حضور القاعده و امریکا در شاخ آفریقا و سومالی (بخش نخست) | حسن اسکندری / کارشناس مسائل اسلامی

سومالی در چشم طوفان القاعده

امروزه مدارک واضحی در دست است که نشان می دهد القاعده در حملات صورت گرفته به نیرو های آمریکا و همچنین نیرو های سازمان ملل متحد در سومالی، در جریان مداخله ای که از سوی آنها در دسامبر 1992 آغاز شد و تداوم یافت، نقش داشته است. هرچند تلاش های بشر دوستانه راه را برای رساندن غذا به گرسنگان سومالی و پایان دادن به قحط سالی باز کرد اما این محموله های غذایی در بهار 1993 در جریان تصرف موگادیشو توسط محمد فرح عیدید به دست وی افتاد. این روی داد باعث ایجاد خلل در روند کمک رسانی به مردم قحطی زده سومالی و همچنین بروز درگیری های مداومی میان برخی از گروه های قبیله ای و نیرو های ایالات متحده شد. بعد از بروز زد و خورد و درگیری میان نیروهای آمریکایی و به نظامیان عیدید تصمیمی اتخاذ شد مبنی بر اینکه آمریکایی ها دیگر در اقدامات سازمان ملل متحد دخالت نکند.

حتی با بهره گیری از اطلاعاتی که به تازگی در اختیار عموم قرار گرفته و تحلیل های مبتنی بر آن اطلاعات، هنوز تفاوت های جدی راجع به اهمیت نقش القاعده در حمایت و پشتیبانی از شبه نظامیان سومالی که با نیرو های آمریکایی درگیر هستند وجود دارد. نتیجه ای که از پروژه هارمونی مرکز مبارزه با تروریسم در وست پوینت  که به شدت مبتنی بر اطلاعات و اسنادی از القاعده بود که به دست نیرو های اطلاعاتی ایالات متحده افتاده بود، این مطلب بود که رهبر منطقه ای القاعده در آفریقا، ابو حفص، در سال 1992 از پایگاه اصلی القاعده در خارطوم سفر های متعددی را به سومالی انجام داده است. وی در این سفر ها با شبه نظامیان دیدار هایی ترتیب داده است، امکانات منطقه را مورد بررسی قرار داده است و مقدمات تهیه اسلحه و آموزش دادن به مبارزان القاعده را فراهم کرده است. در ژانویه 1993 گروهی از نیرو های کارآزموده القاعده را مامور انجام یک سری عملیات و اقدامات تروریستی در سومالی کرد. رهبران القاعده بر این عقیده هستند که سومالی پناهگاهی امن برای انجام عملیات بر ضد ایالات متحده است و همچنین به آنها اجازه می دهد که منافع ایالات متحده را هم در سومالی و هم در شبه جزیره عربی مورد هدف قرار دهند. اولین گروه از نیرو های القاعده پیشاور را ترک کردند از کنیا گذشتند و در اوایل فوریه 1993 به سومالی رسیدند. این نیروها مانند یک گروه از نیروهای مخصوص و به صورت سنتی عمل می کردند، ارتباطات نزدیکی با الاتحاد الاسلامی داشتند، آنها سه پایگاه آموزشی تشکیل دادند. به نظر می رسد که این نیروها دستورات خود را از پایگاه خارطوم دریافت می کردند .

