بشار اسد با کسب بیش از 88 درصد از آرا برای سومین بار به کرسی ریاست جمهوری تکیه خواهد زد. از دیدگاه غرب با لحاظ معیارهای دموکراتیک در حالیکه تمرکز انتخابات بر مناطق تحت کنترل دولت و با کنار کشیدن گروه های مخالف همراه بود، این انتخابات بیشتر از یک نمایش سیاسی به سود نیروهای دولتی نبود. طبق ابتدایی ترین انتظارات، پیروزی اسد مانع از تلاش های غرب و متحدانش در راه ادامه این توطئه ژئوپولیتیکی که تا کنون بیش از 150 هزار تلفات و صدها هزار آواره دیگر به دنبال داشته است نخواهد شد و در طرف مقابل نیز متحدان دولت سوریه و جنبش مقاومت در شام، اهمیتی به انتقادات غرب نسبت به رعایت انصاف و سلامت انتخابات نخواهند داد. با وجود اینکه پیروزی بشار اسد در انتخابات ریاست جمهوری، سرنوشت نبرد را تعیین نخواهد کرد، اما حامل یک پیام جدی برای ناظران بود: با گذشت بیش از سه سال از آغاز یکی از خونین ترین جنگ های نیابتی هدایت شده از سوی غرب و کشورهای ضد محور مقاومت در یکی از خطرناک ترین مناطق جهان که به سرعت با مقاومت نیروهای دولتی و متحدان سوریه به یک بازی حاصل جمع صفر تبدیل شد، دولت سوریه همچنان می تواند بخش قابل توجهی از واجدان شرایط ( بیش از 11 میلیون نفر از جمعیت 25 میلیونی سوریه ) را در پای صندوق های رای گیری بسیج کند.
این توانایی سیاسی نشان دهنده ثبات و امیدواری دولت سوریه در منازعه برای بقا است. از این پس دو سناریو متفاوت را برای سوریه می توان تصور کرد. نخست آنکه با بی ثمر ماندن تلاش های مخالفان رژیم اسد در سرنگونی او، گروهی از کشورهای همسایه که نسبت به ادامه این بن بست بی فایده و سرایت ناآرامی ها به کشورهای مجاور نگران هستند به تدریج به مصالحه سیاسی و انصراف از براندازی رژیم حاکم روی آورده و در نتیجه به راه حل میانه تن دردهند. در سناریوی دوم؛ این پیروزی احتمالا اراده غرب برای سرنگونی بشار اسد را خاتمه نخواهد داد اما احتمال بیشتری وجود دارد که پایانی باشد بر تمرکز جنگ در سوریه. هر دو سناریو می تواند همزمان واقعیت یافته و یکدیگر را تقویت کنند. یورش بی سابقه داعش به عراق نتیجه مستقیم پیروزی اسد در سوریه و ناکامی مخالفان در دست یافتن به اهدافشان است و نشانه ای مبنی بر پایان حصر جنگ درون مرزهای سوریه. رهبران داعش بر اساس این قاعده سون تزو که «بهترین حمله، حمله به استراتژی دشمن است»، تلاش دارند تمرکز لجستیک و استراتژی متحدان سوریه را برهم بزنند. هدف این حملات، ضربه زدن به ژئوپولیتیک نیروهای مقاومت و یا آنچه آنها «هلال شیعی» می نامند است؛ به امید این که مقاومت در سوریه متزلزل شده و امکانات بیشتری برای کسب پیروزی های بعدی را در اختیار بگذارد. آنچه از این پس اتفاق خواهد افتاد تا حد زیادی به بینش ما بستگی دارد. پیشروی داعش در خارج از خاک سوریه، تاییدی بر این هشدار ایران بود که خطر گروه های افراطی در سوریه متوجه سرتاسر منطقه شامات و آسیای غربی است. بعلاوه در صورت ادامه پیش روی های داعش در عراق، شمار بیشتری در غرب متقاعد خواهند شد که هدف بعدی داعش کشورهای اروپایی است. ایران باید این تصمیم نادرست رهبران داعش در عراق را به فال نیک بگیرد و اجازه بدهد این نیروها مقداری در عراق پیشروی کنند. هرچه گروه های تروریستی تحت حمایت عربستان سعودی و قطر، قابلیت های خود را در ویران کردن به نمایش بگذارند، غرب همدلی بیشتری با ایران به خرج خواهد داد. واکنش زورمدارانه ایران، این تجاوز به خاک عراق را بصورت ادامه نبرد فرقه ای شیعی و سنی ترسیم خواهد کرد که ممکن است چندان هم نامطلوب غرب نباشد. برای ایران بسیار بهتر است که ضمن رصد تحرکات شبه نظامیان، اجازه دهد با ادامه پیش روی های داعش در عراق، منافع غرب به خطر بیفتد. در این صورت نه تنها مسئولیت و هزینه های مقابله با گروه های تروریستی را به قدرت های غربی حواله کرده بلکه آرایش تازه ای در سوریه را به صحنه نبرد تحمیل خواهد کرد.
