همواره پرسش هایی در مورد رویکرد طالبان افغانستان به غرب، خشونت و وحدت در جهان اسلام و جود داشته است. در همین راستا برای بررسی ویژگی های این گروه و نگاه طالبان افغانستان به جریان های سلفی و جریان های تکفیری در جهان اسلام محمد تقی جمشیدی کارشناس مسائل افغانستان داشته ایم:
با توجه به وضع فعلی، نوع نگاه طالبان به غرب چیست؟
نگاه طالبان به غرب، در واقع با توجه به خصلت آن هاست که ضدغربی است. طی هجمه آمریکا و متحدین غربی به افغانستان شئون ملی آن ها را درمقابله با اجنبی، ضد اجنبی و ضد دشمن خارجی و علاقمند به حفظ استقلال و تمامیت ارضی است را مجددا زنده کرد. در طول سال هایی که آن ها علیه ناتو و عوامل آمریکایی و انگلیسی جنگیدند، طالبان هم از همان خصلت ضد غربی استفاده و توانست دیگر گروه ها و دیگر نیروهای غیر طالبانی را در جهت مبارزه با غربی ها به خودش جذب کند. یعنی در این زمینه می توان گفت، با توجه به این که غربی ها در افغانستان حضور نظامی داشتند، (حضور نظامی در یک سرزمین اسلامی) این گروه ها حس ضد غربی شان تقویت شد و به همین دلیل بود که تنها طالبان نبودند که در مقابل ناتو و نیروهای آمریکایی می جنگیدند، بلکه از دیگر گروه ها و دیگر قومیت ها و گرایشات دیگر در این جنگ شرکت داشتند تا نیروهای اجنبی را وادار به فرار کنند.
رویکرد طالبان چه تاثیری بر ژئوپلیتیک و در واقع بر کل جهان اسلام می گذارد؟
مردمی که به طالبان پیوسته اند، مردمی مسلمان هستند و اعتقادات اسلامی دارند، نمی توان تمام افراد عضو طالبان را عناصر شرور دانست. بلکه تنها گردانندگان سیاسی این گروه ها و کسانی که دنبال یک سری منافع سیاسی هستند و اهداف خاصی را با این جریان فکری دنبال میکنند، مقصر هستند. گرنه، خیلی از روستایی ها و خیلی از شهروندان کم سواد فاقد بینش جامع و شناخت جامع اسلامی هستند . برحی از این افراد به خاطر اغواگری وارد این جریان شدند. لذا تحرکاتی که طالبان دارند و کارهایی که انجام داده اند و سوابقی که دارند می شود گفت آن بخشی که در جهت مبارزه با دشمن خارجی بوده، که در جهت حفظ کیان اسلامی و تمامیت ارضی و حفظ استقلال افغانستان بوده، ستودنی است یعنی در مقابل یک مشت اجنبی و کسانی که مسلمان نبودند، جنگیدند. ولی آن بخشی که هر نحله ی دیگری را رد می کنند و با آن مبارزه می کنند، قابل تأمل است. البته می توان گفت که طالبان افعانستان یک فرق عمده ای با طالبان پاکستان دارند . طالبان افغانستان به اندازه ی پاکستانی ها تکفیری نیستند. یعنی این گونه نیست که بر پیشانی یک گروه و یک فرقه ی دیگر اسلامی مهر تکفیر بزنند و آن ها را کافر قلمداد کنند و با این مهر زدن قتل آن ها را واجب اعلام کنند. متأسفانه این امر در طالبان پاکستان به صورت بسیار پر رنگ وجود دارد. اما در صحبت هایی ملا عمر ایشان از اینکه شیعه و سنی با هم درگیر شوند، مخالفت کرده است. می توان گفت این یک امتیاز برای طالبان افغانستان است. یعنی طالبان افغانستان این امتیاز را دارد که اکثریت آن ها ( اگر نگوییم صد در صد آن ها) دچار این انحراف ثانوی ضد شیعی و ضد سایر فرقه های مذهبی نیستند. کما این که ما می بینیم تکفیری های داخل عراق هم شیعه را می کشند، هم سنی را می کشند یعنی هر اعتقادی که مساوی با اعتقاد آن ها نباشد از نظر آن ها باطل است.
