جایگاه ونفوذ گروه های تندرو در کشورهای مسلمان جنوب شرق آسیا
گروههای تندوری اسلامی دارای جایگاه فکری و اعتقادی محکمی میان مسلمانان منطقه جنوب شرق آسیا می باشند و یکی از علل رشد افراط گرائی دینی در این منطقه علاقه مفرط مسلمانان به مسلمانان خاورمیانه بویژه عربستان و مصر و فلسطین و اردن به عنوان سرزمینهای مقدس پیامبران الهی و خاستگاه دین اسلام می باشد. عموم جوانان مسلمان زبان عربی را زبان اسلام می دانند و کسانی را که به این زبان تکلم می کنند به شدت احترام می گذارند و جهت گیری “جریان حاکم دنیای عرب” را به عنوان “سیاست دینی برگرفته از اسلام ناب” تلقی می نمایند و اگر این “جریان حاکم” -که گاهی افرادی چون یوسف قرضاوی نیز در رأس آن می باشند- در مقابل دیگر مذاهب و یا کشورها موضعی اتخاذ نمایند، آن موضع را مشروع و مطابق با موازین اسلامی می پندارند و همین آگاهی اندک سبب شده است که بسیاری از این جوانان دید روشنی نسبت به روابط تروریستهای جهادی با متحدان آمریکا و صهیونیستها نداشته باشند و در عوض حمایت شیوخ عرب و حامیان آنان از این حرکتها را دلیل مشروعیت دینی آنها بدانند و این سطحی نگری بهترین ابزار جذب جوانان پرشور مسلمان برای مبارزه با مخالفان “اسلام” با تعریفی که “مفتیان وهابی دول عربی” صادر می نمایند بشمار می آید. سیاست غلط دولتهای منطقه جنوب شرق آسیا در صدور روادید برای اتباع کشورهای حامی افراط گرایان دینی، شبکه های اینترنتی سریع در منطقه و افتتاح دهها بانک عربی که عملیات بانکی آنها از دید بازرسان بین المللی پنهان می ماند و تأسیس دانشگاهای وابسته به عربستان از دیگر زمینه های افراط گرائی دینی در این منطقه می باشد. داتوک محمد فوزی هارون، رئیس اداره پلیس برای مبارزه با تروریسم مالزی چنین اذعان کرده است: “مالزی محلی برای ترانزیت انسانها به کشورهای ثالث، تهیه منابع مالی و استخدام عملیات انتحاری می باشد. بیش از 10 گروه تروریستی بین المللی از 11 سپتامبر به بعد در مالزی فعال بوده اند.”
مرکز تحقیقات پیو تعداد 822 نفر مالزیائی را در 22 سپتامبر 2013 مورد مصاحبه مستقیم قرار داده و نتایج ذیل را ارائه کرده است: از تعداد 822 نفر تعداد 522 نفر خود را مسلمان معرفی کرده اند. از این تعداد پرسیده شده است: آیا خشونت چون عملیات انتحاری برای دفاع از اسلام در مقابل دشمنان جایز است؟ 22 درصد گفته اند که گاهی جائز است، 12 درصد گفته اند که به ندرت جایز است، 58 درصد گفته اند که هرگز جایز نیست، 5 درصد گفته اند که غالبا جایز است، 3 درصد گفته اند که پاسخ آن را نمی دانند و یا پاسخ نداده اند. بر اساس سرشماری سال 2010 میلادی تعداد جمعیت مالزی 28300000 نفر بوده است و اگر بخواهیم مصاحبه مذکور را بر این تعداد جمعیت سرشکن نماییم نتیجه این می شود که 3816538 نفر (22 درصد) با انجام عملیات انتحاری برای شرایط خاصی (گاهی جایز) موافق می باشند، 2081748 نفر (12 درصد) باید معتقد باشند که عملیات انتحاری به ندرت جایز است، 10061782 نفر (58 درصد) باید با انجام آن مخالف باشند، تعداد 867395 نفر (5 درصد) آن را غالبا جایز خواهند دانست، و تعداد 520437 نفر (3 درصد) پاسخ آن را نمی دانند و یا پاسخ نمی دهند. بر این اساس تعداد 6700000 نفر (39 درصد= 12 درصد+5 درصد+ 22 درصد) بکارگیری عملیات انتحاری را جایز می شمارند و این به معنای توانائی بالقوه آنان در انجام عملیات و یا دست داشتن در عملیات انتحاری و یا حمایت عملی از آن نمی باشد، اما احساس همدردی با عملیات مذکور در سطح نسبتاً بالائی در مالزی ودیگر کشورهای منطقه وجود دارد.
