتانیا، خود و تمام نیروهایش به ارتش بریتانیا ملحق شوند و تا سرحد جان از امپراتوری بریتانیا دفاع کنند و در عوض در ماده نه عهدنامه بریتانیا متعهد به حفظ حکومت او در کشمیر شده بود. در ماده ده عهدنامه مذکور رسماً مهاراجه گلاب سینک سیادت پادشاهی بریتانیا را بر خود فرض دانسته و طبق آن توافق، برای نشان دادن سیادت بریتانیا، به‌صورت نمادین مهاراجه باید سالیانه یک رأس اسب و دوازده رأس بز صحیح که شش رأس آن‌ها بز نر و شش رأس ماده باشند و سه زوج شال کشمیری اعلی به دولت انگلیس پیشکش می‌کرد.

نتیجه این عهدنامه، استعمار مضاعف کشمیر هم از سوی بریتانیا و هم از سوی مهاراجه‌ها بود که سرزمین و مردم کشمیر را مانند دارایی‌های خود از اجدادشان به ارث می‌بردند. مالیات ارضی کشمیر تقریباً سه برابر مالیاتی بود که از اراضی هم‌جوار پنجاب اخذ می‌شد، خریدوفروش محصولات همه توسط مهاراجه کنترل می‌شد و در ورای همه این اقدامات، سیاست راندن مسلمانان از سرزمین کشمیر دنبال می‌شد.

«گلاب سینگ» در سال 1857 میلادی درگذشت و بعد از او «پرتاب سینگ» زمام قدرت را در دست گرفت. و در سال 1925 میلادی پسرعموی او بنام مهاراجه «هری سینگ» به قدرت رسید.
قرارداد فروش کشمیر از سوی بریتانیا به مهاراجه هندی نمونه‌ای تمام‌عیار از برده‌داری مُدرن است؛ البته آنان در جنایتی دیگر کشور فلسطین را نیز با تمام مردمانش به نژادپرستان صهیونیست فروختند تا کشتاری دیگر را به راه اندازند؛ یکی بانام صهیونیسم و دیگری سیکستان بزرگ.

در اول اوت 1947 میلادی، (کمی پیش از 15 اوت 1947 میلادی که روز اجرای طرح تقسیم هندوستان است) در شهر پاتیالا (Patiala) (در پنجاب شرقی) یکی از بزرگ‌ترین قتل‌عام‌های مسلمانان روی داد؛ به‌طوری‌که گفته می‌شود تنها در روز سوم اوت آن سال، چهارده هزار مسلمان به شهادت رسیدند و تخمین زده می‌شود که از اول ماه اوت تا بیستم ماه سپتامبر همان سال بالغ‌بر یک‌صد هزار تن از مسلمانان به شهادت رسیدند. این کشتارها از نواحی‌ای که مسلمانان در اقلیت بودند آغاز شدند و به برخی از نواحی اکثریت نشین مسلمانان تسری یافتند. خوانندگان گرامی شاید با این ارقام عجیب شگفت‌زده شوند ولی وقتی خاطره تخریب مسجد بابری را که به شهادت چندین هزار مسلمان انجامید، به یادآورند، جنایات قبلی برای تسخیر یک سرزمین چیزی دور از ذهن نیست.

بر اساس تقسیم هند، آن دسته از مناطق که اکثریت آنان مسلمان بودند، حق تعیین سرنوشت داشتند و این کشتارها برای مرعوب کردن مسلمانان از درخواست استقلال و نیز کوچ دسته‌جمعی آنان بود، ضمن آنکه کشمیر یک موضوع دیگر نیز وجود داشت و آن این بود که بریتانیا که هیچ حقی نسبت به کشمیر نداشت، پیش‌تر کشمیر را با مردمانش به مهاراجه‌ای فروخته بود تا از عوایدش بهره‌مند شود!!؟ دولت هندوستان رسماً در اول ژانویه سال 1948 میلادی در نامه‌ای به شورای امنیت به قرارداد مذکور استناد کرد تا حق خود را در حاکمیت بر کشمیر اثبات کند و این در حالی بود که سران بریتانیا باید به‌واسطه خریدوفروش ملّت‌های کشمیر و فلسطین در محاکم جنایت علیه بشریت محاکمه می‌شدند.

