تأثیر امنیت انرژی بر اختلاف و همکاری در منطقۀ مدیترانۀ شرقی

امنیت انرژی

تاثیر امنیت انرژی بر اختلاف و همکاری در منطقه مدیترانه شرقی

امنیت انرژی از آن دسته مفاهیمی است که بر اساس چشم‌اندازهای مختلف سیاسی و اقتصادی تعاریف متفاوتی را می‌توان برای آن ارائه داد. به عنوان مثال برخی آن را دسترسی بدون وقفه به منابع انرژی با قیمت مقرون به صرفه می‌دانند. برخی دیگر عقیده دارند که امنیت انرژی به معنی اطمینان از رفاه حال شهروندان و عملکرد صحیح اقتصاد و نیز دردسترس‌بودن بدون وقفه محصولات انرژی در بازار با قیمتی مقرون به صرفه برای همه مصرف‌کنندگان خصوصی و صنعتی است؛ ضمن اینکه نگرانی‌های زیست‌محیطی در آن‌ها در نظر گرفته می‌شوند.

فارغ از اینکه کدام تعریف به واقعیت نزدیک‌تر است، یکی از ویژگی‌های مهم امنیت انرژی، قرارداشتن آن در دستورکار دستورالعمل‌های سیاسی، به‌ویژه راهبردهای ملی است. به‌عبارت دیگر، با توجه به وابستگی بسیاری از کشورهای جهان به منابع انرژی، تأمین یا صادرات این منابع اهمیت درخور توجهی در زندگی روزمره و اهداف سیاسی‌اقتصادی و حتی نظامی‌امنیتی کشورها دارد و چه بسا بسیاری از آن‌ها برای به‌دست‌آوردن یا حفظ امنیت انرژی، به اقدامات نظامی نیز متوسل شوند. امنیت انرژی حتی این توانایی را دارد که بر نوع و شکل‌گیری ترتیبات سیاسی و امنیتی هر منطقه نیز تأثیر بگذارد؛ چنان‌که در بسیاری از مناطق شاهد بوده‌ایم که اهمیت امنیت انرژی باعث شده است روند‌های جدیدی از جمله شکل‌گیری اتحاد‌ها و تغییر نوع اختلافات سیاسی بین کشورها حاصل شود. گاهی هم امنیت انرژی، دشمنان سابق را به متحدان نزدیک تبدیل کرده است.

یکی از مناطقی که در سال‌های اخیر شاهد چنین روندی بوده است، منطقۀ مدیترانۀ شرقی است. این منطقه از جمله مناطقی است که طی ‌دهه‌های گذشته، شاهد اختلافات سیاسی کشورهای منطقه، به‌ویژه در حوزۀ مرزهایی دریایی بوده است. افزون بر این، به‌لحاظ تاریخی، کشورهایی مانند مصر و رژیم صهیونیستی از دشمنان یکدیگر تلقی می‌شوند. اما عاملی که در سال‌های اخیر روند این اختلافات را تغییر داده و بر شکل‌گیری همکاری‌ بین بازیگران منطقه‌ای تأثیر گذاشته است، کشف منابع انرژی در منطقه، از جمله گاز طبیعی و مهم‌تر‌از آن، امنیت انرژی بوده است؛ به‌گونه‌ای که اکنون شاهد ترتیبات منطقه‌ای جدیدی هستیم که در آن، کشورهایی مانند مصر، رژیم صیهونیستی، یونان و قبرس وارد نوعی همکاری شده‌اند. این در حالی است که ترکیه از حلقه بازیگران منطقه‌ای بیرون گذاشته شده و همکاری‌های ترکیه با مصر یا ترکیه با رژیم صهیونیستی کم‌رنگ شده است. به‌عبارت دیگر، امنیت انرژی با تحمیل چشم‌انداز همکاری مشترک در بازی بُردبُرد، بین دیدگاه‌های چند کشور پل ایجاد کرده و همکاری و روابط دیپلماتیک و استراتژیک آن‌ها را افزایش داده است. افزون بر این، امنیت انرژی به ایجاد گروه‌بندی سیاسی منجر شده است که همکاری‌های استراتژیک و امنیتی بین کشورهای مدیترانۀ شرقی از جمله مصر، رژیم صهیونیستی، یونان و قبرس را در بر می‌گیرد.

