بسترها و علل مواضع تند حکمتیار نسبت به ایران و شیعیان
گفتگو با محمدحسین جعفریان
رایزن پیشین و کارشناس مسائل افغانستان
گلبدین حکمتیار پس از صلح با دولت افغانستان در یک سال گذشته با حضور در کابل سخنان و موضعگیریهای تندی را بر ضد شیعیان و ایران داشته است. برای بررسی بیشتر این امر گفتگویی با جناب محمدحسین جعفریان داشتهایم:
موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام: پس از بازگشت آقای حکمتیار به کابل به نظر میرسد که دیدگاه ایشان به جمهوری اسلامی زاویه بیشتر پیداکرده است. علت این امر تا چه میزان به مسائل سوریه، عراق، یمن و غیره ارتباط پیدا میکند؟
اوایل دههی 70 من با آقای حکمتیارکه در کامرانیه تهران مستقر بودند چند مصاحبهی مفصلی داشتم و همچنین در سال 1372 (اوایل ماههای که کابل به دست مجاهدین افتاده بود) آنجا هم ایشان در حومهی کابل بودند (که نیروهایش از منطقهی که سد سروبی نامیده میشود… کابل را مورد هدف قرار میدادند.) طی مصاحبهای با ایشان دیدگاهی پیدا کردم ( بعد تا اینکه ایشان از ایران دور شدند و در پاکستان مستقر شدند آنجا هم مدتی بعد با اسلامآباد دچار مشکل شدند، سپس دوباره به افغانستان بازگشتند برای اتحاد با طالبان و القاعده متحد شد و بعد به دولت افغانستان برگشت.) تلقی شخصی من از ایشان این هست که آقای حکمتیار بیشتر در پی حفظ منافع حزب اسلامی هستند که زمانی دبدبه ای مرتبهای داشت و در اثر گذر زمان و حوادث در افغانستان شأن سابق آن اکنون وجود ندارد. ایشان همچنان خواهان حفظ آن شان به هر قیمتی هست و برای تحقق چنین امری نیاز به نفوذ، پول و نیرویی دارد که بخش اعظم آن از خارج تأمین می شود، دارد. چرا که نه خود ایشان فرد تاجر هستند و نه حامی داخلی ثروتمندی که نیازهای این حزب را برآورده سازد درنتیجه به ناچار به قدرتهای خارجی پناه میبرد و از قدرتهایی مانند آمریکا، ایران، پاکستان و روسیه، عربستان (که مایل به بازی کردن نقش در مسائل افغانستان هستند) درخواست کمک میکند. لذا تقریباً تمامی این کشورها وی را آزمایش کردهاند و بخصوص در این اواخر عواملی همچون عدم نفوذ و تأثیر وی بر مسائل افغانستان، ناامیدی پاکستان از ایشان، تنها شدن و تحت حفاظت خانگی و عدم ارتباط با دنیای بیرون عاملی برای برقراری ارتباط نزدیک با عربستان شد. دراینبین پناه بردن ایشان به عربستان سعودی باعث قدرت گرفتن ایشان در افغانستان شد. چرا که نفوذ عربستان سعودی در دولت افغانستان از یک سود و همچنین تحتفشار بودن دولت کابل از سوی ائتلاف شمال از سوی دیگر باعث شد که دولت افغانستان آن چهرهی سابق که صبغهی جهادی حکمتیار بود را نشان بدهد و ایشان را به پروسهی صلح اضافه کند.اما بهوضوح دیده می شود که پس از بهاصطلاح اضافه شدن ایشان به پروسهی صلح عملاً جنگ در افغانستان شدت گرفته است. علت این امر این هست چون حکمتیار مجبور به حفظ حزب خود هست و از سوی دیگر دولت بودجهای برای این حزب در اختیار ایشان قرار نمیدهد، درنتیجه ایشان برای حفظ موجودیت حداقلی حزب اسلامی به ناچار مجری سیاستهای دولت بیگانه در خاک افغانستان برای تهیه بودجهی خود هستند و اکنون آن دولت خارجی عربستان سعودی هست و همه از این مسئله آگاه هستند. درواقع خواستهی عربستان در افغانستان مبارزه و جنگ با آمریکا نیست، بلکه کاهش نفوذ ایران در میان مردم افغانستان هست. دراینبین از زمانی که حکمتیار در کابل آمده است، یا مستقیماً علیه زبان فارسی یا علیه شیعیان و احزاب نزدیک به ایران موضعگیری میکند و همچنین بخشی از وظایفی را (که دولت مرکزی در مقابله با مجاهدینی که از شمال آمدهاند و در دایره قدرت دخیل شدهاند علناً نمیتوانند انجام بدهد) بهطور غیرمستقیم آقای حکمتیار سپردهشده است.
موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام: وضعیت شیعه ستیزی که در کلام و رفتار ایشان وجود دارد، تا چه میزان در افزایش شکاف شیعه و سنی در افغانستان کمک میکند؟ بهویژه اینکه داعش هم حملاتی را علیه شیعیان افغانستان انجام داده است. آیا حکمتیار میتواند آن فرهنگ حنفی بهنوعی فرهنگ تساهل میان شیعه و سنی در جامعهی افغانستان را بهنوعی تغییر دهد و باعث افزایش سرکوب شیعه در افغانستان شود؟
هدف کسانی که بودجهی حزب اسلامی را تأمین میکند، همین مسئله هست. اما به باور من این اتفاق در افغانستان رخ نخواهد داد. چراکه بخش اعظم جامعهی اهل سنت جامعهی افغانستان یعنی تاجیکها، ازبکها، ترکمنها متوجه هستند که آقای حکمتیار و داعش چرا چنین سیاستی را انتخاب کردهاند و می دانند که میلیونها دلار از ریاض به حزب آقای حکمتیار برای عملیات انتحاری داده می شود و به نیروهای تکفیری را حمایت میکند تا نزاع میان شیعه و سنی در داخل افغانستان را علم کند. چون بخش اعظم اهل سنت متوجه این موضوع هستند، لذا بعید به نظر می رسد که حکمتیار در اجرای این سناریو (که از بیرون به ایشان دستور داده شده است) بتواند موفقیتی کسب کند. ضمن اینکه ایشان در بستر بیماری به سر میبرند خیلی بعید هست که تا دو سال دیگر بیشتر زنده بماند و نمیتواند این سیاست را پیش ببرد قبل از اینکه به اهداف خود برسد بهاصطلاح افغانها گلیم حزب اسلامی کلاً جمع می شود. برای همین هست که ایشان درآنواحد دو موضوع جنجالی یعنی هم نزاع مذهبی در قالب شکاف میان شیعه و سنی و هم نزاع نژادی یعنی برتری پان پشتونیزم برای متشنج شدن وضعیت دنبال میکند. باید گفت که علت اصلی این امر بنبست اقتصادی حزب اسلامی هست و برای تأمین بودجه و نوعی حقالعملکاری است و حزب چارهای جز این مسئله برای حکمتیار نیست. به نظر میرسد که ادامهی این روند سبب تشدید دوگانگی، افتراق و شکست وحدت در افغانستان می شود و حتی امکان درگیری مسلح بین طرفین نیز وجود دارد. با آمدن آقای حکمتیار باوجود عدم نفوذ حزب ایشان در جنگ و انجام صلح، کارتی سیاسی برای انجام سیاستهای مزورانه در داخل افغانستان است که بخشی از آن در حال آشکار شدن است.
موسسه آیندهپژوهی جهان اسلام: با توجه به رویکرد سه سال اخیر حکمتیار در مسئله همپیمانی یا بهنوعی اختلاف با داعش داشته است، آیا نوع نگاه حکمتیار نسبت به این مسئله روشن هست؟
آقای حکمیتار هیچگاه موضع خود را علناً مطرح نکردهاند، اما ایشان با داعش فرقی ندارد. چرا که با مقایسه مواضع مختلف هر دو تقریباً یکسان هست. مثلاً در مورد یمن، ایشان از نیروهای خود برای جنگ به عربستان در جبهه سعودی علیه مردم یمن دعوت کرد، وی در زمان استقرار در پاکستان تلاش کرد که برای ائتلاف سعودیهای در یمن نیرو جمعآوری کند. اگر از داعش علناً حمایت و تمجید نمیکند به سبب هراس از افکار عمومی هست و نمیخواهد که منفوریت افکار عمومی از داعش به حزب اسلامی نیز نسبت داده شود. اما عملاً افراد این حزب مثل آقای مهمند در شمال (که اخیراً با جنرال عطا و محمد نور اختلاف سیاسی پیداکرده است) طی یک یادداشتی ( در فضای مجازی تهدید کرده بودند با این مضمون که اگر ما را آزار بدهید وقایع نظیر اتفاق میرزاولنگ دوباره منتظرتان خواهد بود) این امر یعنی ما عملا داعش هستیم. پس حکمتیار فرقی با داعش ندارد. آقای حکمتیار از حیث اعتقادی با داعش تفاوتی ندارند یعنی اعتراض و مخالفت زبانی علیه غرب و آمریکا در زبان اما عملاً همانند داعش عمل میکند.
** مسئولیت صحت و سقم مطالب موجود در یادداشت ها، مقالات و مصاحبه های منتشر شده در سایت به عهده نویسنده بوده و انتشار آنها الزاما به معنی تایید مطلب یا بیانگر دیدگاه های موسسه نمی باشد.