روحان گواراتنا  به واسطه دیداری که وی با ابو حفص در اوایل سال 1992 در سومالی داشت، نقطه شروع عملیات های القاعده در سومالی را اوایل همان سال می داند. آموزش دهنده اصلی نیروهای القاعده، علی محمد، آموزش اعضای الاتحاد الاسلامی را در اوایل 1993 آغاز کرد. گواراتنا معتقد است که اعضای الاتحاد الاسلامی که القاعده آنها را آموزش داده بود، مسئول سرنگون کردن دو فروند هلیکوپتر آمریکایی ها در 3 یا 4 اکتبر بودند در حالیکه در همان درگیری 18 تن از آمریکایی ها کشته شدند. این نظریه با اطلاعات ما درباره اینکه در آن درگیری نیروهای محمدعیدید دست داشته اند تناقضی آشکار دارد. گواراتنا ادعا می کند که القاعده سومالیایی هایی که عامل قتل صلح بانان بلژیکی و پاکستانی بودند را نیز آموزش داده است، وی در ادامه می گوید که در سال 1993 قریب به 400 تن از مبارزان القاعده به سومالی وارد شده اند .  کمیسیون 11 سپتامبر به حمایت از این گزارشات تمایل دارد اما تایید و قبول این دست گزارشات القاعده را رقیبی بزرگ و اغراق شده به تصویر می کشد . مایکلشوئر، هرچند قضاوت نهایی را درباره نقش القاعده در کمک به سومالیایی ها انجام نمی دهد، اما به نظر می رسد دیدگاه وی نیز درباره حضور قوی و تاثیر گذار القاعده با گواراتنا یکی است . شاخه شرق آفریقا القاعده در گزارشی که در سال 1997 منتشر شد، آورده است که القاعده با الاتحاد الاسلامی در درگیری واقع شده در 3 و 4 اکتبر همکاری داشته است اما در این گزارش مطلبی درباره چگونگی و کیفیت این همکاری نیامده است .

در یکی از آخرین تحلیل ها درباره حضور القاعده در شرق آفریقا، لارنسرایت  به این نکته اشاره می کند که بن لادن ادعا کرده بود که 250 مبارز را به سومالی فرستاده است تا به نیرو های ارتش آمریکا حمله کنند. وی در ادامه به گزارش سازمان اطلاعات سودان اشاره می کند، در این گزارش تعداد مبارزان القاعده کمتر از ده تن اعلام شده است. رایت اینگونه نتیجه گیری می کند که بن لادن به راحتی و با به دست آوردن چند پیروزی ساده در درگیری هایی که القاعده نقش چندان موثری در آن نداشت، اعتباری برای خود به دست آورده است. وی در ادامه گفت که ایالات متحده مسئولیت قتل عده ای از آمریکایی ها در سومالی را متوجه القاعده می داند و در این باره پرونده ای را در دادگاه نیویورک بر ضد بن لادن به جریان در آورده است. با این حال هیچ مدرک و شاهدی در هیچ دادگاهی بر ضد عوامل القاعده در اثبات اینکه مسئولیت قتل عده  ای از آمریکایی ها در سومالی به عهده القاعده و یا بن لادن بوده است ارائه نشد و این مطلب به اثبات نرسید .

یادداشت ها و خاطراتی که افراد مطلع و شاهد این جریانات نوشته اند نیز این منازعه را حل نکرد. جورج تنت  مسئول سابق مرکز اطلاعاتی، چنین می گوید که بن لادن عده ای از افراد خود را برای آگاهی دادن و مشاوره به سومالی و نزد محمدعیدید فرستاد. عیدید کسی بود که در آن برهه به نیروهای آمریکایی ها حمله می کرد. تنت در رابطه با این موضوع هیچ گونه نتیجه ای راجع به وسعت و عمق تاثیر این کمک القاعده به محمد عیدید نمی گیرد. ریچارد کلارک متقاعد شده است که القاعده نقش مهمی دارد ولی وی این دیدگاه را بر مبنای اعلام جرمی که بعد ها بر ضد بن لادن در یکی از دادگاه ها انجام شد، پیدا کرده است. هرچند هم تنت و هم کلارک بر این عقیده هستند که بن لادن خروج ایالات متحده از سومالی را نشانه ضعف آمریکا تفسیر کرد و به این نتیجه رسید که فشار خود را در دیگر کشور ها نیز بر آمریکا افزایش دهد . بن لادن در مصاحبه ای در سال 1994 گفت که القاعده با دیدن ” دلسردی و افت روحیه آمریکایی ها ” در سومالی متعجب شده است، وی در ادامه اضافه کرد که این مطلب ” ما را متقاعد کرد که آمریکایی ها ببر های کاغذی هستند “.

