قطب‌نمای استراتژیک اتحادیه اروپا؛ آمادگی برای هدایت منطقۀ منا با کاهش حضور آمریکا

اتحادیه اروپا

ساسکیا ون جنوگتن؛ کارشناس‌ارشد برنامۀ دفاعی و امنیتی مؤسسۀ خاورمیانه

(ترجمه رحمان حبیبی؛ دانش‌آموختۀ کارشناسی‌ارشد روابط بین‌الملل دانشگاه شهید بهشتی)

تقریباً پس از دو سال تلاش، اولین پیش‌نویس قطب‌نمای استراتژیک اتحادیه اروپا در 15 نوامبر ارائه شد. هدف این برنامۀ استراتژیک نظامی، توافق بر مجموعه‌ای از پیشنهادها برای هدایت همکاری دفاعی این اتحادیه برای پنج تا ده سال آینده است. تلاش‌های قبلی برای تقویت جاه‌طلبی‌های دفاعی اروپا اغلب با بی‌میلی و اکراه دنبال می‌شد؛ اما این بار متفاوت است؛ زیرا اروپا واقعاً احساس خطر می‌کند. قارۀ کهن برای چندین دهه با تضمین‌های امنیتی ایالات‌متحده، فدراسیون روسیۀ ضعیف‌شده، تلقی از چین به‌عنوان فرصتی اقتصادی نه تهدید، و همچنین بی‌ثباتی در منطقۀ منا (خاورمیانه و شمال آفریقا) که برای مدت طولانی تأثیر امنیتی مستقیم کمی بر اتحادیه اروپا داشت، توانست آرام بنشیند.

در حال حاضر، اروپا به‌طور فزاینده‌ای احساس می‌کند در معرض آسیب‌پذیری است و کمی تنهاست. احتمال سناریویی که در آن، اروپا مجبور شود به‌تنهایی با خشونت در محیط پیرامون خود مقابله کند، در حال افزایش است. امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، دیدگاه خود را برای «خودمختاری استراتژیک» اروپا در خاورمیانه و جاهای دیگر، با اشاره به خروج آشفتۀ آمریکا از افغانستان و مخالفت با پیمان امنیتی سه‌جانبۀ استرالیا-بریتانیا-ایالات‌متحده (آکوس) نشان می‌دهد. اروپایی‌ها به این جمع‌بندی رسیدند که اگرچه جو بایدن ممکن است از نظر روش، با دونالد ترامپ متفاوت باشد، روندهای کلی شکل‌دهندۀ روابطِ فراآتلانتیک همچنان پابرجا هستند.

زنگ خطر تمرکز توجهات انکارناپذیر آمریکا به آسیا، در بروکسل و پایتخت دیگر کشورهای اروپایی به صدا درآمده است. رهبران اروپایی متوجه شدند ایالات‌متحده در حال تغییر تعامل خود با منطقۀ خاورمیانه و شمال آفریقاست. آن‌ها انتظار دارند واشنگتن بر ایران متمرکز بماند و در صورت بروز درگیری‌های احتمالی و موقعیت‌های مخاطره‌آمیز در کشورهای بزرگ و مهم منطقه مانند مصر یا عربستان سعودی، در آنجا حضور یابد. همچنین آن‌ها انتظار دارند اگر درگیری مسلحانه با دخالت روسیه در حاشیۀ شرقی اروپا آغاز شد، ایالات‌متحده در آنجا درگیر شود. بنابراین، در حالی ‌که اروپایی‌ها به‌هیچ‌وجه ضرورت پیوند قوی ترانس آتلانتیک را انکار نمی‌کنند، بیشتر در مورد پیامد موقعیت‌های بحرانی­ای فکر می‌کنند که ایالات‌متحده در آنجا منافع کمتری دارد. همچنین، آن‌ها در مورد این موضوعات هم فکر می‌کنند: آیا واشنگتن در جایی مانند لیبی یا مالی رهبری را به دست خواهد گرفت؟ آیا آمریکایی‌ها علاقه‌مندند از درگیری یا مدیریت بحران با شدت کم در منطقۀ منا پیشگیری کنند؟ آیا ایالات‌متحده به مقابله با تهدیدات مربوط به مهاجرت که بر مرزهای اروپا فشار می‌آورد، خواهد پرداخت؟ آمریکا در مورد حملات سایبری آسیب­زا به اقتصاد اروپا چه واکنشی نشان خواهد داد؟ اروپایی‌ها به‌طور فزاینده‌ای در این مورد تردید دارند و به همین دلیل می‌خواهند توانایی‌های خودشان را افزایش دهند تا بتوانند به‌تنهایی پیش بروند.