حامیان افزایش تندرو و سلفی گرایی در کشورهای مسلمان جنوب شرق آسیا
به نظر من افراط گرائی و گسترش آن در منطقه به نفع عربستان و برخی کشورهای عربی و بویژه آمریکا در مقابله با نفوذ چین در جنوب شرق آسیا می باشد. شاخه های عملیاتی القاعده که در پاکستان در جریان شکل گیری طالبان در مقابله با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی سابق در افغانستان پدید آمدند مهمترین عناصر نفوذ آمریکا و عربستان در مناطق مسلمان نشین جنوب شرق آسیا بشمار می آیند. همین عناصر القاعده بودند که ظرفیت لازم برای همکاری با جیش الحر السوری و جبهه النصره در سوریه را نداشتند و در عوض در مقابل یکدیگر قرار گرفتند و سیاست آمریکا برای جایگزینی جریانهای مخالف نظام سوریه با شکست روبرو شد، زیرا عناصر عملیاتی این محورها بر عهده عناصر تندروی القاعده گذاشته شده بود و آمریکا از عربستان بابت این بی تدبیری عصبانی بود که به تغییر وزیر خارجه عربستان و مسئول عملیات عربستان در سوریه انجامید. در این بین عربستان نقش واسطه برای اجرای عملیات نفوذ آمریکا در منطقه جنوب چین را ایفا می نماید و تنها مهره های باقی مانده در دست عربستان بهره گیری از عناصر تندروی عملیاتی القاعده می باشد که بتوانند مسلمانان مختلف جنوب شرق آسیا را به عنوان جبهه ای در مقابل نفوذ چین سازماندهی نماید و برای تحریک عواطف جوانان مسلمان جنوب شرق آسیا به آن رنگ و روی مذهبی یعنی مبارزه با نفوذ شیعه نیز داده و این همان اشتباه دومی در محاسبات اطلاعاتی آمریکا می باشد که نخست در سوریه اتفاق افتاد و این بار در جنوب شرق آسیا رخ می دهد و نتیجه آن بروز آشوب و درگیریهای قومیتی بین چینیها، بودائیها، هندوها و مسلمانان می باشد.
نگاه کشورهای منطقه به بحث تندروی گروه های تندور در کشورهای مسلمان جنوب شرق آسیا
کشورهای ویتنام و کامبوج به علت دارا بودن اکثریت غیر مسلمان و عدم انجام عملیات تروریستی توسط تنظیم القاعده و جماعت اسلامی در وضعیت مبهمی قرار دارند، زیرا بر اساس داده های موجود تماسهایی بین سران القاعده با جریانهای اسلامی این دو کشور وجود داشته و سازمان اطلاعاتی کامبوج نیز به این ارتباطات اذعان نموده است، ولی به نظر نمی رسد که این کشورها به علت موقعیت جغرافیائی و مرزهای غیر قابل کنترل و شبکه های باز اقتصادی و گسترش فساد اداری و عدم نظارت اطلاعاتی بر رابطه تشکیلاتی جریانهای افراطی با تنظیم القاعده بتوانند اقدام مؤثری علیه افراط گرائی دینی انجام دهند. کشور سنگاپور که چند بار قربانی عملیات جماعت اسلامی بوده است از نظر جغرافیائی یعنی مرکز مبادلات دریائی و دسترسی به آبهای آزاد و نیز به علت سرمایه گذاری آمریکا و اسرائیل در آن بسیار مورد توجه سران القاعده بوده و می باشد و در آینده این احتمال وجود دارد که جماعت اسلامی برنامه مشخصی برای درهم ریختن وضعیت این کشور داشته باشد. برای نخستین بار سازمان اطلاعاتی سنگاپور توانست مانیفست اصلی جریان القاعده و شاخه جماعت اسلامی را به نام “کتاب سفید” شناسائی و معرفی نماید.
