سیاست خارجی پاكستان در نگاه به بحران های منطقه ای | قاسم محب علي / موسسه آینده پژوهی جهان اسلام

سیاست خارجی پاكستان

سیاست خارجی پاکستان چند محور دارد که یکی رقابت و تنظیم روابطش با هند است، از بدو استقلال پاکستان تا به حال مسئله کشمیر و رقابتش با هند مطرح بوده است. تقریبا سایر موارد سیاست خارجی پاکستان را تحت تأثیر خودش دارد. محور دیگر سیاست خارجی پاکستان رابطه با افغانستان است، افغانستان تنها کشوری بود که به عضویت پاکستان در سازمان ملل رأی نداد و اختلافات زیادی با پاکستان داشت، قبل از ارتباط شوروی سابق با افعانستان و اشغال آن کشور مجددا جزء اصلی ترین مسائل آینده افغانستان و بعد مسئله طالبان بوده است. در همین رابطه پاکستان دو پشتوانه برای سیاست خارجی خودش تعریف کرده بود. یکی از این پشتوانه ها ایران و دیگری عربستان است، که در بعضی موارد پاکستان بیش تر بر پشتیبانی ایران و در بعضی موارد بیشتر بر پشتیبانی عربستان حساب می کند. در بخش هایی از پاکستان، عربستان را به عنوان حامی اصلی قلمداد می شود و از سوی حزب مردم و گروه های شیعه، ایران به عنوان پشتوانه اصلی پاکستان تعریف می کردند. در سطح بین المللی هم آمریکا و چین به عنوان پشتوانه های استراتژیک نظر پاکستان را تأمین می کردند، در سیاست خارجی پاکستان ثابت بوده اند. اما بعد از حمله طالبان وضعیت رابطه ایران و پاکستان تغییر کرد و مشکلاتی بین دو کشور به وجود آمد. در قضیه افغانستان و حمایت پاکستان از طالبان آنها سعی کردند افغانستان را تحت کنترل خودشان دراورند و از طریق افغانستان به آسیای میانه راه پیدا کند. لذا افغانستان را به عنوان پشتوانه استراتژیک خودش در برخورد با هند ترغیب کرد و از همان جا مشکلاتی با ایران پیدا کرد و در نتیجه روابطش را با عربستان گسترش داد. در اين راستا کشورهای حاشیه خلیج فارس هم که با ایران در رقابت بودند، روابط خود را با پاکستان گسترش دادند. از این جنبه می توان این موارد را چارچوب های سیاست خارجی پاکستان در نظر گرفت.

متغیرهای داخلی تأثیرگذار بر سیاست خارجی پاکستان

از ابتدا در کنترل سیاست خارجی پاکستان از ابتدای استقلال این کشور، ارتش استراتژی های سیاست خارجی پاکستان را تعریف کرده است و دولت کمتر در سیاست خارجی پاکستان تأثیر داشته است.پاکستان از ابتدای استقلال با مسئله ای تحت عنوان اشغال کشمیر توسط هند و آزادی کشمیر رو به رو بوده است. تقریبا می توانیم بگوییم نیروهای سیاسی پاکستان حول این محور شکل می گرفتند. اما پاکستان کشوری چند قومی است که پنجابی ها اکثریت جمعیت پاکستان را تشکیل می دهند و تقریبا بیشتر قدرت پاکستان را در اختیار دارند. بلوچ ها بیشترین سرزمین را دارند، اما کمترین جمعیت و کمترین نقش را در اداره پاکستان دارند. پشتون ها به این خاطر که مرزهای افغانستان با پاکستان را تشکیل می دهند از وضعیت ویژه ای برخوردار هستند. سندی ها که در کراچی و ایالت سند هستند. لذا در داخل پاکستان همواره بین این اقوام بر سر اداره پاکستان اختلاف بوده است و پنجابی ها سعی می کردند سلطه خود را بر بقیه حفظ کنند. لذا متغير اقوام بر سیاست خارجی پاکستان چه به شکل مستقیم و چه غیر مستقیم تأثیر می گذاشتند. چنانچه چه در موقع جنگ سرد و چه بعد از آن پشتون ها و بلوچ ها با شوروی سابق متحد بودند و رهبران آن ها بیشتر گرایش چپ داشتند و به هند نزدیک تر بودند و در سند هم نفوذ حزب مردم در بین سندی ها و شیعیان بیشتر بوده و به ایران نزدیک تر بوده اند. چنانچه وقتی مردم به قدرت برسند، روابط ایران با پاکستان گسترش می یابد. اگر حزب دیگری به قدرت برسد، رابطه با عربستان نقش پیدا می کند. در حال حاضر که حزب مسلم لیگ قدرت پیدا کرده است، طبیعتا اولویت روابط با عربستان سعودی است.