تیری برتون، کمیسر امور بازار داخلی اتحادیه اروپا که همچنین بر ادارۀ کل صنایع دفاعی و فضایی اتحادیه اروپا نظارت دارد، تأکید کرده است: «دفاع اروپایی دیگر یک گزینه نیست و باید به میدان بیاید. تنها سؤال این است که چه زمانی. ما آماده خواهیم بود.» رهبران اروپایی، نسبت به قبل، خودشان را باشهامت‌تر و جسورتر نشان می‌دهند؛ اما به‌طور ضمنی می‌دانند سازمان‌های دفاعی‌شان به‌تنهایی آمادۀ رویارویی با بسیاری از موقعیت‌های خصمانه نیست و این مشکلی واقعی است. در حال حاضر، اتحادیه اروپا وارد دورۀ تعدیل و اصلاح پیشنهادی شده است. ارادۀ سیاسی، اصول و اقدامات روی کاغذ می‌تواند شروعی تازه باشد. این همان قطب‌نمای استراتژیک جدید است که بر چهار حوزۀ مدیریت بحران، قابلیت‌ها، تاب‌آوری و مشارکت تمرکز دارد.

جوزف بورل، نمایندۀ عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی و امور امنیتی، معتقد است یکی از اهداف کلان قطب‌نمای استراتژیک، یافتن اجماع در مورد بهترین راه‌ها برای نشان‌دادن نفوذ اروپا به‌عنوان بازیگر منطقه‌ای و جهانی است. این نفوذ، به‌ویژه در منطقۀ خاورمیانه و شمال آفریقا، فقط تابعی از تعامل آمریکا یا قدرت روابط اقتصادی نیست. در عین حال که اتحادیه اروپا و به‌ویژه فرانسوی‌ها مدت‌هاست که بخش‌های بزرگی از منطقه را به‌عنوان جبهۀ استراتژیک خود در نظر گرفتند، به این نکته پی بردند که دیگران با موفقیت، حضور خود را افزایش داده‌اند. بازیگران اروپایی آگاه هستند که جهان‌بینی‌شان در حال رقابت با دیگر بازیگران جاه‌طلب و مدل‌های توسعه است. در این میان، اهرم نفوذ اروپا بر کشورهای خلیج‌فارس در حال کاهش است؛ در حالی ‌که در ساحل (منطقه‌ای در آفریقا) این شانس وجود دارد که اروپایی‌ها خودشان و در کنار یکدیگر با گروه واگنر، یک شرکت نظامی خصوصی تحت‌حمایت روسیه، مبارزه کنند. بعید به نظر می‌رسد که پارلمان‌های ملی به انجام اقداماتی تحت این تصور که اروپا حاکمیت قانون بین‌المللی را ترویج می‌کند و به گذار به دموکراسی کمک می‌کند، قانع شوند. همچنین ثابت شده است مقابله با تئوری‌های توطئه و اخبار جعلی، از جمله سویه‌های ضد اروپایی که منطقۀ منا را فراگرفته است، دشوار است.

مفاد پیش‌نویس اول قطب‌نمای استراتژیک نشان می‌دهد که اتحادیه اروپا به همین راحتی تسلیم نمی‌شود و تمایل فزاینده‌ای برای بهترشدن در انجام کارهای موردنظر خود دارد. اروپا سعی می‌کند از وضعیت­های بحرانی که ایالات‌متحده و ناتو علاقه‌ای به آن ندارند، مراقبت نماید. این، شامل مدیریت بحران و مأموریت‌های آموزشی در حاشیۀ جنوبی اتحادیه اروپا می‌شود. در این راستا، یکی از پیشنهاد‌های مهم، ایجاد ظرفیت اتحادیه اروپا برای استقرار سریع نیرو تا سال 2025 است؛ به‌طوری ‌که 5000 نیرو بتوانند به‌سرعت برای تثبیت وضعیت در یک محیط خصمانه مداخله کنند. مقامات اتحادیه اروپا بر این باورند که با چنین قابلیت‌هایی، اروپایی‌ها می‌توانستند بدون آمریکا، فرودگاه کابل را حفظ کنند و مدتی دیگر به تخلیه ادامه دهند. همچنین، آن‌ها می‌توانند در صورت کودتا علیه دولت قانونی یا تهدیدی، در خطوط ارتباطی دریایی مهم مداخله کنند.

