ديپلماسي دفاعي قطر در محيط امنيتي خاورميانه | حسین مینایی / كارشناس خاورميانه

مقدمه

ديپلماسي دفاعي از مؤلفه‌ها و مباني دفاع محسوب مي‌شود و مي¬توان آن را بخشي از الزام¬هاي راهبردي كشورها دانست. ديپلماسي دفاعي مي¬تواند روند اقناع‌سازي در حوزة راهبردي را به وجود آورد. ديپلماسي دفاعي از سازوکارهاي ائتلاف‌سازي در مقابله با تهديد به شمار مي‌آيد. ديپلماسي دفاعي مي¬تواند زمينه¬هاي لازم براي تحقق هدف‌هاي راهبردي و کسب قدرت در محيط هرج‌ومرج‌گونه را ايجاد كند. قطر از جمله کشورهایی است که در خاورمیانه با ایفای دیپلماسی دفاعی منطقه¬ای و راهبردی به دنبال ارتقاء نقش خود در معادلات خاورمیانه و تثبیت این جایگاه است.

نقش سياسي کشورها در خاورميانه با سرعت قابل توجهي تغيير پيدا مي¬کند. در دهه 1970، ايران نقش محوري در سياست خارجي و امنيتي خليج‌فارس را ايفا مي¬کرد. سياست دو ستوني نيکسون را بايد عامل اصلي محوريت‌يابي ايران در فضاي ژئوپليتيکي خاورميانه دانست. سياست جهاني با جلوه¬هايي از هويت، قدرت، نظامي¬گري و منابع انرژي پيوند يافته است. چنين عناصر و مؤلفه¬هايي بر شکل‌بندي قدرت و تحولات خاورميانه تأثيرگذار بوده است.

اهميت کشورهايي همانند ليبي در شمال افريقا و قطر در حوزه جنوبي خليج‌فارس را بايد براساس منابع انرژي آنان مورد ارزيابي قرار داد. انرژي مي¬تواند نقش مؤثري در تقويت نظام¬هاي سياسي اقتدارگرا ايفا نمايد. به همان گونه¬¬اي که انرژي را بايد در زمره عوامل اصلي مداخله‌گرايي امنيتي و ژئوپليتيکي قدرت‌هاي بزرگ در خاورميانه و خليج‌فارس دانست. کشورهايي همانند قطر به‌دليل منابع اقتصادي و همکاري امنيتي با قدرت‌هاي بزرگ احساس مي¬کنند که مي¬توانند نقش مؤثري در سياست منطقه¬اي ايفا نمايند.

افول نظام¬هاي سياسي اقتدارگرا، زمينه¬هاي ظهور بازيگران جديد در محيط امنيت منطقه¬اي خاورميانه و خليج‌فارس را اجتناب‌ناپذير مي¬سازد. فرايندي که نشان مي¬دهد که قطر به‌گونه¬اي تدريجي موقعيت سياسي خود را در خاورميانه تثبيت مي‌کند. چنين احساسي همواره نتايج تراژيک را براي بازيگران منطقه¬اي ايجاد مي¬کند. امنيت و قدرت در شرايط متحول خاورميانه مي¬تواند زمينه¬هاي لازم براي کودتاي نظامي، جنگ‌هاي منطقه¬اي، براندازي نظام‌هاي سياسي و زايش بازيگران جديد در سياست منطقه¬اي خاورميانه را فراهم آورد. تمامي موارد ياد شده نشان مي¬دهد که هيچ چيزي بهتر از خطوط لوله نفت و گاز نمي¬تواند منعکس کننده جلوه¬هايي از ثبات، بي‌ثباتي، پيش¬بيني‌پذيري و پيش¬بيني ناپذيري حوادث خاورميانه را منعکس سازد.