در مالزی وضعیت پیچیده ای وجود دارد، زیرا بسیاری از مؤسسات دینی به صورت آشکار زیر نظر رابطة العالم الاسلامی عمل می کنند و سمت و سوی حرکتهای آنان با سیاستهای دول عربی در بعد بین المللی هماهنگ می گردد. سیاست دولت مالزی نیز همسو با عربستان و قطر در بحران سوریه و یمن و بحرین می باشد، مانند اعزام نیرو به بحرین برای حمایت از دولت بحرین و اعزام نیرو به عربستان برای کمک به آن کشور و دارا بودن موضع مشترک با عربستان نسبت به یمن و اخیرا تشکر دولت مالزی از زحمات عربستان در حجی که منجر به کشته شدن بیش از دو هزار مسلمان گردید. ضمن آنکه دولت عربستان برای تربیت کادر دینی و تبلیغی خود رسما اقدام به تأسیس دانشگاه المدینه در قلب دینی مالزی یعنی شهر شاه علم نموده است و احزاب سیاسی اسلامی مالزی در جهت گیری به سمت عربستان و حمایت از سیاستهای آن کشور در رقابت با یکدیگر می باشند. ضمن آنکه اخیرا از نفوذ القاعده و داعش در تکاورهای نظامی و ارتش مالزی نیز پرده برداشته شده است و به نظر می رسد مالزی بیش از دیگر کشورهای جنوب شرق آسیا در معرض خطر خشونت گرائی القاعده باشد. دولت اندونزی اقدامات شدیدی را علیه حرکتهای ترویستی القاعده و داعش و جماعت اسلامی اتخاذ نموده و اگرچه این جریانهای افراطی دارای نفوذ بسیاری در اقشار مختلف جوانان اندونزی می باشد، اما اراده دولت و احزاب سیاسی حاکم در آن کشور به گونه ای متفاوت از مالزی به مبارزه با افراط گرائی گرایش دارند و تاکنون توانسته اند شریانهای اصلی این جریانهای تندرو را کنترل و تحت نظارت شدید خود قرار دهند. اتئلاف اخیر جبهه آزادیبخش اسلامی مورو و دولت فیلیپین سبب گردید تا جریان تروریستی ابوسیاف در انزوای سیاسی قرار گیرد و این جریان کوچک شورشی نتوانسته است افکار عمومی مسلمانان فیلیپین را به خود جلب نماید و هر از چندگاهی با گروگان گیری به دنبال اخاذی می باشند. بر اساس تحقیقات گروهی از تحلیل گران سیاسی منطقه به نظر می رسد که برونئی مکان مناسبی برای فعالیتهای آینده القاعده بشمار آید، زیرا بر اساس اطلاعات موجود گروههای تندرو علاقه زیادی به داشتن منابع مالی آن کشور برای تأمین مخارج عملیات نظامی در جنوب شرق آسیا دارند. دولت برونئی اقدامات شدیدی را جهت نظارت بر گروههای تندروی دینی به عمل آورده است، اما بیشتر تحولات آن کشور کوچک تحت تأثیر حوادثی است که در آینده در مالزی و اندونزی شکل خواهد گرفت. جریانهای تندروی منطقه مرکزی و جنوب تایلند و استان چام کشور کامبوج عموما از طریق سازمانهای دینی فعال در مالزی هدایت می شوند و با توجه به نفوذ عربستان به این مراکز دینی پیش بینی می شود که در آینده نزدیک شاهد فعالیتهای گروههای جهادی وابسته به القاعده در آن کشورها نیز باشیم.