پیچیدگی های روابط اسلام و غرب
بخش دوم: دیدگاه جهان اسلام نسبت به غرب
معصومه طالبی- پژوهشگر موسسه آینده پژوهی جهان اسلام
اسلام یک دین فراملی است. امروزه وضعیت مسلمانان در سطح جهانی به سبب عملکرد گروههای تروریستی که به نام اسلام فعالیت میکنند، پیچیدگیهای بیشتری پیداکرده است؛ این وضعیت به سطح روابط با غرب نیز رسیده و روابط جهان اسلام با غرب را تحت تأثیر خود قرار داده است. در این چارچوب، این یادداشت در بخش دوم خود در نظر دارد تا دیدگاه جهان اسلام نسبت به غرب را موردتوجه قرار دهد تا به علل و عوامل شکل گیری اسلام گرایی در مقابل غرب گرایی بپردازد و بر این عقیده استوار است که گرایش کنونی به اسلام واکنشی علیه غرب گرایی موجود در عصر جهانی شدن نیست و این تنها یکی از دلایل وقوع اسلام گرایی در جهان کنونی اسلام است.
طی قرون متمادی، اسلام قادر بوده است ترکیب متنوعی از ملت های مختلف را به صورت یک گروه واحد درآورد که حداقل از حیث جنبه های مذهبی و اعتقادی یکدست به شمار آیند. این تنوع نژادی و ریشه های قومی و نیز پیش زمینه های مذهبی و فلسفی تقریبا از بدو ظهور اسلام با آن همراه بوده است. تحولات اسلامی که طی قرن ها پدید آمده است، چشمگیرترین نمونه علم و آگاهی، هویت و تغییر را ارائه داده است(مولانا، 1390: 3). بنابراین دلیل گرایش به اسلام اصیل – و نه متحجرانه – را نمی توان در چارچوب دیگر گریزی مورد نظر بررسی نمود بلکه آموزه های ناب و اصیل اسلام خود گویای دلائل گرایش به این دین الهی وجامع در عصر پسا تجدد هستند.
متعاقب گرایش به اسلام، در تحلیل پیچیدگی های شکل گرفته بر روابط غرب و اسلام دیدگاههای مختلفی ارائه شده است؛ «یک مکتب فکری اسلام را منبع مشکلات جوامع اسلامی و غربگرایی را تنها راه غلبه بر آن می دانست. به باور طرفداران این مکتب، که بسیاری از آنان در غرب تحصیل کرده بودند، اسلام، با دست کم شکل جزمی و ایستای آن که در قرن 19 بر جهان اسلام مسلط بود، عامل اصلی انحطاط مسلمانان بود. به گفته پیروان این مکتب، این اسلام خشک و فاقد پویایی، و علما به عنوان متولیان آن، مسئول انحطاط اسلام بودند. زیرا آنها با تشکیلات سیاسی فاسد و فاقد کارایی و کفایت و سلاطین مطلقه همکاری کرده بودند، و این حکومت خودسر و فاسد سلاطین و متحدان روحانی آنها بودند که درهای جهان اسلام را به روی نفوذ و استیلای سیاسی و اقتصادی خارجیان باز کرده بودند(هانتر، 1380: 123). از طرف دیگر، اندیشه وران اسلامی مکتب فکری دیگری تشکیل دادند که بیگانگی از اصول اسلامی را دلیل اصلی انحطاط مسلمانان می دانست(هانتر،1380: 124). نظر دوم خود زمینه ساز گرایش به اسلام اصیل به دو شکل درست و نادرست آن می شد. شکل درست آن با نام اسلام گرایی و گرایش به اسلام و شکل نادرست آن که برخواسته از بدفهمی هایی از متن اسلام بود، منجر به شکل گیری بنیادگرایی در جهان اسلام شد.