رهبران سياسي قطر احساس مي¬کنند که جايگاه منطقه¬اي آنان افزايش يافته است. واقعيت‌هاي رفتاري خاورميانه چنين احساسي را به‌وجود مي¬آورد. شکل¬گيري اين احساس تحت تأثير معادله الحاق و همراهي با سياست‌هاي امنيتي آمريكا در خاورميانه به شرح زیر است:

1-بهره‌گيري از الگوي الحاق در برابر کشور تهديد کننده

شکل ديگري از رفتار و واکنش در برخورد با تهديدات منطقه‌اي و بين‌المللي وجوددارد. اين امر، در شرايطي شکل مي‌گيرد که بازيگر تهديد شونده، تمايلي به رويارويي و مقابله با بازيگر تهديد کننده ندارد. در اين شرايط به جاي موازنه‌سازي در صدد برمي‌آيد تا از الگوي الحاق استفاده نمايد. الحاق به‌منزله شکلي از رفتار سياسي و بين‌المللي محسوب مي‌شود که واحدهاي سياسي در فضاي تهديد از آن استفاده مي‌کنند. به‌طور مثال، وقتي که موج قيام‌هاي اسلامي خاورميانه در سال 2011 شکل گرفت، برخي از کشورها که خود در معرض تهديد ناشي از قيام اجتماعي بودند، خود را با موج‌هاي دموکراتيک هماهنگ نمودند. در اين ارتباط، کشورهاي قطر، اردن، يمن و بحرين در صدد برآمدند تا رويکرد سياسي خود را با موج قيام اجتماعي و اسلامي مردم خاورميانه هماهنگ نمايند.

شکل¬گيري فرايند همکاري امنيتي با قدرت‌هاي بزرگ به‌منزله هماهنگ‌سازي کشورهاي منطقه¬اي با اهداف سياسي کشور تهديد کننده تلقي مي¬گردد.اين امر در ادبيات روابط بين‌الملل به‌عنوان «الحاق» تلقي مي‌شود. بهره‌گيري از الگوي الحاق مربوط به شرايطي است که بازيگران سياسي تلاش مي‌کنند تا موقعيت خود را در فضاي منطقه‌اي و بين‌المللي حفظ نمايند. به‌طور مثال کشورهاي يمن جنوبي و اردن در سال 1990 با سياست‌هاي منطقه‌اي عراق خود را هماهنگ نمودند.

چنين فرايندي به‌منزله بهره‌گيري از الگوي الحاق در روند توازن منطقه‌اي محسوب مي‌شود. در سال‌هاي اوليه دهه 1990، کشورهاي عربستان، سوريه و مصر تلاش نمودند تا از الگوي موازنه تهديد استفاده نمايند. جمهوري اسلامي ايران نيز در برابر تحولات منطقه‌اي و بحران ناشي از اشغال نظامي کويت توسط عراق و پيامدهاي آن که در سال‌هاي 1991 – 1990 انجام گرفت، از الگوي موازنه قدرت بهره گرفت. نظريه پردازاني همانند استفان والت بر اين اعتقادند که به‌کارگيري سياست الحاق در فرايندهاي جابجايي قدرت منطقه¬اي نتايج پرمخاطره¬اي را ايجاد مي¬کند. آينده¬اي که در انتظار کشورهايي همانند عربستان و قطر مي¬باشد. کشورهايي که از سياست سد‌بندي و مقابله در برابر واحدهاي تشکيل‌دهنده محور مقاومت استفاده مي¬نمايند.

به اين ترتيب، پاسخ ديگري که توسط کشورها مي‌تواند در مقابله با تهديد در پيش گرفته شود، ملحق شدن به کشور مهاجم مي‌باشد. اين الگو در بسياري از مواقع براي کشورها مخاطرات امنيتي به‌وجود مي‌آورد. گروه‌هاي منتقد، بهره‌گيري از اين الگوي رفتاري را به‌عنوان «سياست سازش» تلقي مي‌کنند.