در حوزۀ انرژی، رژیم صهیونیستی اولین کشور در منطقه بود که توانست دستاورد درخور توجهی در حوزۀ منابع هیدروکربنی، به‌ویژه گاز طبیعی داشته باشد. تا قبل از این، رژیم صهیونیستی به وارات گاز از مصر وابسته بود؛ اما کم‎کم به صادرکنندۀ گاز طبیعی تبدیل شد. به همین دلیل، نتانیاهو در سال2010 به نخست‌وزیر یونان پیشنهاد داد خط لولۀ اتصال اسرائیل و یونان از طریق قبرس ایجاد شود؛ اما به‌دلیل کشف‌نشدن سایر ذخایر در منطقۀ انحصاری اقتصادی در قبرس و اسرائیل، این همکاری صورت نگرفت. اما در سال‌های بعد، به‌خصوص پس از کشف میدان زهر مصر در سال 2015،  قبرس و رژیم صیهونیستی به همکاری با قاهره تمایل نشان دادند. این میدان یکی از اکتشافات بسیار مهم گازی در مدیترانه بود و مصر در همان سال‌های اولیه اعلام کرد این میدان توان تولید روزانه 350 میلیون فوت مکعب را دارد و تا سال 2019 به 7/2 میلیارد فوت مکعب افزایش می‌یابد. با توجه به این پتانسیل بود که در فوریۀ 2015 ، قبرس و مصر تفاهم‌نامه‌ای برای استفاده از امکانات ال ان جی مصر امضا کردند. علاوه بر این، مصر و قبرس و یونان اعلامیۀ قاهره را در سال 2014 و بیانیۀ نیکوزیا را در سال 2015 که به‌عنوان پیمآن‌های سه‌جانبۀ مدیترانۀ شرقی شناخته می‌شود، امضا کردند تا از کشف ذخایر گاز و نفت در مدیترانۀ شرقی استفاده کرده و برای تکمیل مرزبندی مرزهای دریایی بین مصر و یونان همکاری کنند.

از سوی دیگر در سال 2018، دو شرکت اسرائیلی و مصری، قرارداد بزرگی را امضا کردند که به‌موجب آن، اسرائیل در مدت ده سال مجموعاً ۶۴ میلیارد مترمکعب گاز به مصر صادر می‌کرد. شرکت اسرائیلی دکل‌ گروپ و شرکت مصری دولفینوس طرف‌های این قرارداد بزرگ گازی بودند. این، بزرگ‌ترین توافق‌نامۀ همکاری بین دو کشور از سال 1979 بود. به‌منظور تکمیل توافق نیز، در تاریخ 27سپتامبر2018، شرکت گاز شرقی مصر 148 میلیون دلار، شرکت نوبل انرژی و شرکت حفاری دلک اسرائیل، هرکدام، 60 میلیون دلار و نیز شرکای میدان گازی لویاتان و تامار 125 میلیون دلار برای خرید 39درصد از خط لولۀ استفاده‌نشدۀ شرکت EMG که شمال صحرای سینا و اشکلون را به هم متصل می‌کرد، هزینه‌ کردند. مجموع این هزینه‌ها 518 میلیون دلار بود. یکی از اهدافی که مصر برای انعقاد این قرارداد اعلام کرد، این بود که مصر قصد دارد بخشی از این گاز وارداتی را در داخل مصرف کرده و بخشی دیگر را مجدداً به اروپا صادر کند.

