بررسی حمله تروریستی نیوزیلند

 

 

بررسی حمله تروریستی نیوزیلند

نویسنده: منوچهر شفیعی، کارشناس تروریسم و پژوهشگر موسسه آینده پژوهی جهان اسلام

 

در صبح روز جمعه مردی مسلح با حمله به دو مسجد در نیوزلند 49 تن را به قتل رساند. این حمله تروریستی از چند جهت ارزش عمیقی برای بررسی دارد. اولین نکته قابل‌توجه در خصوص این حمله ویژگی‌های فرد حمله‌کننده است، دومین موضوع هویت قربانیان و در نهایت ناکامی یا اهمال‌های رایج در خصوص مبارزه با تروریسم است که از اهمیت بالایی برخوردار است.

 مهاجم در این حمله مردی 28 ساله و پیرو عقاید راست افراطی بود که هدف خود از اجرای چنین حمله‌ای را مقابله با مهاجرت مسلمانان به سرزمین‌های اروپایی و مسیحی عنوان کرده است. نکته قابل‌توجه این است که راست افراطی با تأکید بر محافظه‌کاری و حفاظت از ارزش‌های غربی فضایی را برای خشونت پدید آورده است، فضایی که مبتنی بر رفع هرگونه سبک زندگی ناهمخوان با سبک زندگی راست افراط‌گرا است.

در چنین تصویری نژادهای غیر سفید، ادیان غیر مسیحی، باورهای ناهمخوان با راست‌گرایی همچون اندیشه‌های چپ و سبک‌های زندگی متضاد همچون همجنسگرایی محکوم و نفی می‌شود. در حقیقت اندیشه راست افراطی به دنبال محدودسازی شدید فضای عمومی در برابر ارزش‌های ناهمخوان است. همچنان که حمله‌کننده در پیام خود گفته است خواهان توقف مهاجرت مسلمانان است، همچنین تأکید کرده است که مسلمانان می‌تواند در جامعه خود زندگی کنند اما نباید وارد فضای عمومی کشورهای غربی شوند.

 چنین نگاهی از یک‌سو می‌خواهد این نکته  را القاء کند که ابتدا راست افراطی به دنبال این است که صرفاً جوامع غربی را از آلودگی و خطر هجوم سایر سبک‌های زندگی حفظ کند امری که می‌تواند به‌نوعی در بین شهروندان این جوامع طرفداران خود را داشته باشد. همچنین به دنبال این است که با تأکید بر لزوم زندگی مسلمانان در سرزمین‌های اسلامی خشونت نهفته در عمل خود را کمرنگ سازد، نگاهی که می‌تواند قربانیان را به‌عنوان مقصر جلوه دهد چراکه استنباط می‌شود قربانیان خود با مهاجرت به کشورهای غربی در پدید آوردن چنین شرایطی مسئول هستند و حمله‌کننده صرفاً به‌عنوان فردی مسئول و قهرمان در حال حفاظت از جامعه خود در برابر افرادی خشن و یا عاملین انحراف بوده است که عدم مقابله با آن‌ها پیامدهای بدتری در پی خواهد داشت. این اقدام باهدف قرار دادن جمعیتی متفاوت نسبت به شهروندان نیوزلند به دنبال القای این پیام است که او دوست جامعه خود بوده است و حتی به دنبال تائید و همراهی جامعه یکسان با خود نیز هست.

 امری که همراهی و کلیشه‌های رسانه‌ای به آن کمک می‌کند، چنانکه این حمله نه به‌عنوان یک عمل تروریستی که با عنوان حادثه تیراندازی معرفی شد و وی همچنین از سمبل‌ها و نمادهای مختلف بهره گرفته تا خود را به‌عنوان یک قهرمان مسیحی معرفی کند یکی از  این نام‌ها فلیکس کازمیر جنگجوی اسپانیایی قرن ۱۶ بود که سابقه جنگ علیه ترک‌های عثمانی را نیز در پرونده خود دارد. یکی دیگر از اسامی متعلق خوزه استفانوس است که در سال ۲۰۰۷ با حمله به یک فعال چپ و ضد فاشیست ۱۶ ساله در مادرید او را با ضربات چاقو از پای در می‌آورد. همچنین وی از نبرد ۱۶۸۳ وین در مقابل عثمانی نیز نام‌برده است که موجب شکست عثمانی‌ها شد.چنین عمل نمادینی نشان‌دهنده تمایل وی به قهرمان بودن، تشبیه قربانیان به مهاجمان عثمانی و همچنین بیزاری از اندیشه‌های چپ است و همچنان که گفته شد عمل وی صرفاً متوجه جامعه مسلمانان نیست و سمبل‌های او مخالفین راست‌گرایی را هدف قرار می‌دهد. اهمیت این نکته زمانی روشن می‌شود که به تأثیرگذاری این نمادها بر روی جوامع شنونده هدف توجه کنیم. امری که مقصود و معنای اصلی ترور و گسترش وحشت است.

 در سوی دیگر این حمله قربانیان آن قرار دارند کسانی که در کلیشه‌های رسانه‌ای خود به‌عنوان تروریست شناخته می‌شوند در این حمله قربانی ترور شدند. یک کشتارجمعی و کور، کشتاری که وجه رسانه‌ای هویت‌سازی برای مسلمانان موجب می‌شود تحت تأثیر آن تصویر قربانیان به‌عنوان مقصر شناخته شوند یا خشونت علیه آنان طور توجیه شود. تصاویر خشونت داعش و حملات تروریستی همگی موجب می‌شود که این حمله در ذهن مخاطبان رسانه‌ای عنوان چشم در برابر چشم دیده و توجیه شود.همچنین حمله به تجمع آن‌ها در مسجد موجب انتقال این پیام به آن‌ها می‌شود که اگر خواهان زندگی در نیوزلند هستند بایستی حضور هویتی در فضای عمومی را رها کنند.

در انتها بایستی تأکید کرد که بخش اصلی این رخداد مرتبط با خطای نهادینه‌شده در ضد تروریسم کشورهای غربی است. ضد تروریسمی که توجه آن معطوف به مقابله با خطرات ناشی از افراط‌گرایی اسلامی است. سازمان‌های ضد تروریستی غربی از یک‌سو به‌صورت ناآگاهانه بر روی خطر تروریسم اسلام‌گرا تمرکز کرده‌اند و از خطرات تروریسم راست‌گرا و غیر اسلامی غافل شده‌اند. آن‌ها مسلمانان را به‌صورت بالقوه به چشم یک منبع تهدید می‌بینند درحالی‌که خشونت کلامی راست افراطی به‌عنوان بخشی از آزادی بیان و در چارچوب تساهل پذیرفته می‌شود. خطر این چشم‌پوشی فراتر از هدف قرار گرفتن جوامع مسلمانان ساکن در کشورهای غربی است. اصلی‌ترین خطر ناشی از آن آزادی عمل راست افراطی در اعمال خشونت علیه جوامع ناهمگون است. مسئله‌ای که خود می‌تواند به چرخه بسته و تکرارپذیری از خشونت و ترور دامن بزند.