تحولات خاورمیانه یا بهار عربی و تأثیر در سیاست خارجی پاکستان

نمی توان گفت که تحولات خاورمیانه یا بهار عربی تأثیر مستقیمی داشته است. طبیعتا در مسائل رشد جریان اسلامی یکی از چیزهایی که پاکستان از ان رنج می برد، مسئله افراطی گری اسلامی ، طالبان و القاعده و جریان تندروی سنی در پاکستان است که از دیرباز نیز وجود داشته است. حتی قبل از مسائل بهار عربی تحت تأثیر رابطه با هند و قضیه افغانستان و طالبان برای مبارزه با شوروی سابق و کمونیسم، طبیعتا پاکستان مرکزی بوده است که پاکستان در منطقه پشتون نشین و بلوچ نشین (که حاکمیت دولت در ان جا ضعیف است و دولت مرکزی خیلی در آن جا نقشی ندارند و قواعد بیشتر حاکم هستند) مرکز مناسبی برای رشد افراطی گری اسلامی بوده است. طبیعتا در این جا بین افراطی گری اسلامی و جریان های افراطی که در جهان عرب هستند مانند داعش، القاعده، سلفی ها، رابطه مستقیمی وجود دارد. پاکستانی ها عموما با این گروه ها ارتباط داشته اند و از آن ها تغذیه می کردند. در مورد منابع مالی بیشتر جهان عرب به آن ها کمک می کرده است.

روابط پاکستان با سایر قدرت های اسلامی

قبل از انقلاب اسلامی ایران، پاکستان، ترکیه و ایران با هم در پیمان سنتو مشارکت داشتند. اما بعد از انقلاب ایران از این پیمان خارج شد، اما پاکستان و ترکیه هم پیمان باقی ماندند. روابط پاکستان و ترکیه مناسب است و هم چنان ادامه دارد. پاکستان با مصر نیز روابط نسبتا خوبی دارد. به علاوه با کشورهای خلیج فارس هم روابط گسترده ای دارد. پاکستانی های زیادی در کشورهای خلیج فارس  هم به صورت کارگر در این کشورها کار می کنند و هم در مراکز نظامی و امنیتی آن ها کار می کنند و جدا از این مسائل منابع مالی و ارزی نیز به همراه دارد. یکی از مهم ترین منابع تأمین ارز پاکستان همین کارگران و کسانی هستند كه در کشورهای خلیج فارس و عربی کار می کنند و سالیانه 10 میلیارد دلار ارز را به پاکستان می برند. این موضوع مبنایی است برای این که روابط پاکستان با این کشورها بسیار رابطه خوب و تنظیم شده ای باشد. چنانچه نیروهای امنیتی که برای حفظ امنیت در کشورهای حاشیه خلیج فارس در کشورهای عربی هستند، پاکستانی هستند.

رابطه پاکستان با سایر قدرت های اسلامی نیجریه، مصر، الجزایر، شمال آفریقا، اندونزی و مالزی

پاکستان با این کشورها روابط عادی و خوبی دارد و سعی می کند که روابط خود را با آن ها گسترش دهد. پاکستان جزء کشورهای جی 8 هم هست که ایران، ترکیه، اندونزی و مالزی و … در آن هستند. پاکستان عضو اکو هم هست و طبیعتا در این چارچوب هم با کشورهای آسیای میانه سر و کار دارد. اما نمی توان گفت که پاکستان روابط خیلی گسترده ای دارد. پاکستان هم چنان بیشتر درگیر مسائل امنیتی و نگرانی های امنیتی خود است. طبیعتا روابط پاکستان با کشورهایی است که بیشتر این نگرانی را برطرف می کنند. به عنوان مثال در این رابطه اهمیت چین بسیار بیشتر از سایر کشورهای اسلامی است. چون چین قدرتی است که به دلیل مشکلاتی که با هند دارد، همواره روابط استراتژیک ویژه ای را با پاکستان تعریف کرده است. رابطه پاکستان با عربستان هم بیشتر به خاطر منافع مالی است.

نگاه پاکستان به بحران های عمده کنونی در جهان اسلام

دولت پاکستان علاقه چندانی به ورود در بحران های عربی و یا مسائل خاورمیانه ندارد. زیرا وقتی بحران اوج می گیرد می خواهد توجه جهان اسلام بیشتر به مسئله کشمیر و حمایت از پاکستان جلب شود. اما به طور طبیعی مردم پاکستان و نیروهای پاکستان از این مناطق تأثیر متقابل می گیرند. به نظر می رسد که در حال حاضر پاکستان به این خاطر که دولت عربستان با نواز شریف رابطه ویژه ای ، چه از نظر شخصی و چه به لحاظ حزب مسلم لیگ، به نظر می رسد که در حال حاضر بیشتر محور پاکستان نزدیکی با سیاست های عربستان در خاورمیانه باشد و طبیعتا عربستان هم سیاست های خود را در سوریه، یمن، عراق و در بحث بهار عربی داشته است.