افزون بر آنچه گفته شد، می‌توان به توافق‌نامه‌های همکاری در زمینۀ انرژی و امنیت، معروف به اتحاد مدیترانۀ شرقی که در سال 2018 بین رژیم صیهونیستی و قبرس و یونان امضا شد، اشاره کرد. دلیل شکل‌گیری این اتحاد نیز این بود که کشورهای مذکور عقیده داشتند اسرائیل و یونان و جمهوری قبرس یگانه بازیگران مدیترانۀ شرقی هستند که دموکراسی‎های مستحکمی دارند. بر همین اساس، آن‌ها نه‌تنها به ارتقای صلح و امنیت و ثبات زیست‌محیطی در منطقه دارند، بلکه پس از کشف ذخایر غنی از هیدروکربن در مناطق انحصاری اقتصادی، به‌دنبال کشف پیوندهای اقتصادی قوی خود هستند. با این حال به‌گمان بسیاری از تحلیل‌گران، هدف چنین اتحادی تعادل‌بخشیدن به اسلام‌گرایی ترکی و بینش ترکی دربارۀ احیای دوران امپراطوری عثمانی، یعنی همان دکترین ماوی وطن (وطن‌آبی) بود. علاوه بر این، در سال 2020، این سه کشور پروژۀ 6 میلیارد دلاری‌ای را آغاز کردند که به‌عنوان پروژۀ East-Med شناخته می‌شود. هدف از این پروژه، ایجاد خط لولۀ انتقال گاز اسرائیل به قبرس و سپس از طریق یونان به اروپا با پوشش 4درصد از ذخایر گاز طبیعی اروپاست و از مصر برای مشارکت در پروژۀ پیشنهادی دعوت شده است؛ اما دولت مصر هنوز دربارۀ مشارکت کردن یا نکردن در این پروژه تصمیمی نگرفته است. باید این را هم مدنظر داشت که مصر در آوریل 2018 در زمینۀ انرژی، با اتحادیۀ اروپا تفاهم‌نامۀ همکاری امضا کرد.

بر اساس آنچه بیان شد، اکتشافات انرژی و به‌ویژه امنیت انرژی به ایجاد دیدگاه‌های نزدیک بین مصر، قبرس، یونان و اسرائیل کمک کرده است و این کشورها برای دستیابی به امنیت انرژی مجبور به همکاری شده‌اند. به‌عقیدۀ آن‌ها، این همکاری امنیت انرژی و منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی آن‌ها را در منطقه تأمین می‌کند. اما از سوی دیگر، امنیت انرژی، دامنۀ اختلافات در منطقه را نیز افزایش داده است. یکی از دلایل این افزایش، بیرون گذاشته شدن ترکیه از همکاری‌ها و ائتلاف‌های منطقه‌ای و تلاش این کشور برای تأمین امنیت انرژی خود به طرق دیگر است. به‌عبارت روشن‌تر، به‌دلیل مزایای ژئوپلیتیکی و اقتصادی بسیار تبدیل‌شدن ترکیه به قطب انرژی برای این کشور، رهبران این کشور سیاست‌های مختلفی را به‌منظور تأمین امنیت انرژی اتخاذ می‌کنند. این سیاست‌ها دو هدف کلی را دنبال می‌کنند: 1. قادرساختن کشور به متنوع‌کردن تأمین‌کنندگان انرژی و اطمینان حاصل کردن از ذخایر داخلی؛ 2. استفاده از موقعیت ترانزیتی کشور به‌عنوان اهرم فشاری برای رقبای منطقه‌ای و تقویت جایگاه کشور به‌عنوان قدرتی منطقه‌ای. به همین دلیل است که انرژی در چشم‌اندازهای سیاسی ترکیه، از جمله چشم‌انداز 2023، جایگاه خاصی دارد. بنابراین واضح است که دولت ترکیه صریحاً ثبات سیاسی و اقتصادی این کشور را با منافع منطقه‌ایِ مربوط به انرژی خود مرتبط می‌داند. در گزارش «استراتژی ملی انرژی» ترکیه که حاوی برنامۀ چهارساله دورۀ 2015 تا 2019 است، صریحاً آمده است اگر ترکیه مایل باشد خود را به‌عنوان مرکز انرژی منطقه‌ای معرفی کند، باید فعالیت بیشتری داشته باشد.