پروژه هارمونی تحلیلی عالی از اولین دخالت های القاعده در سومالی و مشکلاتی که سازمان با آن رو به رو بود ارائه می دهد. القاعده به وضوح می خواست که در سومالی برای خود مصونیت به دست آورد و رهبرانی مانند ابوحفص انتظار داشتند که سومالی زمینه ای برای به خدمت گرفتن نیرو های تازه نفس و کم هزینه فراهم کند، جایی که بومیانی سرخورده و نا امید و دولتی شکست خورده داشت و همین عوامل باعث می شد که مردم برای پیوستن به صف القاعده آمادگی کامل داشته باشند. اعضای القاعده عقیده داشتند که سومالیایی ها برای بیرون راندن نیرو های صلح بان بین المللی با اشتیاق به آنها خواهند پیوست. به نظر القاعده سومالی، افغانستانی دیگر برای آنها است. اما نتیجه ای که پروژه هارمونی به دست می دهد کاملا متفاوت است. القاعده هزینه های عملیات در سومالی را دست کم گرفته بود. وارد شدن و خروج از سومالی برای القاعده هزینه بردار بود. مخارج در نتیجه فساد دولت های همسایه بسیار بالا بود در حالی که سطح پایین امنیت در سومالی هزینه آن را افزایش می داد. القاعده همواره اخاذی کردن از قبایل سومالی را تجربه کرده بود اما در مقابل خسارات ناشی از حمله راهزنان به این کاروان ها را پیشبینی نکرده بود. تصور القاعده درباره سومالیایی هایی که به جهاد خواهند پیوست، تصوری اغراق آمیز و غیر واقعی بود، به خصوص اینکه مشوق و محرک مالی نیز برای این سومالیایی ها وجود نداشت. بسیاری از رهبران قبیله ای سومالی خواهان این بودند که ایالات متحده و سازمان ملل متحد سومالی را ترک کنند، اما اولویت آنها تامین امنیت قبیله خودشان در برابر دیگر قبایل بود. ابو حفص برای شکل دادن به یک اجماع در میان رهبران سومالی زمان بسیار زیاد و نیز منابع با ارزشی را صرف کرد تا آنها روی بیرون راندن اشغالگران خارجی تمرکز کنند، به جای اینکه با دیگر سومالیایی ها درگیر شوند .

طبق اسنادی که از پروژه هارمونی به دست آمده است، القاعده نتوانست اهمیت و جایگاه طرز تفکر سنتی صوفی را در میان مسلمانان سومالی درک کند. القاعده تلاش کرد بدون مطرح کردن انگیزه های مالی، سومالیایی ها را متقاعد کند که عقاید سلفی را بپذیرند. در برخی از موارد، اعضای القاعده وقتی با شدت مقاومت عده ای از علمای صوفی روبرو شدند، بهت زده می شدند. البته القاعده نیز دل خوشی از وابستگی عمیق جامعه سومالی به ساز و کار قبیله ای و خاندانی نداشت. پروژه هارمونی می گوید تلاش های القاعده در بسیاری از موارد به همان دلیلی با شکست روبرو شد که پیش از آن تلاش های غربی ها به موفقیت نرسیده بود و آن دلیل در یک کلام عبارت است از: عدم درک درست از ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سومالی. به خلاف نواحی قبیله ای پاکستان، القاعده در سومالی با سرزمینی بی قانون با اتحاد های متغیر و متزلزل روبرو بود که اتحاد مبتنی بر مذهب تسنن را نیز نداشت. القاعده در فایق آمدن بر وفاداری بومی قبیله ای، شکست سختی خورد، هرچند آنها با استفاده از منابع مالی در میان تعداد اندکی از خاندان های کوچک نفوذ پیدا کرد. سیستم تصمیم گیری فراگیر و مبتنی بر اجماع سومالی با نیازی که القاعده برای اتخاذ سریع تصمیمات داشت، تضاد داشت. علاوه بر آن القاعده از نبود رازداری در میان جامعه سومالی نیز شکایت داشت. اولویت داشتن قبیله در جامعه سومالی سرانجام تلاش ها و اقدامات القاعده را برای به خدمت گرفتن نیرو های تازه نفس و گسترش دادن اتحاد و ائتلاف در سومالی عقیم گذاشت .

