همگرایی جهان اسلام نیازمند انقلاب فرهنگی | دکتر محمد مهدی مظاهری / استاد دانشگاه و کارشناس ارشد روابط بین الملل

ساختار جغرافیایی جهان اسلام از جنوب شرق آسیا تا غرب آفریقا و جنوب شرق اروپا شامل بیش از پنجاه کشور می­شود که حدود 22 درصد خشکی‏های جهان را تشکیل می‌دهند. این ساختار با وجود در بر داشتن تهدیدها و منافع مشترک و متقابل و ارزشهای مشترک با عوامل واگرایی متعددی نظیر تفاوت فرهنگی، قومی، مذهبی و زبانی، در کنار اختلافات سرزمینی و مرزی و رقابت های منطقه ای وضعتی به نام واگرایی بین کشورهای جهان اسلام را به‌وجود آورده است. در این میان به نظر میرسد که عوامل و متغیرهای اصلی همگرایی جهان اسلام می‌تواند آینده‌های متفاوتی را برای جهان اسلام رقم زند. در همین راستا نوشتار زیر به قلم دکتر مظاهری  به تبیین نیروهای هم‌گراساز در جهان اسلام پرداخته است.

«‎‎‎‎‎بر اساس آیه‏ کریمه قرآن‏ “ان‏ هذه‏ امتکم‏ امه واحده‏ و انا ربکم‏ فاعبدون‏” مسلمانان‏ یک‏ امت ‏اند و دولت جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ هم‏ سیاست‏ کلی‏ خود را بر پایه‏ ائتلاف‏ و اتحاد ملل‏ اسلامی‏ قرار داده است و کوشش‏ ‎‎‎‎‎‎ می کند تا وحدت‏ سیاسی‏، اقتصادی‏ و فرهنگی‏ جهان‏ اسلام‏ را تحقق‏ بخشد.» نزدیک به چهار دهه پس از قرار گرفتن این گزاره به عنوان اصل یازدهم قانون اساسی ، زمان پاسخ به این سوال رسیده که تا چه اندازه به این هدف نزدیک شده ایم؟

وحدت اسلامی

از بعضی از جهات، تحولات این سالها ما را به چشم انداز وحدت اسلامی نزدیک تر کرده است. زمانی که این آرمان بر تارک قانون اساسی قرار گرفت، جهان در حال تجربه یک شیوه زیستی شرقی-غربی بود. در کشاکش نبرد ایدئولوژی های زمینی کمونیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم با لیبرالیسم، کاپیتالیسم و پلورالیسم، کمترین تصوری از مشی دولتمداری دینی و به ویژه اسلامی وجود نداشت. اکنون با حضور انقلاب اسلامی، نمونه ای از دولت دینی که در مناسبات جهان مدرن صاحب نفوذ و تاثیر است شکل گرفته است. در این فاصله بعضی دیگر از کشورهای اسلامی به اقتصادهای موفق و کشورهایی مستقل در جغرافیای قدرت جهانی تبدیل شده اند. در بعضی دیگر از کشورهای اسلامی، حکومتهای متمایل به اسلام، نمونه هایی از کامیابی آشتی دین و دولت در تامین نیازهای ملتهای مسلمان را به نمایش گذاشته اند. از این رو تجربه دولت ‌ورزی اسلامی در قرائت های گوناگون و البته گاه متضاد آن را شاید بتوان مهمترین دستاورد ملتهای مسلمان طی چهار دهه گذشته دانست. تردیدی نیست که همگرایی اسلامی و درنهایت وحدت امت اسلامی از مجرای همین تجربه ها و پیدا شدن تدریجی این اجماع رخ خواهد داد که در جهان نو، اسلام، الگویی موفق برای اداره جامعه است.

از سوی دیگر اما امروزه کاملا روشن شده است که جهان اسلام عمیقا درگیر یک دوگانه مرگبار ارتجاع-تندروی است. از یک سو دولتهای سرسپرده ای هستند که از اسلام به درستی تسلیم را فهمیده اند، اما نه در برابر قادر متعال بلکه در برابر قدرتهای مسلط نظام بین الملل. این گروه از مستبدان کوچک که ملتهای مسلمان را عملا به گروگان گرفته اند، خیالی جز امروز را به فردا رساندن با سرکوب گرایشهای آزادی خواهی و اسلام خواهی مردمشان ندارند. اگر در این سر  طیف سرسپردگان به اتحاد یهودی- مسیحی ناظم جهان قرار گرفته اند که لابد ادعایی هم در خلوص اسلامشان ندارند، در آن سو، اسلام را جویده جویده فهمیده هایی قرار دارند که شبیه همه حمقا، متعصبانه به فرقه های بی پشتوانه خود چسبیده و خشونت و تروریسم را پیکربندی می کنند. لبه دوم قیچی ای که همگرایی جهان اسلام را نشانه گرفته همین گروه های تروریستی هستند که اگرچه ریشه عمیقی در بافت و ساخت ملتهای مسلمان ندارند، اما باز هم به پشتوانه اربابان زر و زور جهانی، صدایشان پژواکی صدچندان پیدا می کند تا هرجا سخن از اسلام است لاجرم به یاد این از اسلام برگشتگان بیفتیم و آنها را منادی دین بدانیم.

اصل یازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی

طراحانی که اصل یازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی را نوشتند و مردمی که به آن رای دادند مطمئنا می‌دانستند که سخن از آرمانی بلند و افقی طولانی است. چهار دهه پس از آن، با نگاهی به امت اسلامی، هم نشانه هایی مثبت و امید بخش می بینیم و هم نکات دردآور و مایوس کننده. هر چه هست اما امروز «اسلام» موضوعیت پیدا کرده و تصور جغرافیای قدرت و سیاست و فرهنگ جهان بدون آن غیر ممکن است. عوارضی که در این راه پیش آمده است البته تاحدی ناشی از دشمنی بیگانگان بوده است، اما مهم تر از عداوت دشمنان آگاه، جهالت دوستان ناآگاه است و رفع آن نیازمند یک جهاد فرهنگی عمیق و گسترده است. اعتراف به این نکته ساده نیست، اما گریزی هم از آن نیست که در عصر انقلاب ارتباطات و انفجار اطلاعات، بعضی ملل مسلمان نه هنوز اسلام را به درستی شناخته و نه توانسته اند آن را به درستی بشناسانند. به هر آمار و مرجعی که استناد کنیم، بعضی ملتهای اسلامی در زمینه شاخصه های توسعه فرهنگی و توسعه انسانی حرفی جدی برای گفتن ندارند. از این رو برای تحقق آرمان وحدت اسلامی و گذر از بحرانها و بحران سازی ها و نیفتادن در دام های موجود و آینده، راهی جز یک انقلاب فرهنگی در امت اسلامی نیست.