با چنین دیدگاهی، ترکیه هرگونه همکاری بین‌ کشورهای منطقه‌ای از جمله یونان، مصر، اسرائیل و قبرس را تلاشی برای به‌حاشیه‌بردن ترکیه و حقوق جمهوری ترکی قبرس شمالی، در منطقه می‌داند؛ به‌خصوص اینکه در طی سال‌های اخیر، در روابط آنکارا با کشورهای منطقه، تغییرات عمده‌ای صورت نگرفته است. برای مثال، تا قبل از تبدیل‌شدن منطقۀ مدیترانۀ شرقی به منبع هیدروکربن، روابط انرژی ترکیه با اسرائیل در حال افزایش بود. در سال 2008 بود که مقامات ترکیه و اسرائیل تصمیم گرفتند امکان اجرای پروژۀ به‌اصطلاح Med-Stream را  بررسی کنند. این پروژه برای پنج خط لوله برای انتقال آب، برق، فیبر نوری، گاز طبیعی و نفت میان ترکیه و اسرائیل پیش‌بینی شده بود؛ اما در سال 2010 و پس از حملۀ نیروی دریایی اسرائیل به ماوی مرمرۀ ترکیه،، روابط این دو کشور به هم ریخت. اسرائیلی‌ها پس از این واقعه به‌طور رسمی از دولت ترکیه عذرخواهی کردند؛ اما در اوایل سال 2014 در نتیجۀ لشکرکشی ارتش اسرائیل به غزه، روابط این دو کشور دوباره به هم خورد. وزیر انرژی ترکیه در همان سال اعلام کرد تا زمانی که تجاوزات اسرائیل ادامه یابد، هیچ برنامۀ مرتبط با اتصال خط لوله‌ای با اسرائیل دنبال نخواهد شد.

روابط ترکیه با مصر نیز پس از برکناری محمد مُرسی در مصر در سال 2013 و روی‌کارآمدن دولت جدید در این کشور رو به سردی نهاد و این روابط، همچنان متغیری مشکل‎ساز است.در کنار این، مسائلی مانند ارتباط سیاسی و اقتصادی ترکیه با سودان، توافق مصر با سایر کشورهای منطقه از جمله ایتالیا، مصر، یونان، قبرس، اسرائیل، اردن و فلسطین برای ادامۀ اکتشافات در دریای مدیترانه و حمایت از نیازهای انرژی یکدیگر در سال 2019 و نیز اختلافات آنکارا و قاهره در لیبی مانع نزدیکی دیدگاه‌ دو کشور در مسائل مختلف از جمله انرژی شده است. با وجود این، دامنه‌دارترین اختلاف در منطقه، درگیری بین ترکیه و قبرس است که به حملۀ ترکیه پس از کودتای ملهم از یونان در سال 1974 برمی‌گردد. امروزه، این جزیره به دو قسمتِ جمهوری قبرس و جمهوری به‌اصطلاح قبرس شمالی تقسیم شده است که جمهوری قبرس عضو اتحادیه اروپاست. هرچند گفت‌وگوها بین دو طرف به همه‌پرسی در سال 2004 منجر شد، نتیجۀ آن رد اتحاد بود. یکی از نتایج حوادث رخداده میان ترکیه و قبرس، ادعاهای کاملاً متناقض ترکیه و قبرس دربارۀ آب‌های اطراف قبرس است. به‌علاوه، ترکیه مادامی که اقدامات قبرس برای توسعۀ منابع دریایی به نفع قبرس شمالی نباشد، با آن‌ها مخالف است. این اختلاف باعث شده است ترکیه با هرگونه همکاری انرژی بین قبرس و کشور ثالث مخالف جدی باشد. برای مثال، ترکیه دادخواستی به سازمان ملل متحد ارائه کرده است که در آن، توافق میان قبرس و مصر برای تعیین حدود را تهدیدی برای حقوق حاکمیتی خود قلمداد کرده است. ترکیه همچنین، دربارۀ روابط نزدیک بین قبرس و یونان و مصر، در سال 2015 اعلام کرد هرگونه توافق در زمینۀ اکتشاف گاز طبیعی در سواحل کشور قبرس نامعتبر است.