القاعده در ابتدای حضور خود در سومالی موفقیت هایی را به دست آورد. این گروه در ابتدا موفق شد عده ای از جوانان سومالی که ندای جهاد با میل ماجراجویی آنها مطابقت بیشتری داشت، را به خدمت بگیرد. القاعده همچنین در اندک نواحی که قادر بود امنیت و نظم را برقرار کند توانست مقبولیتی برای خود به دست آورد. به عنوان نمونه آنها توانستند این مقبولیت را در راس کامبونی، یک شهر بندری کوچک در کناره اقیانوس هند واقع در نزدیکی مرز کنیا، به دست آورند. حتی امروزه نیز راس کامبونی سرچشمه اسلام تندرو به شمار می آید و پیش از آن هم یکی از دژ های جنبش اتحادیه محاکم اسلامی بود. در طی سال ها گزارشات فراوانی رسیده است مبنی بر اینکه راس کامبونی یکی از اردوگاه های آموزشی تروریست ها و جایی است که جهادی های خارج از کشور مرتبا بدان رفت و آمد می کنند. با این وجود، بر مبنای اسناد طبقه بندی شده درباره 18 ماه نخست فعالیت القاعده در سومالی، پروژه هارمونی به این نتیجه رسید که جهاد گرایان خارجی بیش از اینکه در سومالی به موفقیت برسند با فلاکت و بدبختی مواجه شدند .

همزمان با شکست حکومت ملی و دخالت القاعده در سومالی، در این کشور یک تجدید حیات اسلام گرایانه رخ داد. بخش اعظم این سازمان های اسلام گرا نسبتا میانه رو بودند و ارتباطات روشنی با تروریسم نداشتند. نمونه هایی از این دست سازمان ها عبارتند از الاصلاح و جنبش تبلیغ. گروه های اسلام گرای اندکی به مانند الاتحاد الاسلامی در سومالی وجود دارند که پیرو فلسفه ای جهاد گرایانه هستند. علی رغم تلاش های متعددی که از سال 1991 انجام شده است سومالیایی ها در راه ایجاد یک حکومت ملی مورد قبول اکثریت جامعه شکست خوردند. به استثنای کمک هایی که در موقعیت های اضطراری به سومالی انجام می شود، جامعه بین المللی، بعد از خروج ایالات متحده در مارچ 1994 و پایان مداخله سازمان ملل متحد در سال 1995، این کشور را رها کرده اند. گروه های اسلامی – که اغلب مورد حمایت بازرگانان سومالیایی هستند که در شرایط نابسامان کشور به پیشرفت خود ادامه می دادند – برخی از وظایفی را که عادتا به عهده حکومت است، به دست گرفتند. در این بین اتحادیه محاکم به طور خاص اهمیت پیدا کرد از آنجایی که نواحی امن در موگادیشو ایجاد کرد .

حادثه 11 سپتامبر و به ویژه حمله ایالات متحده به افغانستان، بلافاصله توجه واشنگتون را به سومالی جلب کرد، در زمانی که برخی از اعضای دولت آمریکا فکر کردند که شکست خوردن القاعده می تواند باعث رفتن باقی مانده سازمان القاعده به سومالی شود. به واسطه دلایلی که پروژه هارمونی آن را شناسایی کرده، این حادثه واقع نشد اما باعث بروز یک نگرانی بزرگتر برای ایالات متحده در مورد ارتباط سومالی و تروریسم شد. ایالات متحده سالها بر این باور بود که عناصر افراطی الاتحاد الاسلامی از سه تن از اعضای القاعده محافظت می کند –فاضلعبداللهمحمد (مشهور به هارونفاضل) از جزایر کومورو، ابو طلحه السودانی از سودان و صالح علی صالح نبهان از کنیا – این سه تن در بمب گذاری سفارت های آمریکا در کنیا و تانزانیا در سال 1998 دست داشته اند. آمریکا همچنین مدارکی ارائه داد مبنی بر اینکه الاتحاد الاسلامی بخشی از منابع مالی خود را از طریق موسسه خیریه اسلامی سعودی – الحرمین – تامین می کند، این موسسه دفتری در موگادیشو داشت. ایالات متحده، عربستان سعودی را تحت فشار قرار داد که موسسه الحرمین را به خاطر ارتباطاتی با القاعده دارد، تعطیل کند. در حرکتی جداگانه ایالات متحده دارایی های یک شرکت انتقال پول در سومالی را مسدود کرد. نام این شرکت البرکات بود و گفته می شد که به لحاظ مالی از القاعده حمایت می کند. البرکات وجود هرگونه ارتباط با القاعده را انکار کرد اما به هر حال نتوانست اقدامات خود را تکمیل کند.