از آنجایی که بنیادگرایی مظهر مبارزهای سیاسی است، فرهنگی هم که در متن آن پرورش مییابد، خصلت ایدئولوژیک و سیاسی آشکاری دارد که بر علیه غرب جهتگیری شده است. بر این اساس، غرب «نقطه ارجاع فرهنگی» نیست؛ بلکه به عنوان خصم اسلام، عامل امپریالیسم، سرکوبگر و عامل سوء مدیریت و تخریب فرهنگی است. در نتیجه هدف اولیه این جنبش های اسلامگرا، بیش و پیش از هر چیز دیگر، فراهم آوردن مفهوم متعمقی از «خودآگاهی» جهت برخورد با سلطه فرهنگی و سیاسی غرب است(سیبرز، 1993).
از دلایل دیگر اینکه، گرایش به اسلام، پاسخی ژرف به این احساس در برخی جوامع اسلامی است که خود را قربانی سیاستهای غرب در طول قرون گذشته میدانند(Lesch, 2003:471).. همچنین پاسخی به رویکرد غرب نسبت به سایر مناطق جهان و از جمله اسلام است که درصدد برمیآید با محوریت قرار داد شریعت اسلامی و به دستگیری حق تعیین سرنوشت از سوی مسلمانان جهت رفع عقبماندگیهای نظامی- سیاسی بکوشد(احمد،1993: 10). البته نباید اسلامگرایی را به عنوان موضعی متافیزیکی و یا دربردارندة خواستهای اخلاقی در ارتباط با اوضاع و احوال مسلمانان در جهان مدرن تلقی نمود، بلکه در جهان پسااستعماری، عموماً متفکران کشورهای اسلامی به دلیل تجربة گذشته استعماری درصدد برآمدند که در مقابل برخی روشنفکران که بر مسئله اصالت قدرت و مشروعیت دولت ملی تأکید میکردند، دیدگاهی جدید عرضه کنند(موسالی،2003: 33).
بسیاری از کارشناسان گسترش موج بازخیزی اسلام را در چند دهه گذشته، از جمله در هم آمیختگی مذهب و سیاست و وحدت و یکپارگی امت اسلام به عنوان ماهیتی فراقومی و فراملی می دانند(هانتر، 1380: 110). لیکن آنچه بیش از همه موجب ظهور هویت های اسلامی مخالف با غرب شده است را میبایست در سیاستهای غرب ردیابی نمود که پیامدهای آن در زمینه میراث استعماری، استیلای غرب بر وجوه اقتصادی و سیاسی، تبعیض نسبت به کشورهای فقیر، پشتیبانی غرب از دولت سرکوبگر و گروههای تروریستی و آشوب طلب، و کاربرد گزینشی و تبعیضآمیز اصول و قواعد بینالمللی، موجب ظهور احساسات ضدغربی اسلامگرایان شده است. بنابراین ظهور هویتهای معارضهجو، ریشه در تحقیر، ترس و واکنشهایی دارد که مسلمانان نسبت به غرب احساس میکنند. در سالهای اخیر، غرب ستیزی در بنیادگرایی اسلامی شکلی خشونت آمیز به خود گرفته و همین مساله کیفیت روابط با غرب را برای سایر جهان اسلام نیز، تحت تاثیر خود قرار داده و به نوعی این نوع روابط را برای کل جهان اسلام تیره و تار نموده است. تیرگی این روابط زمانی پررنگ تر می گردد که قدرتهای غربی پشتیبان گروههای تروریستی اسلام گرا در مناطق اسلامی بودند؛ بعدها امنیت کشورهای آنان نیز توسط گروههای مورد نظر، مورد هجمه قرار گرفت و روابط جهان اسلام و غرب را وارد مرحله جدیدی از پیچیدگی نمود.
لینک بخش اول این مطلب WWW.IIWFS.COM/4949
منابع
مولانا، حمید(1390)، اسلام و بحران های جهان معاصر، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
هانتر، شیرین(1380)، آینده اسلام و غرب، ترجمه همایون مجد، تهران: نشر فرزان روز.
Ahmad ,Khurshid (1993). Islam and the New World Order. Middle East Affairs. 1 (3). Spring/ Summer
Mousalli ,Ahmad (2003).Images of Islam In the West And The West In the Islamic World. Ardb. PR Publication
Siebers ,Tobt (ed) (1993). The Authority of the Past. Ann Arbor. University of Michigan Institute For the Humanities 14. Taylor, Alan (1988). The Islamic Question Middle East Politics. Boulder: Westview Press