دستاوردهای اخیر سفر حسن روحانی به آنکارا که شامل تفاهم طرفین در خاتمه دادن به جنگ در سوریه نیز بود نشانه ای از تغییر مشی ترکیه است. ایران در خصوص متقاعد کردن ترکیه در پیامدهای فاجعه بار تسلیح مخالفان اسد که اکنون با چیرگی سلفی های وابسته به القاعده و رژیم سعودی شناخته می شوند، موفق بوده است. اضافه بر ترکیه، اردن و مصر تحت رهبری جدید که سخت از قدرت گرفتن اخوان المسلمین و اسلام گرایان در پس پرده نگران است، منافع اجتناب ناپذیری در پایان دادن به این توطئه ژئوپولیتیکی و غیرانسانی دارند. در صورتی که پیکارجویان افراطی تصمیم لشگرکشی به اردن بگیرند، این کشور همانقدر آسیب پذیر است که سوریه و عراق.بخش مهمی از وظیفه دیپلماسی ایران، تلاش برای جلب این کشورها به مدار مقاومت است. پیش از آنکه سرنوشت سوریه در پشت میز مذاکره به بحث گذاشته شود، موازنه های لازم باید بار دیگر برحسب موفقیت ها، امکانات سیاسی موجود و اشتباهات دشمنان بازنگری شوند. در این راه و برای تعیین نقطه پایانی بر بحران سوریه، ایران و جبهه مقاومت باید آماده پرداخت هزینه هایی باشند که شاید طبق وسوسه های اخلاقی موجه نباشد. معامله درباره ابقای اسد در نظام سوریه یکی از آنهاست.
انتخاب بشار اسد در انتخابات اخیر ثابت کرد که اتمسفر ژئوپولیتیکی بحران به سود وضع موجود پایدار است. اسد باید حاضر باشد برای اثبات مجدد آن از قدرت کناره گیری کند. آنچه از دیدگاه ایران اهمیت دارد، تداوم «کریدور مقاومت» است؛ چه اسد در آن شرکت داشته باشد و چه نه. چرا این موضوع باید اهمیت داشته باشد؟ ادامه نبرد در سوریه که در عمل این کشور و متحد موثر جبهه مقاومت را به یک «کشور درمانده» تبدیل کرده ، فضای تنفسی بیشتری به گروه های تروریستی به منظور سازمان دهی و پیگیری اهداف آنها می بخشد؛ گروه هایی که بنا به نفس خود، بسرعت می توانند در منطقه گسترش یابند و بنیادی ترین اصول امنیت و ثبات را مخدوش کنند. ایران نمی تواند در میان همسایگانی که اغلب قادر به تامین امنیت سرزمین و مرزهای خود نیستند، آرام بگیرد. برعکس، ما باید دیدگاه بلندپروازنه ای نسبت به کشورسازی در میان همسایگان مان داشته باشیم. همانقدر که همسایگی با کشورهای بسیار قدرتمند آزار دهنده است، همسایگی با کشورهای درمانده که توان قابل توجهی از ما می گیرد نیز عجز آور است.از این گذشته، این کشورها استعداد بیشتری برای مداخه قدرت های خارجی دارند که با اصول استراتژی منطقه ای ما ناسازگار است. از این رو، خاتمه سریعتر بحران سوریه برای ایران بسیار ارزشمندتر از کشورهای غربی است. اگر در یافتن راه حل میانه، گریزی از کناره گیری اسد از قدرت نباشد، ما باید آمادگی نمایش چنین شهامتی را در گفتگوهای سیاسی نشان دهیم.گاهی لازم است استراتژی و اهداف ما جهت پویش های سیاسی را مشخص کند و در زمانی دیگر، این پویایی ها هستند که باید استراتژی ها را هدایت کنند. این انعطاف، ضامن حفظ و گسترش دستاوردهای استراتژیک ما در آینده است.