اولین محکمه اسلامی در اوایل دهه 1990 در سومالی ایجاد شد. این دادگاه ها در راستای تلاش های محلی برای ایجاد امنیت ولو در درجات پایین در جامعه ای پر از هرج و مرج تاسیس شد. در نتیجه بسیاری از سومالیایی ها حضور آنها را پذیرفتند. شیخ حسن ظاهر عویس – معاون دبیرکل پیشین الاتحاد الاسلامی و یکی از فرماندهان نظامی آن گروه – نوع جدیدی از محکمه را در سال 1998 در شهر بندری مرکا ایجاد کرد، این حرکت وسیله ای برای گسترش منافع سیاسی و اقتصادی خاندان ایر بود. همین محکمه خاص به عنوان پایگاهی برای اسلام گرایان جهادی مطرح شد. تا اواخر سال 2005، 11 محکمه مبتنی بر خاندان ها در موگادیشو ایجاد شد که برخی از آنها رابطه نزدیکی با افراط گرایی عویس داشتند در حالی که باقی این دادگاه ها سنتی تر عمل می کردند. به واسطه نقش رهبری که وی در الاتحاد الاسلامی داشت، وی در حملات تروریستی بر ضد اتیوپی در اواسط دهه 1990 دست داشت. وی همچنین روابطی با برخی از جوانان سومالی داشت که عده ای از آنان در افغانستان آموزش دیده بودند و از برنامه کاری جهاد گرایانه پیروی می کردند. در میان این جوانان، ابراهیم الافغانی، مختار ابراهیم روبو و هاشی ایرو حضور داشتند. هاشی ایرو یکی از افرادی بود که در جریان هتک حرمت به قبرستان مربوط به دوران استعمار ایتالیایی ها در موگادیشو، قتل چهار تن از کارکنانی که برای کمک رسانی به سومالی آمده بودند، قتل یک خبرنگار بریتانیایی و نیز ترور یکی از فعالان برجسته صلح در سومالی دست داشت. به طور کلی این باور وجود دارد که نیروی نظامی ایرو که به نام شباب شناخته می شوند، از سه تن از اعضای القاعده که تحت تعقیب ایالات متحده هستند حفاظت می کند.

ایالات متحده به طرز فزاینده ای درباره قدرت در حال رشد محاکم اسلامی نگران بود و در فوریه 2006 به تشکیل جریان ائتلاف برای بازسازی و صلح و مبارزه با تروریسم  کمک کرد، ائتلافی از جنگ سالاران مگادیشو که با اتحادیه محاکم مخالف بودند. ایالات متحده پیشتر توانسته بود دو تن از اعضای مشکوک القاعده را بازگرداند اما این نگرانی وجود داشت که جوابی که القاعده به این حرکت می داد قوی تر و کوبنده تر باشد. به نظر می رسد هدف آمریکا از تامین مالی ائتلاف برای بازسازی و صلح و مبارزه با تروریسم صرفا دستگیری برخی از عوامل القاعده بود که به سومالی پناهنده شده بودند. هرچند سازمان جدیدی متشکل از جنگ سالاران، از ائتلاف بازسازی و صلح و مبارزه با تروریسم برای اعلان جنگ به اتحادیه محاکم استفاده کرد. جنگ سالاران حمایت بخش اعظم سومالیایی ها را از دست دادند، بومیانی که تنها می خواستند درگیری ها به پایان برسد. تلاش های نظامی ائتلاف برای بازسازی و صلح و مبارزه با تروریسم به خوبی پیش نمی رفت و تا ژوئن 2006، اتحادیه محاکم اسلامی کاملا این ائتلاف را شکست داد.