در آن دوران، کشتار مسلمانان از «ایالت پاتیالا» آغاز و به نواحی مجاور سرایت کرد. باز کشتار دیگری در امریتسر روی داد. هندوها با مسلسل و شمشیر و نیزه و حتی کامیون‌های نفت‌کش که به‌منظور آتش زدن خانه‌‌ها و ساکنان مسلمان آن‌ها وارد عمل شدند. بر اساس برخی گزارش‌ها نیروهای پلیس مسلمان پیش از وقوع آن جنایت‌ها خلع سلاح شده بودند. مخبر روزنامه تایمز در شماره 25 اوت همان سال چنین می‌نویسد:

«در یک پرواز اکتشافی دوساعته که در اواخر هفته گذشته بر فراز «جلندر» (Jalandhar) به عمل‌آورده متجاوز از پنجاه دهکده را در آتش دیدم. دسته‌های مسلح سیکها که هر یک از پنجاه تا صد نفر تشکیل‌شده است قبل از آغاز حمله در معابد خود جمع شده و اغلب این دستجات از مرزهای نواحی سیک نشین عبور کرده به داخل ایالات مسلمانان نشین می‌رود. اسلحه هر یک از این چریک‌ها عبارت است از یک دو اسلحه گرم به انضمام نیزه، تبر و شمشیرهای مخصوصی که علامت مذهبی سیکها نیز محسوب می‌شود. مسلمانان غالباً فقط به چماق مسلح‌اند و وقتی‌که خطر نزدیک شود به بام خانه‌های خود رفته و برای استمداد از مسلمانان نواحی فریاد الله‌اکبر می‌زنند. و برای سنگ‌اندازی به مهاجمین آماده می‌شوند. حمله سیکها با اصول علمی انجام می‌گیرد و دسته اول که با اسلحه گرم مسلح‌اند شروع به تیراندازی می‌کنند تا مسلمانان را از بام خانه‌ها برانند بعداً در هرج‌ومرجی که در اثر این عمل تولید می‌شود دسته سوم با شمشیر و نیزه حمله کرده و کشتار آغاز می‌گردد. دسته‌های آخری که مشعل همراه دارند کارشان آتش زدن خانه‌ها است درحالی‌که قراول‌های سواری که با شمشیر مسلح می‌باشند فراریان را از دم تیغ می‌گذرانند. …»

مرحوم فتح‌الله حکیمی که وقایع خون‌بار کشمیر را از نزدیک دیده بود در سال 1328 شمسی کتابی بس خواندنی را با عنوان «آتش در بهشت» تألیف کرده است که بازگوکننده برخی از مصائب مردم مظلوم امارت کشمیر و جامو است. او دردمندانه می‌نویسد:

«… تا دم مرگ از یادم نخواهد رفت که زیر آن طاق شکسته زن جوانی کنار یک دیوار شکست‌خورده، مات و مبهوت روی سنگ و خاک چمباتمه زده و چشمان نمناکش به زاویه آن مخروبه دوخته بود، گویا کور شده و لاشه مردی که ظاهراً شوهر یا برادرش می‌بود و در خون غوطه می‌خورد نمی‌دید و یا کر شده بود و صدای ضجه و زاری دو کودکی که تا نیمه بدن زیر سنگ و آوار مانده بود، نمی‌شنید و یا اینکه اصلاً دیوانه گردیده و آن درد هولناک را حس نمی‌کرد. بله او نیز یکی از هزاران زنی بود که شاهین قضا پنجه در آشیانه‌اش فروبرده ….»

حال که سخن به اینجا رسید، باید به موضوعی مهم در رابطه با استعمار توجه کرد. بریتانیایی‌ها تنها با تحریک فرق و طوایف مختلف مسلمان و غیرمسلمان می‌توانستند استعمار خود را در سرزمین‌های شبه‌قاره هند تداوم بخشند. لذا کتابِ تکفیری «تحفه اثناعشریه» اثر عبدالعزیز دهلوی (متوفی 1823 میلادی) در تمامی سرزمین‌های تحت اشغال یا نفوذ بریتانیا از قبیل هند و مصر و عراق منتشر می‌شد تا مسلمانان به جان هم بیفتند و از مبارزه با ارتش بریتانیا غافل بمانند؛ امّا هرگونه ندای حق‌طلبانه برای استقلال و آزادی مردم سرکوب می‌شد. اینکه آیت‌الله خالصی در رساله نجات المسلمین می‌نویسد که «بریتانیا به واسطة کتاب «تحفه اثناعشریه»، بیش از یک‌صد سال ملت هند را چپاول کرد» سخنی به‌‌گزاف نگفته است. استعمارگران به‌دقت زمینه‌های مستعد تضاد در جهان اسلام را مطالعه و رصد می‌کنند و در مواقع نیاز از آن بهره‌برداری می‌کنند،

تمامی نزاع‌هایی که در دویست سال گذشته در جهان اسلام میان مسلمانان و یا غیرمسلمانان روی‌داده است، در زمین‌هایی است که پیش‌تر بذر آن را بریتانیا پاشیده است.

————————————

توجه : مسئولیت صحت و سقم مقالات، یادداشت ها و مصاحبه های منتشر شده به عهده نویسنده بوده و صرف انتشار به معنی تائید آن نمیباشد.