ائتلافی مصلحتی در درون بحران: نگاهی به نشست مسکو از زاویه دیگر / دکتر مصطفی مطهری

ائتلافی مصلحتی در درون بحران / نگاهی به نشست مسکو از زاویه دیگر/ دکتر مصطفی مطهری

 

پیرامون تحلیل ابعاد و زوایای نشست سه‌جانبه مسکو درباره بررسی اوضاع و شرایط موجود در سوریه نکاتی قابل‌تأمل و تفکر وجود دارد که به‌نوعی در اکثر تحلیل‌های موجود دراین‌باره مغفول مانده و مشمول کم‌توجهی و حتی بی‌توجهی شده است.

درواقع پرداختن به موضوع نشست مسکو ازآن‌جهت موردتوجه است که استعانت به رویکردهای ژئوپلیتیکی در جهت دستیابی و پیشبرد اهداف و مقاصد منطقه‌ای ازجمله نکات موردتفاهم و اشتراک نظر سه کشور مزبور در این نشست بوده است. بطوریکه هارمونی میان طرفین در ذیل موضوع یافتن راه‌حل‌ها برای پایان دادن به بحران در سوریه و تلاش برای برون‌رفت از آن با توجه به منافع اکتسابی حاصل‌شده در نزد طرفین و برای طرفین از دلایلی اشتراکی در این نشست بوده است.

درواقع آنچه در اظهارنظرهای موجود دراین‌باره به‌عنوان مبنایی در تحلیل مستتر بود حول این محور موضوعیت پیداکرده‌اند که مذاکرات سه‌جانبه ایران، روسیه و ترکیه برای حل بحران سوریه،  بدون حضور ایالات‌متحده آمریکا به‌منزله کنار گذاشتن آمریکا از این گفتگوها می‌باشد. روندی که آغاز شرایطی جدید برای حل بحران سوریه با کمک این سه کشور را با تکیه‌بر تعامل و گفتگو میان آن‌ها را حکایت می‌کند. درواقع باید اذعان کرد که تأکید سه کشور ایران، روسیه و ترکیه بر حل سیاسی بحران سوریه و پیدا کردن راه‌های مبتنی بر حل سیاسی بحران از طریق مذاکره میان طرفین بر شکل‌گیری نظریات تحلیلی مربوطه بدون حضور آمریکا نقش داشته است.

اما آنچه در این راستا بدان توجهی چندانی نشده و بدان پرداخته نشد موضوع پیگیری اهداف و منافع حاصله از حل بحران سوریه برای سه کشور مذکور در نشست مسکو است. بطوریکه می‌توان ادعا کرد اگرچه این کشورها (ایران، روسیه و ترکیه) در بعضی حوزه‌ها منافع و اهداف یکسانی دارند اما حوزه‌های دیگری هم هست و هم وجود دارد که بر سر آن‌ها میان طرفین اختلاف‌نظرهای اساسی وجود دارد که قابلیت تبدیل به تعارض را نیز به‌طور بالقوه در خود دارا بوده و هست.

فلذا می‌توان این‌گونه بیان کرد که سه کشور روسیه، ایران و ترکیه تلاش می‌کنند از برخی فرصت‌های تاکتیکی برای ایجاد توافق سه‌جانبه بهره‌برداری استراتژیک کنند. اما به نظر می‌رسد این هماهنگی و همسویی تاکتیکی با توجه به قابلیت تنشی موجود از هدف‌های اعلانی و برنامه‌های موجود در سیاست خارجی آن‌ها، پتانسیل این را دارد که به‌مرورزمان به سمتی حرکت کنند که با مشکل راهبردی از تأمین منافع و مصالح موردنظر برای کشورشان روبرو گردند.

از سوی دیگر نیز با توجه به عمق بحران‌های موجود منطقه‌ای در منطقه خاورمیانه به‌ویژه سوریه و تعریف متفاوت طرفین از دشمن (جبهه ایران- روسیه- سوریه و جبهه ترکیه- معارضین(ارتش آزاد) و غرب) و تلاش‌ها برای تغییر دادن مناسبات نبرد در سوریه به نفع جبهه خود، نمی‌توان به آینده این روابط به‌ظاهر آرام خوش‌بین بود. چراکه ترکیه در سوریه درجایی ایستاده که نقطه مقابل ایران و روسیه است و در مناقشات منطقه‌ای نیز به‌نوعی در مسیر تعارض گفتمانی با ایران و روسیه قدم برمی‌دارد. درواقع ترکیه و اردوغان از مفهوم هژمونی قدرت در منطقه با ابعاد سیاسی- نظامی- فرهنگی در رقابت و حتی تخریب جایگاه و موقعیت جمهوری اسلامی ایران، برنامه‌های خود را اولویت سازی و درجه‌بندی کرده‌اند.

مع‌الوصف با عنایت به آنچه در سطور فوق بیان گردید ، با توجه به اتفاقات روی‌داده در منطقه و به‌ویژه در سوریه، برخی از بازیگران ( ترکیه ) بنا به دلایل مختلف در تلاش برای تشکیل و حضور در ائتلاف‌هایی هستند تا از این طریق موضوعات مطالباتی و سهم خواهانه خود را موردبررسی قرار دهند  و به این نتیجه نائل شوند که آیا می‌توانند اهداف خود را در قالب ائتلاف‌های ایجادشده به‌پیش برند یا اینکه باید به پیگیری مقاصد و نیات برنامه‌ای موجود در سیاست خارجی خود از طریق  ائتلاف با کشورهای دیگر و یا با اتکا به توان و سیاست‌های خود بپردازند.

بهر حال باید توجه داشت که آنچه در ارتباط با مشارکت موردی سه کشور مذکور در جریان نشست مسکو اهمیت دارد و باید آن را بازگو کرد اهداف مشترک و تلاش برای حصول به آن در سوریه و منطقه است که به عاملی برای نزدیکی این سه کشور به هم به‌ویژه ترکیه به ایران و روسیه شده است. قرابتی که با چرخش‌های ناگهانی اردوغان بنا بر تجارب به‌دست‌آمده از کنش‌های رفتاری او با چراغ سبز ایالات‌متحده آمریکا و غرب با روی کار آمدن ترامپ با توجه به فعالیت متناقض ترکیه و مطالبات متعارض آن در سوریه با آنچه روسیه و ایران به دنبال آن هستند به‌راحتی مستعد تبدیل به تقابل و فروپاشی است.