تا اواسط دسامبر 2006 محاکم اسلامی در حدود 50 درصد قلمرو پیشین جمهوری سومالی را در اختیار گرفته بود. آنها کنترل سومالی لند، پانتلند و مناطق محدوده بایدوا در جنوب سومالی را در دست نگرفته بودند. حکومت فدرال انتقالی  به رهبری عبدالله یوسف که به صورت بین المللی سازماندهی می شد، عموما محدود به بایدوا بود، در این منطقه نیرو های اتیوپیایی از این حکومت در برابر حملات محاکم اسلامی دفاع می کرد. در همان حالی که اتحادیه محاکم حوزه نفوذ خود را گسترش می داد، نگرانی های دولت فدرال انتقالی، اتیوپی و ایالات متحده نیز بیشتر می شد. محاکم اسلامی پیش دستی کرده بود و قبلا بر ضد اتیوپی اعلان جهاد کرده بود، دلیل این اعلام جهاد این بود که این کشور نیرو هایی را به درون سومالی فرستاده بود تا از دولت فدرال انتقالی حمایت کنند. یکی از دو رهبر برجسته یکی از محاکم یعنی شیخ حسن ظاهر عویس، ادعا های طولانی مدت اما درعین حال فروخورده سومالی را درباره بازگرداندن سرزمین اگادن را مجددا مطرح کرد، اگادن در حال حاضر تحت کنترل اتیوپی قرار دارد. دیگر رهبر برجسته محاکم اسلامی یعنی شیخ شریف شیخ احمد در این باره مطلبی را بیان نکرد و به نظر می رسد که فاصله خود را از تروریست ها حفظ می کرد و نیز از برقراری هرگونه ارتباط با القاعده خودداری می کرد.

در زمانی که محاکم اسلامی در حال انسجام بخشیدن و یکپارچه کردن قدرت در سال 2006 بود، القاعده خود را در حمایت منفعلانه و زبانی از اسلام گرایان و هشدار به غرب برای عدم دخالت در سومالی محدود کرده بود. در جولای پیامی به نام اسامه بن لادن روی صفحات اینترنتی منتشر شد که در آن از سومالیایی ها خواسته شده بود که دولتی اسلامی ایجاد کنند و از محاکم اسلامی در جنگ با دولت فدرال انتقالی پشتیبانی کنند، در این پیام آمده بود که شبکه القاعده نیز در صورتی که آنها در سومالی دخالت کنند، وارد جنگ خواهد شد. ایمن الظواهری، نفر دوم القاعده در ماه سپتامبر با انجام مصاحبه ای از سومالیایی ها خواست که با دولت فدرال انتقالی مخالفت کنند و ” صلیبیان صهیونیست ” را از شاخ آفریقا بیرون برانند .

دولت فدرال انتقالی سالها این ادعا را داشت که محاکم اسلامی روابط نزدیکی با القاعده دارد و هر روز که می گذشت اتیوپی و آمریکا نیز بیشتر به این موضوع پی می بردند. نخست وزیر اتیوپی، ملس زناوی در اوایل نوامبر 2006 اظهار داشت که شبه نظامیان مرتبط با القاعده کنترل بخش اعظم سومالی را به دست گرفته اند. علاوه بر آن محاکم اسلامی بنابر گزارشات رسیده از جبهه ملی آزادی اگادن و نیز جبهه ملی غرب متحد سومالی که کمتر شناخته شده است، حمایت های نظامی به عمل می آورد. این دو جبهه دفاتری در موگادیشو تاسیس کرده بودند. الهه انتقام اتیوپی یعنی اریتره به عنوان بازو و آموزش دهنده شبه نظامیان محاکم اسلامی و جبهه ملی آزادی اگادن عمل می کرد. در این بین گزارشات موثقی نیز وجود دارد مبنی بر اینکه برخی از شخصیت های جبهه آزادی بخش ارومو، که پایگاه اصلی آن واقع در اسمره است، در سومالی دیده شده اند. جبهه آزادی بخش ارومو حضور مبارزان خود در سومالی را نه پذیرفته است و نه آن را انکار کرده است . هیچ مدرک و نشانه ای در رابطه با ارتباط جبهه ملی آزادی بخش اگادن و یا جبهه آزادی بخش ارومو با جریان القاعده وجود ندارد اما هدف آنها این است که حکومت آدیس آبابا را شکست دهند.