به نظر می‌رسد وجود این اختلافات و بیرون‌ماندن ترکیه از اتئلاف‌های انرژی و حتی امنیتی باعث شده است ترکیه به جمع‌بندی واقع‌گرایانه‌ای دربارۀ امنیت انرژی خود در منطقۀ مدیترانه شرقی برسد. این جمع‎بندی حاکی از این است که آنکارا برای تأمین منافع ملی خود که همان امنیت انرژی و فراتر از آن، تبدیل‌شدن به مرکز انرژی است، باید به خود متکی باشد و حتی برای دستیابی به این هدف این اجازه را دارد که به اقدامات نظامی نیز متوسل شود. ازاین‌روست که ترکیه کِشتی تحقیقاتی Oruc Reis را که کِشتی‌‌های جنگی آن را اسکورت می‌کردند، برای انجام تحقیقات لرزه‌نگاری و کشف منابع انرژی فسیلی در قلمرو آب‌های مدیترانه شرق روانه کرد و هشدار داد هرکس به کشتی حفاری ترکیه Oruç Reis که در جست‌وجوی نفت و گاز در آب‌های موردادعای ترکیه و یونان است حمله کند،  هزینۀ سنگینی می‌پردازد. بعد از دستیابی ترکیه به منابع انرژی در منطقه مدیترانه شرقی نیز این هشدارهای نظامی ادامه داشت و آنکارا اعلام کرد برای حفظ منافع ملی در صورت لزوم از ابزارهای نظامی نیز استفاده خواهد کرد. البته این اعلامِ متوسل‌شدن به ابزارهای نظامی وجهۀ دیگری نیز دارد که با استفاده از مفهوم «قدرت انرژی» که پرفسور مایکل تی کلار آن را معرفی کرده است، توضیح داده می‌شود.

کلاره این مفهوم را در قالب «بهره‌برداری از مزایای یک کشور در تولید انرژی و فناوری برای ارتقای منافع جهانی و تضعیف منافع رقبای خود»  تعریف می‌کند. وی می‌کوشد نشان دهد چگونه روایت کلاسیک قدرت سخت-قدرت نرم می‌تواند با نوع خاصی از اِعمال قدرت مبتنی بر انرژی تکمیل شود. دربارۀ ترکیه، اعمال قدرت انرژی به معنی تضمین امنیت انرژی یک کشور است که از قضا بازیگر کلیدی انرژی منطقه‌ای نیز هست. با این حال، نمایش ابزارهای سخت کلاسیک، مانند استقرار شناورهای نظامی در آب‌های مورد اختلاف، برای نشان‌دادن موضع قاطعانۀ ترکیه در قبال تأمین انرژی و منافع قدرت منطقه‌ای خود است. از منظر گسترده‌تر، وضعیت قدرت منطقه‌ای ترکیه در دهۀ گذشته به‌طور مداوم در حال تحول بوده و ترکیه بسیاری از شرکای منطقه‌ای خود را در اثر تحولاتی مانند بهار عربی، بحران سوریه، لیبی و غیره از دست داده است. بنابراین در شکل رقابتی جدید، تلاش ترکیه برای رهبری انرژی منطقه‌ای و همچنین نشان‌دادن ‌توانایی‌های نظامی خود، نوعی تلاش برای به‌نمایش‌گذاشتن قابلیت‌های ترکیه است.