جایگاه خشونت در اندیشه ی طالبان چگونه است؟
یکی از روش های اجرایی آن ها به کار بردن زور و خشونت و در واقع قلع و قمع کردن است و به این صورت است که این ها توانستند توفیقاتی به دست بیاورند و موفقیت هایی را رقم بزنند ولی باز در مقام مقایسه با این جریان داعش و طالبان پاکستان، ما می توانیم بگوییم که این ها از نظر خشونت هایشان یک سری حدود مشخص و چارچوب هایی دارند. اگر دقت کرده باشید داعش در سوریه و عراق هیچ چارچوب و هیچ محدودیتی را برای خودش نمی شناسد همان طور که دیدید در یکی از فیلم هایی که نشان می دادند داعشی ها از چند تا راننده سوال می کنندکه نماز صبح چند رکعت است؟یکی می گوید 4 رکعت است، او را تیر باران می کنند. در حالی که این با هیچ اعتقاد اسلامی قابل مقایسه نیست. طالبان پاکستان هم همین طور هستند. ولی طالبان افغانستان یک سری چارچوب هایی دارند مثلا خشونت هایشان را بیشتر در مقابل امریکایی ها و نیروهای غربی به کار می برند. در مقابل نیروهایی که با آن ها جنگیدند گرچه این ها مثلا جنگیدن با نیروهای نظامی افغانی که حافظ رسمی آن مملکت هستند و حافظ استقلال و تمامیت هستند که چیز قابل سرزنشی است ولی به هر حال در مقایسه با دو گروه دیگر خشونت هایشان تعریف و چارچوب و الگو ی مشخص دارد به این صورت نیست که مثلا فرض کنید یک دفعه یک خانواده، ده خانواده، صد خانواده، ولو طفل شیرخوار، ولو پسر بچه و دختربچه ی دو ساله را قتل عام کنند .
اگر بخواهیم به تقسیم بندی جریان طالبان بپردازیم در یک دهه ی گذشته آیا جریان طالبان قابل دسته بندی به گروه های مختلفی داخل افغانستان بوده است؟
در واقع غربی ها (انگلیسی ها و به تبع آن آمریکایی ها و دیگر نیروهای غربی) برای این که آن یکپارچگی طالبان را که در سال های اولیه ی ظهورشان وجود داشت و همگی پیرامون ملا عمر صدای واحدی داشتند و یک هدف واحدی را تعقیب می کردند را برهم زنند سعی کردند این ها را به طالبان خوب و طالبان بد تقسیم کنند. بنابراین یک سری از این ها به دنبال مذاکره با طالبان رفتند و بعد از پروژه ی قطر یک سری امکانات به آن ها دادند و به طور نسبی این ها وارد گفتگو با این ها شدند و به یک نحوی به این ها مشروعیت دادند. در واقع بخشی از طالبان که وارد پروسه ی مذاکرات شدند از نظر غربی ها طالبان خوب و آن هایی که اکثریت بودند و وارد این پروسه ی مذاکره نشدند از نظر آن ها طالبان بد شدند. این پدیده باعث شد که بین نیروهای طالبان اختلاف ایجاد شود و یکپارچگی و وحدتی را که درسال های اولیه ی حضور طالبان داشت را از بین ببرند .
نوع نگاه طالبان به جریان های سلفی و جریان های تکفیری در جهان اسلام چگونه است؟
طالبان افغانستان نسبت به طالبان پاکستان یک سری امتیازاتی دارند. چند ماه قبل به دنبال خشونت های بسیار بسیار نفرت انگیزی که طالبان داعش در شهرهای عراق و سوریه انجام می داد و کشتن زن ومرد و کشتن بدون محاکمه و کشتن بدون چارچوب خاص این باعث شد که ملا عمر اعتراض کند و آن حلقه های پیرامون ملاعمر هم اعتراض کردند و انتقاد کردند که اسلام این گونه نیست که هر کس و هر گروهی را بدون محاکمه مجازات کند و بکشد. این در حالی است که داعش و اکثر طالبان پاکستان با کمک رعب و وحشت و هراس و سر بریدن و سر نیزه کردن و آتش زدن به نظر خودشان یک سری توفیقاتی به دست آوردند . آنها معتقد هستند که “النصرت بالرعب” یعنی ما این پیروزی را از طریق ترس به وجود آوردیم ولی در واقع ملا عمر از این امر انتقاد کرد. اما به دنبال این که غربی ها بعضی از مواضع داعش را در عراق و در سوریه بمباران کرد، ملاعمر و طالبان افغانستان از آن ها انتقاد نکردند و در نشریات خودشان هم علیه آن ها حرف نزدند. اما در عین حال فاصله ی خودشان را با آن ها حفظ کرده اند. همان طور که می بینید تعدادی از گروه های طالبان پاکستانی با ابوبکر بغدادی بیعت کردند. ولی درافغانستان این بیعت بسیار بسیار کمرنگ صورت گرفته است.