این تصور درست نیست که اتحادیه اروپا تاکنون هیچ کاری در زمینۀ همکاری دفاعی انجام نداده است. اتحادیه اروپا از سال 1999 سیاست امنیتی و دفاعی مشترک (CSDP) را در پیش گرفته است و همکاری دفاعی اروپای غربی در قالب اتحادیه اروپای غربی به سال 1955 بازمی‌گردد. اتحادیه اروپا از طریق سیاست امنیتی و دفاعی مشترک خود، 18 مأموریت و عملیات در خارج از قلمرویش (7 نظامی، 11 غیرنظامی)، شامل دو عملیات نظامی دریایی، یعنی عملیات آتلانتا در سومالی و عملیات سوفیا در دریای مدیترانه، انجام داده است. پیشنهاد‌های مدیریت بحران قطب‌نمای استراتژیک یک جزء بزرگ دریایی را شامل می‌شود. اتحادیه اروپا در حال اجرای آزمایشی «مفهوم حضور دریایی» جدید خود در خلیج گینه است و سعی دارد آن را به سایر آب‌های ناآرام مانند اقیانوس هند گسترش دهد. در این راستا، منطقۀ خاورمیانه و شمال آفریقا می‌تواند انتظار تماس‌های مکرر بندری و همچنین میزبانی و مشارکت در تمرین‌های دریایی مشترک بیشتری را داشته باشد.

این اولین بار نیست که اروپایی‌ها ایدۀ نیروی واکنش سریع یا «ورود اول» را مطرح می‌کنند. گروه‌های نبرد 1500نفری اتحادیه اروپا از سال 2007 عملیاتی شدند؛ ولی هرگز مورد استفاده قرار نگرفتند. استقرار آن‌ها در شرایط بحرانی مختلف، از جمله در جمهوری دموکراتیک کنگو، سودان جنوبی، لیبی و مالی، مورد توجه قرار گرفت؛ اما هر بار، عدم اجماع بین کشورهای عضو، مانع از انجام آن شد. در حال حاضر، بسیاری از کشورهای عضو، صبر و حوصله خودشان را از دست داده‌اند و دیگر به‌دنبال اجماع نیستند. راه‌حلی که برای این موضوع وجود دارد این است که مادۀ 44 معاهدۀ اتحادیه اروپا، امکان همکاری نظامی موقت بین کشورهای عضوِ مایل را فراهم می‌کند.

فاصله‌گرفتن از اجماعِ با کمترین مخرج مشترک و حرکت به‌سمت انعطاف بیشتر و در نتیجه، جاه‌طلبیِ بیشتر همان چیزی است که فرانسوی‌ها دوست دارند از شرکای اروپایی خود و نهادهای اتحادیه اروپا ببینند. آن‌هایی که از انگلیس و آمریکا بر سر پیمان امنیتی آکوس و سایر نزاع‌های دوجانبه ناراحت هستند، از دیدن آلمانِ پسامرکل که مایل به انعطاف‌پذیری و شجاعت بیشتری است، خرسندند. با توجه به کاستی‌های مأموریت 2011 در لیبی و با توجه به ناآرامی­ در مغرب و مشرق، داشتن اتحادیه اروپایی که به پاریس کمک می‌کند جایگاهش را بالاتر ببرد، نه‌تنها برای مکرون، بلکه برای هر برندۀ‌ انتخابات ریاست‌جمهوری 2022 فرانسه خوشایند خواهد بود.

آمریکایی‌ها و سایر نیروها در منطقۀ خاورمیانه و شمال آفریقا باید راضی باشند. برای اولین بار، تعدادی از دولت‌ها برای تغییری واقعی در جاه‌طلبی‌های جمعی اروپا هم‌سو می‌شوند. انعطاف‌پذیری بیشتر، تصمیم‌گیری سریع‌تر، همکاری بهتر با نیروهای محلی و توانمندی‌های قدرتمندتر و مرتبط‌تر می‌تواند خروجی اراده و توانایی مناسب برای مشارکت در پیشگیری از درگیری، مدیریت بحران و اقداماتی ایدئال برای حل بحران را به دنبال داشته باشد؛ البته ارادۀ سیاسی، اصول و اقداماتِ روی کاغذ هنوز به واقعیت تبدیل نشده است و پیش‌نویس نهایی سند راهبردی در مارس 2022 تصویب خواهد شد.

قابل بازیابی در:

http://yun.ir/0k8834