2-مدل همکاري قطر در نظام امنيتي آمريكا

همکاري‌هاي امنيتي قطر با ايالات متحده براساس نقش سياسي جديد اين کشور شکل گرفته است. ايالات متحده تلاش دارد تا بار ديگر جلوه¬هايي از امنيت منطقه¬اي با الگوي دو ستوني را سازماندهي کند. در دهه 1970، ايران و عربستان محور اصلي مدل امنيت منطقه¬اي آمريكا در خليج‌فارس محسوب مي¬شدند. در سال‌هاي دهة دوم قرن 21، عربستان سعودي نقش منطقه¬اي خود را حفظ کرده است. اين کشور تلاش دارد تا جلوه¬هايي از همکاري منطقه¬اي با ايالات متحده را در قالب شکل¬بندي¬هاي ايدئولوژيک و امنيتي به انجام رساند. مقابله با ايران و محور مقاومت به‌عنوان عامل اصلي گرايش آمريكا به همکاري امنيتي با عربستان و قطر محسوب مي¬شود.

کشور قطر تلاش دارد تا به‌عنوان مرکز ديپلماتيک ـ رسانه¬اي امنيت‌سازي در خليج‌فارس ايفاي نقش نمايد. بسياري از پروژه¬هاي سياسي و امنيتي آمريكا را کارگزاران سياست خارجي قطر به مرحله اجرا مي‌رسانند. نقش رسانه¬اي و سياست خارجي قطر از سال 1992 برجسته شد. شبکه الجزيره تلاش نمود تا ذهنيت و ادراک سياسي جهان عرب را کنترل نمايد. اين شبکه بيشترين مخاطب را در جهان عرب به دست آورده است.

با توجه به فرايند مخاطب‌يابي شبکه الجزيره، زمينه براي افزايش نقش سياسي قطر در کشورهاي خليج‌فارس و خاورميانه فراهم شده است. به‌طور کلي، شبکه¬هاي خبري و رسانه¬ها را مي¬توان به‌عنوان زيربناي تحرک ديپلماتيک دانست. کشورهايي که از انگيزه مؤثر براي ايفاي نقش سياسي منطقه¬اي برخوردارند تلاش مي¬کنند تا چنين فرايندي را از طريق رسانه¬اي و کارگزاران خبري ـ تحليلي پيگيري نمايند.

در سال‌هاي بعد از حادثه 11 سپتامبر، هتل شرايتون قطر به‌عنوان مرکز برگزاري کنفرانس¬هاي منطقه¬اي بوده است. اين‌گونه کنفرانس‌ها عموما براساس مشارکت شبکه الجزيره انجام گرفته است. اين شبکه تلاش دارد تا زمينه¬هاي جذب کارگزاران فکري و نخبگان تحليلي را فراهم آورد. يکي از فرايندهاي جذب نخبگان ترکيه در قالب سياست‌هاي آمريكا محور در خاورميانه عربي را مي¬توان برگزاري چنين کنفرانس‌هايي دانست.

نقش ديپلماتيک و سياسي قطر در روند شکل‌گيري دولت ائتلافي لبنان از اهميت ويژه¬اي در جهان عرب و خاورميانه برخوردار بوده است. در اجلاسيه دوحه، رهبران سياسي قطر توانستند زمينه¬هاي متقاعدسازي ايران و حزب‌الله لبنان براي شکل‌گيري دولت ائتلافي در لبنان را فراهم سازد. در سال‌هاي 2012–2011 زمينه براي نقش‌آفريني ديپلماتيک قطر در ارتباط با جذب طالبان و مقابله با سوريه به‌وجود آمد. هم اکنون دوحه را مي¬توان مرکز اصلي گردهمايي ديپلماتيک براي سازماندهي فرايندهاي سياسي و امنيتي در افغانستان، سوريه، یمن و فلسطین دانست. فرايندي که با مشارکت همه‌جانبه عربستان و ترکيه انجام مي¬شود. کشورهايي که به‌عنوان بازيگران ائتلاف در جهت مقابله با محور مقاومت ايفاي نقش مي¬کنند.